تحزب و باورهاي ديني
غلامرضا ظريفيان
تحزب به معناي آنچه ما امروز با آن روبهرو هستيم، همچون بسياري ديگر از پديدههاي امروزي اساسا پديدهاي مدرن است؛ پديدههاي مدرني كه در اداره كشورها و سياستورزي از آن استفاده ميكنيم. كشور به معناي مرز سرزميني، تفكيك قوايي كه باعث تشكيل مجلس شده كه تريبوني در اختيار آقاي محمدجواد ابطحي به عنوان نماينده مردم قرار داده است، مفهوم دولت-ملت كه بر مبناي آن وارد عرصه سياستورزي ميشويم و انتخابات را به عنوان نماد و نشاني از آن اجرا ميكنيم، قانون اساسي كه نشان ميدهد جامعه بايد با ميثاقي ملي اداره شود و ... همگي پديدههاي مدرني هستند كه غالبا سابقه 300 يا 400 ساله دارند. اگر بخواهيم به پديدههاي سياسي مدرن همچون احزاب با عينك آقاي ابطحي نگاه كنيم، اساسا ايشان حتي نبايد پشت تريبون پارلمان بايستد و اخطار قانون اساسي بدهد. از سويي اگر بخواهيم هر چيزي كه در غرب جغرافيايي شكل گرفته را كنار بگذاريم، بخش عظيمي از دستاوردهاي بشري را نيز بايد كنار گذاشت.
از همينرو ميتوان گفت به نظر ميرسد كه اين نماينده مجلس با نگاهي كاملا بسته با پديده تحزب روبهرو شده، اگر مجلس را به رسميت ميشناسيم يعني وارد پديده مدرني چون انتخابات شدهايم. اين پديدههاي مدرن همچون دولت-ملت، قانون اساسي، حزب، تفكيك قوا و ... در تاريخ صدر اسلام و حتي تا قرون ميانه نبوده و همه اينها دستاوردهاي بشري است كه بشر امروز هر يك را با توجه به مقتضيات خود به رسميت شناخته است.
اما فارغ از نوع مواجهه با پديدههاي امروزي و مدرن اين سوال نيز مطرح است كه آيا تحزب با باورهاي ديني ما در تعارض يا تضاد است؟ اگر نخواهيم سراغ مباني معرفتي هم برويم بايد به قانون اساسي نگاهي بيندازيم كه در آن تحزب مطرح شده است. فقهاي بزرگي در مجلس خبرگان قانون اساسي، اين ميثاق ملي را تدوين كردهاند كه بخش اعظمي از آنها مجتهدين بزرگي بودند. شخصيتهايي كه قانون اساسي را تدوين كردند جزو شخصيتهاي مبرز علمي و فقهي و مذهبي جامعه ما محسوب ميشوند؛ آيات مشكيني، مكارم، بهشتي و بسياري ديگر از آنها، افرادي كه قانون اساسي را تدوين كردند و در آن تحزب و مجلس و تفكيك قوا و ... را به رسميت شناختهاند، مباني فقهي آن را نيز در نظر گرفتهاند. به اين اعتبار ميتوان گفت نه تنها مفهوم تحزب در تعارض با فرهنگ و معارف ديني ما نيست، بلكه جزيي از دستاوردهاي بشري است كه انديشه اسلامي بخش زيادي از آنها را به رسميت ميشناسد و معتقد است از آنها بايد براي بهتر شدن كيفيت زندگي و رشد جامعه سياسي و نهادينه شدن آراي مردم استفاده كرد.
برخي بر مفهوم حزب در آيات قرآني اشاره ميكنند و ميخواهند از برخي آيات چنين استفاده كنند كه مفهوم تحزب به شكل امروزي را زير سوال ببرند. در آياتي چون «لا تجِدُ قوْمًا يُومِنُون بِاللّهِ والْيوْمِ الْآخِرِ يُوادُّون منْ حادّالله ورسُولهُ ولوْ كانُوا آباءهُمْ أوْ أبْناءهُمْ أوْ إِخْوانهُمْ أوْ عشِيرتهُمْ أُولئِك كتب فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمان وأيّدهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ويُدْخِلُهُمْ جنّاتٍ تجْرِي مِنْ تحْتِها الْأنْهارُ خالِدِين فِيها رضِيالله عنْهُمْ ورضُوا عنْهُ أُولئِك حِزْبُالله ألا إِنّ حِزْبالله هُمُ الْمُفْلِحُون » يا «كُلُّ حِزْبٍ بِما لديْهِمْ فرِحُون» از واژه «حزب» استفاده شده اما اين واژه معادل آن به معناي احزاب امروزي نيست. حزبالله مفهوم اعتقادي در قرآن دارد كه البته نه در تعارض با مفهوم امروزي حزب است و نه ميتوان از آن به عنوان مفهومي براي پشتوانه بحث تحزب امروزي استفاده كرد. فقها و انديشمندان ما به اتفاق در احاديث و تفاسير و معاني ديني اين عرصه ورود كرده و چنين مفاهيمي را مجاز دانستهاند. كما اينكه شهيد صدر ميفرمايند ما در زندگي بخشهايي داريم كه آن را منطقه آزاد يا «منطقـ[ الفراق» ميدانيم، جايي كه خدا اجازه داده براي هر چه بهتر شدن زندگي از عقل براي تدبير امور و سياست مدينه استفاده كنيم كه حزب هم به لحاظ عقلايي چنين است. علاوه بر اين در تدوين قانون اساسي نيز تشخيص بر اين بوده كه مفهوم تحزب نه تنها تعارضي با مفاهيم ديني ندارد، بلكه از لوازم مقوم حاكميت درست است.
دكتري تاريخ اسلام