كوتاه درباره كتاب «وحشت مدام»
لذتي ازجنس دلهره
گروه هنر و ادبيات
يكي از ژانرهاي پرطرفدار ادبي در سراسر جهان، ژانر جنايينويسي است. ژانري كه گرچه با نام افرادي مشخص گره خورده، اما حقيقت اين است كه بسط و گسترش اين ژانر، فقط و فقط منحصر به همين چند نام نيست. جنايينويسي به دليل ايجاد حسي از جنس ترس و تعليقهاي گوناگون در نويسندگي، هيچگاه از اعتبار نيفتاده و همواره خوانندگان خاص خود را داشته است. گرچه در ميان جنايينويسان نام چند زن هم به چشم ميخورد، اما نويسندگان زن هم در اين ميان عرصه را هيچگاه به رقيب واگذار نكردهاند و پا به پاي مردان در خلق اثر كوشيدهاند. زنان جنايينويس كه البته تعداشان هم كم نيست، در اين زمينه كارهايي نوشتهاند كه هر يك به نوبه خود نيازمند بررسيهاي دقيق و مطالعهاي عميق هستند. اخيرا كتابي منتشر شده كه سعي دارد تلاش نويسندگان زن در زمينه جنايينويسي را گوشزد كند. كتابي كه گرچه از مشكلات عديدهاي چون يك ويراستاري حرفهاي و طراحيجلد و شيوه صفحهبندي رنج ميبرد، اما بايد گفت كه اين كتاب به دليل ايجاد نوعي نگاه متمركز بر يك ژانر ادبي، كتابي قابل تحمل است. اين كتاب را اليزابت جورج نوشته كه خودش يكي از دستاندركاران شيوه جنايينويسي در امريكاست. تمركز اليزابت جورج بر نويسندگان زن جنايينويس و اصرار او در اثبات جايگاه زنان در اين زمينه نشان ميدهد كه سالها براي تاليف چنين اثري وقت گذاشته و هزينه صرف كرده است. جورج خودش نويسنده است و تاكنون در حدود 14 كتاب در زمينه ژانر تعليق و معمايي منتشر كرده است. اليزابت جورج در اين كتاب، دست به انتشار آثاري از نويسندگان زن زده كه ممكن است ايرانيها تاكنون نامشان را نشنيده باشند. او در اين كتاب نويسندگاني چون «آنتونيا فريزر، نانسي پيكارد، كريستين كاترين راش، شارين مككرامب، باربارا پل، كارولين ويت، وندي هورنزوبي، جيآ.جانس، ليا ماتيرا، گيليان ليسكانت و مينتوالترز» را جمعآوري كرده. داستانهايي كه در اين مجموعه گردآوري شدهاند را ميتوان به عنوان داستانهايي قابل قبول در ژانر جنايينويسي به رسميت شناخت. نكته جالبي كه درباره اين كتاب وجود دارد، اين است كه اغلب داستانها داراي فضايي به شدت دلهرهآور هستند، دلهرههايي كه خواننده را به ياد آثاري بزرگ از نويسندگان مطرح در اين زمينه مياندازد. سبك نوشتاري اغلب آثار اين مجموعه، بر اساس شيوه نويسندگي آگاتاكريستي است اما هيچ يك از نويسندگان سعي نكردهاند، دنبالهروي صددرصد كارهاي اين نويسنده فقيد باشند. يكي ديگر از نكات بارز اين كتاب، فضاي فشرده و مينيماليستي اين داستانهاست، نكتهاي كه در نوع خود جالب است، چون فاصلهاي عميق با زيادهگوييها و توصيفات دقيق كارهاي قطور نويسندگان پيشين دارند. اليزابت جرج ظاهرا در اين كار تلاش كرده است كه قابليتهاي داستانكوتاه در امر جنايينويسي را جايگزين رمانها كند و به نظر ميرسد اين كار را هم كرده. تغيير سليقه مخاطبي كه مجبور بوده براي رسيدن به نهايت داستان چندين هزار كلمه بخواند، شايد در نگاه نخست زياد شدني به نظر نرسد، اما گام در مسير داستان كوتاه واقعيتي است كه بهتر ميتواند با وقت و انرژي انسان امروز همخواني داشته باشد. كتاب «وحشت مدام» را شيرين صفوي ترجمه كرده و ناشرش هم موسسه انتشاراتي پارسه است.