بازي تاج و تخت يا تو تنها نيستي!
اطهر كلانتري
١- ثور (Thor)؛ فرزند اودين و يورد، قرمزپوش و سرخروي با پتك گرانش، محبوبترين ايزد در اساطير اسكانديناوي، ايزد قدرتمند آذرخش، توفان و تندر كه به كيهان تاخت و با اهريمنان شر و غولها جنگيد و آنها را درهم كوبيد. تمام محبوبيتش- غير از ظاهر نه چندان دوستانهاش اين بود: عظيمالجثه و قوي پيكر، سرخ موي همراه با ريش، چشماني درخشان و ابروان سرخ رنگي كه وقتي خشمگين ميشد، از دو طرف چهرهاش آويزان ميشد- نگهبان و حامي خدايان و انسانها در برابر اهريمن بود. محبوبيتش حتي از پدرش اودين هم فراتر رفت زيرا برخلاف اودين خواستار جانفشاني و از جانگذشتگي انسانها نبود! يكه و تنها حامي همگان بود. پتكش را پادشاه يوتونهايم دزديد و در اعماق زمين پنهان كرد، تريم، پادشاه يوتونها، در ازاي پس دادن چكش، فريا، الهه شور و عشق و باروري را طلب ميكند. ثور لباس عروسان را ميپوشد، به اعماق زمين ميرود و وقتي چكشش را به او پس ميدهند همه را درهم ميكوبد و پيروزمندانه بازميگردد.
٢- راب استارك براي بازپسگيري وينترفل از بيلون گريجوي، پسر نامشروع روس بولتن، رمزي را روانه ميكند. رمزي ميان افراد بيلون نفوذ ميكند و شرط آزاديشان را تحويل بيلون اعلام ميكند. بيلون روي سكويي ميرود و رو به همان بيستوچند نفر باقيمانده از افرادش سخنراني ميكند: «ما آهنزادگانيم، دانه نميكاريم...» حرفهايش تمام نشده، كسي از كسانش از پشت با جسم سخت به سرش ميكوبد و او را نقش زمين ميكند. وينترفل سقوط ميكند؛ رمزي، سنت روي پرچم بولتونها را -دشمنانشان را پوست ميكندند- روي تكتك آن آهنزادگان پياده ميكند و بيلون را مقطوعالنسل ميكند.
٣- دورتموند/ ليورپول، فصل ۲۰۰۵و ۲۰۰۶؛ هنوز بازي به دقيقه 10 نرسيده كه گلهاي ميخيتاريان و اوباميانگ آنفيلد را به سكوت كشاند... صدا... صدا... ناگهان زمزمههاي پراكنده « You’ll Never Walk Alone» تمام ورزشگاه را فرا گرفت و تا دقيقه نود و چهار و پايان بازي قطع نشد. يورگن كلوپ در مصاحبه پيش از بازي گفت: «جو آنفيلد بيش از گل زده در خانه دورتموند به كمك آنها خواهد آمد.» همين هم شد! بازي با حساب چهار بر سه به سود ليورپول به پايان رسيد و اينبار ثور به مدد مردمانش، گرز گرانش را از اعماق زمين بيرون كشيد و خاطره خوش استانبول ٢٠٠٥ را دوباره تجربه كرد. اينبار آهنزادگان به گريجويها خيانت نكردند و اينبار، جايي بيرون از داستان به پاياني خوش رسيديم.