ايده بازگشت
سجاد صداقت
زماني كه شبكه HBO اعلام كرد آغاز پخش فصل پاياني سريال «بازي تاج و تخت» روز ۱۴ آوريل است، ميشد انتظار داشت كه مردم دنيا اينچنين براي تماشاي آن انتظار بكشند. دوستي ميگفت همه ترس او اين است كه بميرد و پايان «بازي تاج و تخت» را نبيند. حالا كه اپيزود اول اين سريال پخش شده ميتوان راحتتر درباره اين قسمت و كل فصل هشتم سريال سخن گفت. پخش سريال «بازي تاج و تخت» ۸ سال قبل و از تاريخ 17 آوريل سال ۲۰۱۱ شروع شد؛ سريالي كه همه آن چيزهايي كه يك مجموعه تلويزيوني براي تسخير صنعت سرگرمي و قلب مخاطبان احتياج دارد را در اختيار داشت. در همان قسمت ابتدايي سريال شاهد حضور پادشاه در شمال و وينترفل - جايگاه استاركها - بوديم. وينترفل به عنوان قلعهاي كه قلب سريال در آن ميتپيد در همان سكانسهاي ابتدايي ما را با فرزندان ند استارك (با بازي شان بين) آشنا ميكرد. حضور دو نوجوان و يك كودك در ميان فرزندان استاركها نويد اتفاقي ويژه براي فصلهاي بعدي را ميداد. همه منتظر بودند تا پادشاه، ملكه، فرزندان، همراهان و ملازمان آنها پس از سفري طولاني از راه برسند. تكاپوي وينترفل اولين نكته بااهميت و قابل توجه در قسمت اول فصل اول سريال بود و در اين ميان پسري از ديوار بالا ميرفت تا بهتر متوجه تعداد ميهمانان قلعه شود. شايد يادآوري آن صحنهها براي بخش زيادي از علاقهمندان سريال كاري عبث باشد چرا كه بسياري از كساني كه «بازي تاج و تخت» را دنبال ميكنند، فصلهاي پيشين سريال را چند بار ديدهاند. اما يادآوري قسمت ابتدايي سريال به اين دليل است كه بخش مهمي از آنچه در ابتداي فصل پاياني در سريال گذشت نشانهايي از فصل اول داشت.اما اين همان جايي است كه ذهن بسياري از مخاطبان را با يك سوال به خود جلب كرده است: وقتي از سريالي به عظمت «بازي تاج و تخت» تنها شش اپيزود باقي مانده، چرا بايد يكي از اين اپيزودها به شكلي كه در قسمت اول روز 14 آوريل 2019 ديديم خرج شود؟به نظر ميرسد آن دسته از كساني كه اپيزود اول را ديدهاند و از شكل پيشرفت داستان رضايت نداشتهاند، به چند نكته مهم دقت نميكنند. وقتي سريالي با عظمت «بازي تاج و تخت» پس از دو سال براي فصل پاياني بازميگردد، نميتوان توقع داشت همه منطق خود را از دست دهد و تنها و تنها به شگفتزده كردن مخاطبش بپردازد. داستان «بازي تاج و تخت» با شخصيتهاي بسيار زياد دخيل در آن احتياج به يك منطق روايي دارد. اين همان نكتهاي بود كه پاشنه آشيل سريال در فصل هفتم شد و ضعيفترين اپيزودهاي «بازي تاج و تخت» در اين فصل اتفاق افتاد. عدم توجه به منطق روايي كه تا فصل ششم خود را به خوبي به عنوان يكي از ويژگيهاي سريال نشان ميداد، باعث شد «بازي تاج و تخت» ريتم تند و بيمنطقي، حداقل از نظر زمان وقوع رويدادها بگيرد و به اين ترتيب عجله سازندگان براي رسيدن به جايي كه ديوار فرو ميريزد، آن هم طي 7 اپيزود در فصل هفتم، كار دست سريال داد. اتفاقا شروع فصل هشتم نشاندهنده اين مساله است كه بيش از آنچه در فصل هفتم اتفاق افتاد تلاش صورت گرفته تا اين منطق روايي دوباره شكل گيرد.از سوي ديگر وقتي در همان اپيزودهاي ابتدايي فصل اول شخصيتهاي يك خانواده را از هم جدا ميكنيد، احتمالا بايد به زماني فكر كنيد كه دوباره آنها را به كنار هم بازگردانيد. به اين ترتيب دوباره هياهو در وينترفل همچون فصل اول برقرار ميشود. از سوي ديگر اپيزود اول فصل هشتم كه «وينترفل» ناميده شده، در برابر اپيزود اول سريال كه «زمستان در راه است» به همه شخصيتهايي مربوط است كه راه خود را از وينترفل آغاز كردند، كل سرزمينهاي «وستروس» و «اسوس» را به مخاطب نشان دادند و اكنون به همان نقطه بازگشتهاند. قرار است در حالي كه زمستان از راه رسيده، همه آن شخصيتها به كنار يكديگر بازگردند و نبرد زندهها در برابر مردهها را آغاز كنند. به اين ترتيب وقتي يك ملكه (سرسي لنيستر) به شمال نميآيد، ملكه ديگر (دنريس تارگرين)، كه طبق منطق داستان حق حكومت بر وستروس با اوست، خود را براي جنگ به وينترفل ميرساند.اينچنين است كه تجديد ديدارها در «وينترفل» با اهميت ميشود؛ جايي كه همه گرگهاي خاندان استارك به كنار هم بازميگردند تا يادآور آنچه پدرشان ميگفت، باشند: «برف كه ببارد و بادهاي سفيد بوزند گرگ تنها ميميرد اما گله گرگها زنده ميمانند.» و اين زمينهسازي لازم در سريال براي شروع يك نبرد بزرگ است: «نغمهاي از يخ و آتش».