ترجمه: مهدي احمدي
ديويد سداريس، يكي از پرمخاطبترين طنزنويسهاي امريكايي است. اين طنزنويس آن قدر در امريكا محبوب است كه او را «ستاره راك نويسندگي» ناميدهاند. لحن كنايهآميز لطيف و نقدهاي اجتماعي تند و تيز از ويژگيهاي بارز نوشتههاي سداريس است. سداريس پيش از اين با مجموعه داستانهاي «مادربزرگت را از اينجا ببر» و «دوست دارم يك روزي قشنگ حرف بزنم» با ترجمه پيمان خاكسار به خواننده ايراني معرفي شد. امسال نيز كتابهاي «تب بشكه»، «تعطيلات بيدغدغه» و «مخمل وجين تن خانوادهات كن» با ترجمه مترجمان مختلف از سوي بنگاه كتاب و ترجمه نشر پارسه منتشر شدند.
در حال حاضر چه كتابهايي روي ميز پاتختيتان است؟
امسال جزو داوران جايزه «هنر و نويسندگي پژوهشي» بودم و به همين دليل تا چند وقت پيش مشغول مطالعه نوشتههاي دانشآموزان دبيرستاني مستعد بودهام. در حال حاضر مطالعه «اميد: يك تراژدي» نوشته شالوم آسلاندر را شروع كردهام. كتاب قبلياش من را خيلي خنداند.
دوست داريد كي و كجا مطالعه كني؟
در دهههاي سوم و چهارم زندگيام (سالهايي كه دو كتاب در هفته ميخواندم)، بيشتر در رستوران IHOP كتاب ميخواندم. خيلي وقت است كه به شعبهاي از آن رستوران نرفتهام اما آن موقع اگر در ساعتهايي غير از ساعت شلوغي به آنجا ميرفتي، يك كتري پر از قهوه بهتان ميدادند و ميگذاشتند تا هر وقت كه دلت ميخواهد آن جا بنشيني. اما اين روزها همه گوشي تلفن همراه روي گوششان است و دارند داد ميزنند و همين مطالعه در مكان عمومي را خيلي سخت كرده است؛ به همين دليل ترجيح ميدهم در خانهام لم بدهم و آن جا مطالعه كنم.
آخرين كتاب خوبي كه خوانديد چه بود؟
تازگي كتابهاي زيادي خواندهام كه همه را پسنديدهام. «حسرت نميخوريم: زندگي روزمره در كره شمالي» به قلم خانمي به نام باربارا دميك بسيار گيرا بود. اگر منظورتان از «خوب» اين باشد كه «اين آدم زبان انگليسي را از نو آفريده است»، در اين صورت بايد به كتاب «همه چيز ويران شده، همه چيز سوخته» اشاره كنم. عجب مجموعه داستاني است، تا به حال چنين اثري نديده بودم.
از نظر خودتان نويسنده داستان عامهپسند هستي يا جدي؟ ژانر ادبي محبوبتان چيست؟ لذت شرمآوري داريد؟
كتابهاي جدي درباره زندگيهاي فلاكتبار را دوست دارم. بدتر از آن اين است كه بسيار به خواندن اين دست داستانها علاقهمندم. وقتي پاي شخصيتهاي داستانهاي عامهپسند به ميان ميآيد، سختگيري كمتري به خرج ميدهم. شاد، گيج، سراسيمه، پردرد باشند، مهم نيست اگر متن را دوست داشته باشم، همه شخصيتها را ميپذيرم. فكر كنم لذت شرمآورم گوش دادن به نسخه صوتي بريتانيايي مجموعه «هري پاتر» باشد. استفن فراي بزرگ آن را روايت ميكند و من مثل بچه 8 ساله مدام آنها را گوش ميكنم.
كدام كتابها بيشترين تاثير را روي شما داشتهاند؟ كدام كتاب بهتان انگيزه نوشتن داد؟
يادم ميآيد كه با خواندن مجموعه داستان «وقتي از عشق حرف ميزنيم از چه حرف ميزنيم»، اولين مجموعهاي كه از ريموند كارور خواندم، زبانم بند آمده بود. جملات ساده، كوتاه و شخصيتهاي نزديك به واقعيت وي نوشتن را اگر دقيقا نگويم، آسان جلوه داد دستكم بايد بگويم ممكن نشان داد. آن كتاب باعث شد بيشتر كار كنم و مهمتر از آن، دري به نويسندگان داستان كوتاه معاصر ديگر همانند توبياس وولف و آليس مونرو به رويم گشود.
مايوسكننده، اغراقشده، بد؛ كدام كتاب بوده كه فكر ميكرديد از آن خوشتان ميآيد اما اينچنين نشده؟ آخرين كتابي كه ناتمام كنار گذاشتهايد را به خاطر داريد؟
پسر، خواندن «موبي ديك» چقدر برايم سخت بود. 10 سال پيش براي پروژهاي خواندمش و بعد از چند صفحه اول متوجه شدم كه اگر سيستم پاداشي در كار نباشد، نميتوانم ادامه دهم. به خودم گفتم تا وقتي كتاب را تمام نكنم، نه دوش ميگيرم، نه صورتم را اصلاح ميكنم، نه مسواك ميزنم و نه لباسهايم را عوض ميكنم. در آخر، از خود كتاب بيشتر بوي گند ميدادم.
آرزو ميكنيد نويسندهها سراغ نوشتن چه كتابي بروند؟
دوست دارم بيوگرافي مايكل جكسون را بخوانم كه نزديك به واقعيت و دقيق باشد. خيلي علاقهمندم زندگياش را كامل بدانم.
اگر ميتوانستي هر نويسندهاي كه بخواهي، زنده يا مرده را ملاقات كني، چه كسي را انتخاب ميكردي؟ چه مطلبي را دوست داشتي بداني؟ به نويسندهاي نامه نوشتهاي؟
اصلا در ديدار با افرادي كه تحسين ميكنم درست عمل نميكنم، اما اگر ميتوانستم در زمان به عقب سفر كنم، براي فلانري اوكانر هيزم جمع ميكردم و لباسهايش را اتو ميزدم. بعد از اينكه كارم تمام ميشد حتما ميخواست حقالزحمهاي به من بپردازد كه در اينصورت، من هاج و واج و با صداي بلند و لرزان به وي ميگفتم كه مهمان من بوده است.
قصد مطالعه چه كتابي را داريد؟
چشم انتظار اثر جديد مايكل چابون هستم. كتاب «اتحاديه پليسهاي ييديش زبان» او بسيار به دلم نشست.