محمدجواد ابطحي، نماينده مجلس روز گذشته در خلال تذكر قانون اساسي در صحن مدعي شده كه انحلال حزب جمهوري اسلامي به دليل عدم اعتقاد برخي اعضا نسبت به ولايت فقيه بوده است. با توجه به اينكه شما عضو شوراي مركزي، مسوول روابط خارجي و عضو كميته سياسي بوديد چقدر اين اظهارات را منطبق بر واقعيات ميدانيد؟ آيا حزب جمهوري به دليل اختلاف نظر در مورد ولايت فقيه منحل شد؟
اساسا در آن زمان بحث ولايت فقيه به شكلي كه امروز وجود دارد، مطرح نبود. امام حضور داشتند و همه به عنوان مرجع تقليد و رهبر بلامنازع مطيع و تابع ايشان بودند. جايگاه امام بسيار بالا بود و همه نسبت به فرمايشات ايشان تمكين داشته و بر خود واجب شرعي ميدانستند. از سويي حزب هيچ وقت منحل نشد. در زمان حيات امام، آقاي بنيصدر رييسجمهوري بود و نهضت آزاديها عمدتا در قوه مجريه حضور داشتند و در مجلس شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي فعال بود. اختلافاتي در كشور ميان نهضت آزادي و بنيصدر با حزب جمهوري اسلامي بروز كرده بود. همچنين حزب خلق مسلمان ايران نيز وجود داشت كه مخالف حزب جمهوري اسلامي بودند بنابراين اختلافاتي وجود داشت.
از همينرو وقتي خدمت امام رسيديم ايشان فرمودند، فتيله حزب را پايين بياوريد. تعبير امام اين بود. بعد از فرمايش امام حزب جلسه تشكيل داد و فعاليت خود را كم كرد اما هيچ وقت منحل نشد و هنوز هم به لحاظ سياسي و ساختاري حزب به قوت خود باقي است اما فعاليت ندارد.
در واقع شوراي مركزي حزب خدمت امام رفتند و گزارشهايي ارايه دادند. در آن ديدار امام گفتند، فتيله حزب را پايين بكشيد اين در حالي است كه زمان شكلگيري، امام اجازه داده بودند.
به هر حال آقاي بهشتي كه دبيركل بودند، شهيد شدند و آقاي خامنهاي به عنوان جانشين انتخاب شدند. 27 نماينده مجلس كه عضو حزب بودند در 7 تير شهيد شدند. بسياري از اعضاي حزب جزو ردههاي بالاي مديريتي بالا بودند. به هر حال ادعاي اين نماينده مجلس صحت ندارد.
درست است كه حزب هرگز منحل نشد اما به هر حال اختلافاتي در حزب جمهوري اسلامي وجود داشت. آيا ريشههاي اين اختلاف كه منجر به كاهش فعاليت حزب شد هم ارتباطي با بحث ولايت فقيه نداشت؟
خير. اين اختلافات هم ربطي به بحث ولايت فقيه نداشت بلكه بحث بر سر اداره كشور بود. حزب جمهوري اسلامي در انتخابات رياستجمهوري آقاي جلالالدين فارسي را معرفي كرد. بنيصدر مداركي ارايه كرد كه فارسي ايراني نيست و ريشه افغانستاني دارد. به همين دليل حزب اين كانديدا را كنار گذاشت.
زمان اندكي تا انتخابات باقي مانده بود. بنابراين حزب جمهوري اسلامي دكتر حسن حبيبي را به عنوان كانديدا معرفي كرد. دكتر حبيبي را چندان نميشناختند در حالي كه بنيصدر تبليغات گستردهاي انجام داده بود. بنابراين بنيصدر انتخابات را برنده و رييسجمهوري شد. در مجلس اما وضعيت متفاوت بود و اكثر نمايندههاي مجلس عضو حزب بودند. همچنين قوه قضاييه نيز در اختيار حزب بود. در حالي كه دولت در دست نهضت آزادي و اطرافيان بنيصدر بود. در واقع ميتوان گفت كه بحثها بيشتر اختلاف سلايق سياسي بود. مثلا آقاي بازرگان و دكتر يزدي كه نخستوزير و وزير خارجه بودند با نماينده آمريكا مذاكره كردند كه اين اتفاق از جمله موارد اختلافي بود بنابراين ميتوانم به قطعيت بگويم كه بحث در مورد ولايت فقيه باعث انحلال نشد.
در واقع به نظر ميرسد كه كاتاليزورهاي ويژهاي براي عضويت در حزب اساسا وجود نداشت از همين روي خيل عظيمي به عضويت حزب جمهوري اسلامي درآمدند و اين حزب گويي براي تغيير شرايط انقلابي به شرايط عادي موجوديت يافت. همين موضوع باعث شد كه بروز اختلافات هم شديدتر به نظر ميرسيد يا شايد حتي اختلافات مبنايي نيز طبيعي بود؟
وقتي حزب اعلام كرد كه عضوگيري آغاز شده 12 ميليون نفر ثبتنام كردند. ساماندهي اين 12 ميليون نفر كار عظيمي بود. از سويي تازه حكومت تشكيل شده و حزبي چون جمهوري اسلامي شكل گرفته بود بنابراين براي گزينش افراد تاييد صلاحيت، ردهبندي، سازماندهي مسائل و مصايب زيادي وجود داشت.
اما حزب كاتاليزوري نبود كه شرايط انقلابي را به شرايط عادي بازگرداند. شرايط روز اين گونه ايجاب ميكرد كه خيل عظيمي به عضويت اين حزب درآيند. انقلاب شده بود و نيروهايي كه در رژيم سابق حضور داشتند، نميتوانستند در اين دوره فعاليت كنند و بايد انقلابيون جاي آنها را ميگرفتند. حزب انقلابي هم كه آن زمان تشكيل شد، حزب جمهوري اسلامي بود. مواضع حزب هم كه آن زمان توسط هيات موسس تدوين شد، مشخص و موجود است. بحث ولايت فقيه و اين نوع مسائل و اختلافات فكري وجود داشت اما در نهايت حل و از سوي همه اعضا هم پذيرفته شد.
گروهي معتقد بودند، بحث ولايت فقيه در قانون اساسي نباشد اما بعد از اينكه قانون اساسي تصويب و به رفراندوم گذاشته شد، كسي در مورد اين موضوع صحبت نكرد. به خصوص كه در آن زمان امام، ولي فقيه محسوب ميشدند. شخصيت امام فراتر از اين حرفها بود و مردم و مسوولان به ايشان اعتقاد داشته و تبعيت ميكردند.
نگاه امام به تحزب چه بود؟ آيا كاملا با شكلگيري حزب جمهوري اسلامي موافق بودند؟
اساسا شكلگيري حزب جمهوري اسلامي با اجازه امام بود. آن زمان هيچ امكانات مالي نداشتيم به همين دليل امام از طريق آقاي هاشمي يك چمدان پول براي ما فرستادند كه 12 ميليون تومان پول در آن بود. امام براي تشكيل حزب در اين حد كمك مالي به ما كردند. آقاي هاشمي هم اين چمدان را به جلسه شوراي مركزي آوردند و به آقايان درخشان و اسلامي مسوولان مالي تحويل دادند. امام اجازه مصرف وجوهات به حزب دادند.
امام كاملا چارچوبهاي حزبي را قبول داشتند و اساسا با تحزب موافق بودند تا حدي كه هزينه اوليه براي تشكيل حزب جمهوري اسلامي را فراهم كردند و اجازه مصرف وجوهات را به حزب جمهوري اسلامي دادند.
البته نظريههاي متفاوتي در مورد تحزب ميان علما وجود دارد. برخي معتقدند كه حزب ريشه اسلامي ندارد و البته گروهي هم به آيات قرآن استناد ميكنند و بحث «حزبالله» كه در قرآن به صراحت آمده را مطرح ميكنند. بنابراين در بحث نظري اين اختلافات وجود دارد اما آنچه كه مربوط به امام است، نشان ميدهد كه امام هم با تشكيل حزب موافق بودند و هم كمك كردند.
به هر حال بحث ولايت فقيه از جمله موضوعاتي است كه در اوايل انقلاب مورد اختلاف برخي بزرگان با يكديگر بوده و در اين مورد اختلافنظرهايي وجود داشته است. تفكر دبيركل حزب نزديك به كدام گروه بود؟
شهيد بهشتي مخالف ولايت فقيه نبودند. اما دو مساله از آن ابتدا مورد اختلاف بود، يكي همين قرار دادن ولايت فقيه در قانون ديگري نام نظام كه جمهوري اسلامي، جمهوري دموكراتيك يا خلق و... باشد. امام فرمودند، جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم نه يك كلمه زياد. همين موضوع نشان ميدهد كه امام به جمهوريت تاكيد داشتند، موضوعي كه تحزب بخشي از آن محسوب ميشود.