حضور و غياب امنيت درونزا
در سياست خارجي
مهدي هاديلو
رابطه متقابل امنيت و مردم از پربسامدترين مفاهيم در فرهنگ سياسي است. اين دو مفهوم رابطه تنگاتنگي در توسعه و امنيت پايدار و سياست خارجي اثرگذار و فعال دارند. نقش مردمي در شيوه اداره حكومت و مشروعيت قدرتها، از موضوعات بنيادي است كه در ادبيات سياسي جهان از عهد ماضي تا به امروز بررسي و حضور و غياب آن در تداوم يا فروپاشي سيستمهاي حاكم واكاوي شده است. اين نقش صرفا واژهاي خوش آب و رنگ و تبليغاتي نيست كه در مقاطعي از تاريخ اجتماعي زينتالمجالس محافل عمومي و سياسي باشد يا آنكه به برگهاي برنده مقطعي براي روزهاي پرشور كارزار انتخاباتي تبديل شود. حيات و ممات دولتها به حضور و غياب نقش مردمي وابسته است. در تداوم هر سيستم حكومتي نقش و ميزان رضايت مردم در اداره حكومتها، به مثابه ساروجي قوامبخش براي بقاي سيستمهاي حكومتي است. از اين روست كه از بزرگان ديني نقل شده است كه حكومتها با كفر تداوم مييابند اما با ظلم به سرانجام نميرسند، بنابراين امنيت و قوام يك حكومت به ميزان حضور شهروندان و كنشگري و احساس تعلق آنان به نظم موجود بستگي دارد. بدون اين عنصر قوامبخش هر دولتي، دولت مستعجل خواهد بود، ولو آنكه بتوانند براي مدتي با اتكا به نيروي قهريه، امنيت مصنوعي و مقطعي ايجاد كنند.
در ميان موج خروشان تحولات داخلي و بينالمللي تنها امنيت پايدار مبتني بر اراده و رضايت و نقش فعال مردمان هر سرزميني است و امنيت پايدار جز از راه احترام به احساسات، علايق و استعدادهاي مردمي و فراختر كردن ميدان نقشآفريني براي مردم امكانناپذير است. به تعبيري مسير امنيت پايدار از رهگذر امنيت درونزاي مردمي ميگذرد. تبلور اين نوع توسعه و امنيت درونزا را به خوبي ميتوان در سياست خارجي كشورها رصد كرد. سياست خارجي عرصه بروز و ظهور سريع تحولات و تغييرات دروني نيست، بلكه سياست خارجي نمود بيروني نگاه و كنش هر كشوري است كه علايم تحولات و تغييرات را به مرور زمان و در يك فرآيند طولاني به منصه ظهور ميرساند. فقدان انسجام داخلي و همگرايي جريانهاي سياسي، مشكلات داخلي و نبود همبستگي اجتماعي ذرهذره قواي حياتي قدرت مركزي را به تحليل ميبرد و سرانجام علايم اين بيماري در اندامي نحيف و رنجور و چهرهاي خموده و منفعل خودنمايي ميكند. با اين وصف كشوري كه در عرصه بينالمللي و منطقهاي يكي از بازيگران تاثيرگذار است و با اعتماد به نفس به نقشآفريني در بحرانهاي منطقهاي و جهاني مشغول است، از امنيتي درونزا و توسعهمحور برخوردار است. وجه مميزه سياست خارجي ايران در مقايسه با ساير كشورهاي منطقه محوريت همين امنيت درونزا و عدم وابستگي در سياست خارجي است. موضوعي كه بهكرات در سخنان و موضعگيريهاي مقامات دستگاه ديپلماسي كشور بر اين نوع از امنيت و نقش آن در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران تاكيد خاص ميشود. در تازهترين اين اظهارات دكتر ظريف در روزهاي اخير با يادآوري اين نكته گفته است: «ترامپ بارها كشورهاي منطقه را تحقير كرده و امنيت آنها را به خاطر وجود امريكا ميداند اين در حالي است كه كشور ما بدون وابستگي به ديگران و با تكيه بر داخل كشور امنيتي مثالزدني را در منطقه به وجود آورده است.» از نگاه سكاندار سياست خارجي ايران آن چيزي كه اين انقلاب را با چنين اقتداري در دنيا نگه داشته است، استقلال آن و پافشاري مردم بر اين استقلال است؛ دستاوردي كه بعد از سالها استعمار قدرتهاي جهاني در ايران بهوجود آمد. وي در همين رابطه براي توصيف شدت وابستگي برخي از كشورهاي منطقه به امريكا و وحشت بيسابقه حاكمان اين كشورها از چرخش سياست امريكا، به نكتههاي جالبي اشاره كرد و گفته است: «ايران بدون وابستگي به امريكا سياستهايهاي مستقل خود را در عرصه بينالملل پيگيري مينمايد.» به گفته آقاي ظريف، «صحبتهاي تحقيرآميز ترامپ درباره وابستگي شديد اين كشورها به امريكا، مافيالضمير امريكا را درباره منطقه و ايران نشان داد.»
در ماههاي اخير، امريكاي ترامپ در استيصال براي به زانو درآوردن ايران، به بازي ديگري روي آورده است و آن ايجاد تشويش و نگراني از ايران مقتدر در برخي كشورهاي منطقه است. همين بازي با كارت تهديدات ايران در منطقه براي خالي كردن جيب برخي كشورهاي منطقه، نشانه حركت رو به جلو و امنيت درونزاي ايران است. آنچه در صحنه بينالمللي اتفاق افتاده، همه بيانگر اين است كه امروز هيچ كشوري قادر نيست ايران را نديده بگيرد. اين را در رفتارهاي يكي به ميخ و يكي به نعل امريكا هم ميتوان ديد. امريكا در كنار سياستهاي تهديدآميز و تبليغات منفي سنگين عليه ايران، تمايل و اشتياقش براي مذاكره با ايران را نيز پنهان نميسازد. تحليلهاي بيشماري كه درباره نياز ترامپ به برگ برنده عكس يادگاري با مقامات ايراني در كارزار انتخاباتي رياستجمهوري اين كشور، جداي از درست يا نادرست بودن آن، حاوي اين نكته باريكتر از مو است و آن اينكه ايران كشوري مستقل است كه با اعتماد به نفس سياستهاي مستقل و اعتمادساز خود را دنبال ميكند و مثل برخي از كشورهاي منطقه پيرو و دنبالهرو امريكا نيست. امروز ديپلماسي فعال و پرانرژي ايران در همه رويداد منطقهاي و جهاني بر سر زبانهاست و هيچ قدرتي قادر به حاشيه راندن اين ديپلماسي فعال و پرانرژي و نقشآفرين نيست.