هجویهای تقدیم به: دونالد
محمدحسن صادقی
دونالد عزیزم! نِهای مرد جنگی
که از جوجهاردک نیاید پلنگی
بگرید به حال تو مرغ هوایی
اگر با خروس زمینی بجنگی
مکن با دُم شیرِ خوابیده بازی
که از تیز او میرمی ای مُفنگی!
برو با «هیلاری» درآویز فعلا
که آموزدت با سیاست زرنگی
اگر دل به دریا زنی بی سیاست
به خود تا بجنبی خوراک نهنگی
تو سرهنگ ایرانی از دور دیدی
ز نزدیک بینی یقینا بهنگی!
کمی دلبری کن شبیه «اوباما»
به تن کُن ردای شریف دورنگی
بیاموز از سرورِ خود «فریدون»
کمی بذلهگویی و شوخی و شنگی
گشادی تو بر کسی نیست پنهان
چرا میکنی پس تظاهر به تنگی؟!
«درخت تو گر بار دانش بگیرد»
ببوغی! تو پایش ز فرط مشنگی
توالتفرنگی تو را شاید و بس
که محروم از خدمت لولهنگی
بگو تا بدانند اهل و عیالت
چهها میکنی در توالتفرنگی
تو را کوهکندن مگر نرم سازد
که سرسخت و یکدنده عین کلنگی
کلنگی که از باد شد کلّهاش پُر
به چاهی که خود کنده افتد ز منگی
تو را یاور از آن بخوانند یاران
که از دور مانند دستهیْ هونگی
عصا لنگ را راست گاهی نماید
تو ناراستپِی با عصا نیز لنگی
ز پیران بنگی بخاری نخیزد
بخاری نخیزد ز پیران بنگی
گذشتهست کار تو از شیرهمیره
ز فرط خُماری، شدستی سرنگی
پشه با تلنگر کند قبض روحت
نبیند مسلّح به توپ و تفنگی
اگر بادِ خود را کنی خوب خالی
بعینه ببینی که عین شلنگی
چو آهن که میزنگد از آبخوردن
گرفتار آفات زردی و زنگی
گر از زردیات کاملا چشم پوشم
کمی مثل مامانِ «چاوز» قشنگی!
مخور آبِ شنگولی اصلا عزیزم
که ناخورده شنگول و مست و ملنگی
منوشان به یاران خود زهرِماری
که یاران خود را ز تلخی شرنگی
غلط میکند قافیه گر بگوید:
«حرام تو کردن بباید فشنگی»
خدایی تو را بست باید به گاری
همی میتوانی کِشی کوهِ سنگی
خدا بگذرد از تو «صادق»، همانا
خداوند لاطائلات و جفنگی
مارکدار
لیف و قیف و فیل و فنجان، مارکدار
از لگن تا لُنگ و تنبان، مارکدار
این که چیزی نیست، در یک بیلشاپ
دستهبیلی دیدم الان، مارکدار
شلغمی برچسب «مید این روس» داشت
یک کدو هم بار نیسان، مارکدار
قاطری در یونجهزاری میچمید
پوزبند و نعل و پالان، مارکدار
بچه از روز تولد، مارکباز
کفش بابا، شال مامان، مارکدار
اوس قنبر، مارک میپوشد، خفن
هرچهاش، پیدا و پنهان، مارکدار
خاله ژیلا، خال لپهایش بِرند
کلیهها و قلب و دندان، مارکدار
کیسهدوزی کیسهای لیبل خرید
کیسههایش شد به یکآن، مارکدار
با دو کیلو از همین برچسبها
میشود هر جنس داغان، مارکدار
قیمتش تا عرش بالا میرود
هرچه شد اینگونه آسان مارکدار
جنس، یعنی کیفیت، یعنی دوام
نیست جز یک اسم و عنوان، مارکدار
...