• ۱۴۰۳ شنبه ۲۵ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4345 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۸ فروردين

ادامه از صفحه اول

بازي با آتش

در اولين واكنش ابرو بالا مي‌انداختند كه چرا رييس‌جمهور و كابينه‌اش در همان ساعت اوليه به محل حريق نرفته‌اند و شلنگ آبپاش را از بچه‌هاي آتش‌نشاني نگرفته‌اند و صرفا با تلفن و پيغام در اطفاي حريق كوشيده‌اند؟ البته از اين طرف هم مسوولان يكي دو كلفت بار منتقدان مي‌كردند و از خود با لباس‌هاي نسوز سلفي مي‌گرفتند و... بخواهم خيالبافي كنم بيش از اينها مي‌توانم بنويسم. احتياج به خيالپردازي نيست. قدري به عقب برگرديد و ببينيد ما با پلاسكوي آتش گرفته چه كرديم. ربطي به آتش و سيل و زلزله ندارد. شهاب‌سنگ هم خدايي نكرده از آسمان فرو بيفتد ما به جاي همدلي و مواسات ودفع خطر شروع مي‌كنيم به تسويه حساب سياسي، شروع مي‌كنيم به منكوب كردن رقيب، به تخطئه حريف و بدتر از همه به ترويج دروغ. اين «ما» كه گفتم شامل همه نمي‌شود. خيلي‌ها هستند كه در اين جور مواقع با جان و دل به ياري هموطنان‌شان مي‌شتابند و بي‌سروصدا و بدون توقع به خدمت خلق مشغول مي‌شوند. عبادت به جز خدمت خلق نيست.... اما اقليتي هم هستند كه صداي‌شان بلندتر از همه است، دست‌شان هم بازتر از بقيه است، در كمينند كه سيلي، زلزله‌اي، آتشي بيايد تا شروع كنند به توي دل مردم را خالي كردن و خطر را چند برابر نشان دادن و تكرار اين جمله تلخ‌تر از زهر كه ما چقدر بدبختيم... خوشبختانه ساعت كار روزنامه طوري است كه خداوند از نعمت نديدن تلويزيون، خاصه نديدن شبكه‌هاي ماهواره‌اي بهره‌مندم كرده است خدا را شكر. تلويزيون، حتي خوبش هم بد است چه برسد به اين بدهاي كه خروار‌خروار امواج‌شان روي سر و تن مردم بيچاره مي‌ريزد. ديشب، نيمه‌هاي شب، خطا كردم و گفتم اين كانال آن كانال كنم ببينم چه خبر است و كي به كي است و... بي‌بي‌سي معقول براي خودش اصول و قواعدي داشت. كلي پز مي‌دادند كه ما هر خبري را منتشر نمي‌كنيم و هر ياوه‌اي را اجازه نمي‌دهيم مجري‌مان بخواند. درباره سيل اما بي‌هيچ ملاحظه‌اي آنتن را باز كرده بودند تا هر ياوه و چرند و دروغي را پخش كند و ذهن تماشاگر را به معني واقعي كلمه مشوب كند و از دنيا و آخرت نااميدش كند. به چهار دقيقه نكشيد كه زير لب ناسزا كه نه، سزايي گفتم و خاموشش كردم... اين‌قدري كه با ياوه‌پراكني شبكه‌هاي ماهواره‌اي مشكل دارم با مخالف‌خواني سياسي‌شان مشكل ندارم. اتفاقا چون تلويزيون داخلي در انتشار صداي ضدانقلاب محظور دارد بد نيست كه اين بار را شبكه‌هاي ماهواره‌اي بردارند. نه‌تنها خوب است بلكه لازم و ضروري است كه مردم با آرا و نظرات انواع و اقسام ضدانقلاب آشنا شوند و بفهمند كه اپوزيسيون چه در چنته دارد... جاي جمهوري اسلامي بودم خودم پيش‌قدم مي‌شدم و حرف‌هاي رضا پهلوي و فرشگردي‌ها را به ضميمه دعواهاي داخلي‌شان پخش مي‌كردم. از ناحيه آنها هيچ خطري اين كشور را تهديد نمي‌كند بلكه خطر اصلي ترويج دروغ و ياوه و ترس و يأس است كه هشت، ده شبكه ماهواره‌اي مسووليت انتشار آن را به عهده گرفته‌اند. بيني و بين‌الله در اين ايام سيل از اين تلويزيون‌ها كم دروغ شنيديد؟ كم حرف نااميدكننده به گوش‌تان خورد؟ كم به اسم كارشناسي و حرف ناسا، خرافه در ذهن و ضميرتان فرو كردند؟ كم با آمار و ارقام كام‌تان را زهر مار كردند؟ كم مدال بدبختي به سينه‌‌تان چسباندند؟ كم با هيچ و پوچ آينده را جلوي چشم‌تان به خاك و خون كشيدند؟ مشكل من با گوشي‌هاي موبايل و شبكه‌هاي ماهواره‌اي حرف‌هاي ضد انقلاب نيست بلكه ترويج ياس و ياوه و تباهي است كه از هر ضد انقلابي خطرناك‌تر و موذي‌تر است. به اروپا نگاه كنيد. اگر بيش از ما گرفتار و بحران‌زده نباشند كمتر نيستند. نگذاريد ظاهر پرزرق و برقش فريب‌تان دهد. همين فرانسه هنوز نتوانسته غائله جليقه زردها را بخواباند. آتش را چطور زير خاكستر پنهان مي‌كنند، فرانسه هم جليقه‌زردها را لاپوشاني كرده. كشتي اتحاديه اروپا به گل نشسته و سياسي و اقتصادي از شش جهت در مضيقه‌ است. زياده‌خواهي و زورگويي ترامپ هم هست... با همه اينها آيا در فرانسه به كسي اجازه مي‌دهند به بهانه آتش‌سوزي نوتردام دروغ بگويد و با آمار كشته‌هاي دروغي پشته بسازد؟ يا نهادها را به جان هم بيندازد و توي دل مردم را خالي كند و...؟ آيا سلبريتي‌ها را دولت فرانسه ميدان مي‌دهد تا مردم را مايوس كنند و پاريس را «جهنم‌دره» بخوانند و مديريت آتش‌نشاني را زير سوال ببرند...؟ دولت هم اجازه بدهد خودشان آنقدر عقل و كفايت دارند كه با آتش نوتردام بازي سياسي نكنند و براي تمناي تجلي دست به ترويج دروغ و ياوه نزنند.

حدود مالكيت معنوي شهر

سياست تغيير نام‌ها چه در دوران پهلوي و چه بعد از انقلاب يكي از ابزار سياست‌هاي فرهنگي بوده و اكنون نيز چنين است. ولي بدون ورود به مصاديق اين سياست، لازم است كه شوراي شهر يا هر مرجع ديگري كه اقدام به تغيير نام مي‌كند، ابتدا حق مالكيت معنوي خود را بر اين فرآيند اثبات كند و سپس بر اساس اين حق ما لكيت تصميم بگيرد كه نام خيابان يا مكاني را تغيير دهد. اينكه شوراي شهر به صورت پيش‌فرض چنين حقي را براي خود قائل باشد، درست نيست. حداقل بايد درباره آن بحث كرد. من به عنوان يك شهروند تغيير نام بخشي از خيابان‌ها و اماكن را در صلاحيت شوراي شهر نمي‌دانم. اين حق در اختيار مردم همان خيابان يا محله است. اينكه صبح بلند شويم و ببينيم نام خيابان يا محله ما را تغيير داده‌اند، بدون اينكه نظر ما را بخواهند، بسيار نااميدكننده است. شهروند احساس بي‌قدرتي مي‌كند و حس مي‌كند كه ديگران به حوزه اختيارات و حقوق او تعرض كرده‌اند و اين حس بدي است. اگر مي‌خواهيم مشاركت را عمق دهيم از همين موارد بايد آغاز كرد. گذاشتن نام مفاخر فرهنگي و... روي خيابان‌ها و اماكن خوب و عالي است ولي نه به قيمت فوق. حتي اگر مردم از تغيير نام خوشحال هم شوند چون بدون نظر آنان انجام شده اين را تعرض به حقوق خود تلقي خواهند كرد. نكته ديگر آنكه براي پيشبرد يك اقدام و سياست، همواره پاي يك ارزش به ميان مي‌آيد مثلا در اينجا ارزش احترام به شخصيت‌هاي هنري. ولي اينجا دو ارزش در مقابل هم قرار گرفته‌اند: حق مردم نسبت به شهرشان و ارزش‌هاي فرهنگي. اساسا سياست شورا از جهت اينكه مردم را در برابر اين دوگانگي قرار داده و يك ارزش را قرباني ارزش ديگري كند يك اقدام فرهنگي نيست. ضمن اينكه در شوراي شهر جديد مرتبا درباره حق به شهر تاكيد كرده‌اند ولي به نظر مي‌رسد اين تاكيد در حد شعار باقي مانده است. شهر از آن مردم است و حتي شعار شهردار جديد هم برگرداندن شهر به مردم بود ولي چنين اقدامي مي‌تواند به منزله گرفتن شهر از مردم باشد. بنابراين پيشنهاد مي‌كنم كه دوستان شوراي شهر به ويژه آنان كه بيش از ديگران در پي اجراي اين سياست هستند و به‌طور مشخص آقاي مسجدجامعي و حق‌شناس، يك بار و براي هميشه پيش از هر تغيير نامي، اصل و حيطه حق ما لكيت شورا را بر امور معنوي شهر و حدود آن تعيين كنند و سپس پيشنهاد تغيير نام را در دستور كار قرار دهند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون