سر الكس فرگوسن، عامل تيرهروزيهاي يونايتد
علي كربلايي| منچستريونايتد در حال از دست دادن وجهه خودش است و با شكستهاي سخت و سنگين در خانه حريفان روزهاي بسيار بدي را تجربه ميكند. آنها بدترين آمار دفاعي خود در تاريخ ليگ برتر را ثبت كردهاند و اين در حالي است كه هنوز 4 هفته تا پايان رقابتها باقي مانده است. يونايتد سولسشاير با ارايه نمايشي بسيار بد مقابل بارسلونا از دور رقابتهاي ليگ قهرمانان اروپا هم كنار رفت تا اين تيم اين فصل عملا شانس كسب هيچ جامي را نداشته باشد. اما مشكل يونايتد حالا فراتر از جام نداشتن است. آنها با قبول شكست چهار بر صفر مقابل اورتون، شانسشان براي كسب سهميه ليگ قهرمانان اروپا هم كاهش يافته و به احتمال زياد در فصل آينده بايد پنجشنبه شبها در ليگ اروپا بازي كنند. از دست رفتن سهميه ليگ قهرمانان كار مديريت تيم براي جذب بازيكنان بزرگ يا حتي با استعداد را بسيار سخت ميكند، چرا كه بازيكنان خوب مايلند تا به تيمي بروند كه در ليگ قهرمانان به ميدان ميرود. از سوي ديگر باشگاه با مشكلات مالي زيادي هم مواجه خواهد شد و پول زيادي از دست خواهد رفت. اما مسبب اين وضعيت كيست؟ ژوزه مورينيو كه نتوانست رختكن تيمش را كنترل كند و اوضاع اينقدر به هم ريخت؟ اولهگونار سولسشاير كه بعد از شروع توفاني تيمش اينقدر شكننده شده و در 5 بازي پياپي خارج از خانه شكست خورده؟ اد وودوارد مدير تيم كه براي مورينيو ابتداي فصل خريد نكرد؟ گليزرها مالكان تيم كه به جاي حل كردن بحرانهاي موجود در يونايتد به فكر پر كردن جيب خودشان هستند؟
شايد مشكل منچستر، خيلي قديميتر از اين حرفها باشد. سرالكس فرگوسن در دوران حضور ربع قرني خود در يونايتد همه چيز به اين تيم بخشيد. شخصيت، اقتدار، جام و هواداران بسيار زياد در سراسر دنيا. او موفق شد موفقترين تيم تاريخ فوتبال انگليس را بسازد و تعداد قهرمانيهاي هيچ تيمي در دوران حضور در انگليس قابل مقايسه با يونايتد نيست. اما اين حضور طولانيمدت، تمام اتمسفر باشگاه را تحت تاثير خودش قرار داد. هويت يونايتد در اين مدت با سر الكس فرگوسن گره خورد و يونايتد مساوي بود با تيمي كه فرگوسن منيجر آن است. در فوتبال انگليس، بر خلاف خيلي از كشورهاي ديگر، سرمربيها فراتر از اختيارات يك سرمربي عمل ميكنند و در دوران حضورشان در يك تيم، سياستهاي كوتاهمدت باشگاه را تعيين ميكنند. به عنوان مثال آرسن ونگر در آرسنال همچنين نقشي را به عنوان منيجر به خوبي ايفا كرد. اما فرگوسن سبك و سياق خاص خودش را داشت. او با هزينهاي بسيار كم يك تيم مدعي قهرماني ميساخت و به خوبي ميتوانست از آكادمي يونايتد استفاده كند. او با استعداديابهاي زيادي در تماس بود و خريد استعدادهاي بزرگ با قيمت بسيار پايين از ويژگيهاي اين مرد اسكاتلندي بود. اما زماني كه يونايتد را ترك كرد، ميراثش را هم با خود برد. مديران تيم با تصور اينكه هر كسي ميتواند با همان شيوه كار كند، در خريدهايشان بسيار محتاط هستند و خساست به خرج ميدهند. با رفتن فرگوسن از يونايتد، ديسيپلين و بزرگمنشي از اين تيم حذف شد. نميتوان گفت كه فنخال، مويس، مورينيو و سولسشاير هيچ يك مربيهاي خوبي نبودند. تمام آنها در يونايتد يك مشكل بزرگ دارند و آن هم مقايسه با سر الكس بزرگ است. تمام آمارها با دوران فرگوسن سنجيده ميشود و شخص سر الكس هم مدام در كانون توجهات قرار دارد. فرگوسن براي حمايت از يونايتد به اولدترافورد ميرود تا عشقش به اين تيم را نشان بدهد و در مواقعي با خبرنگاران در مورد بازيها و سبك بازي تيم هم صحبت ميكند. شايد نيت فرگوسن از تمام اين كارها خير باشد و به احتمال زياد همينطور هم هست، اما نفس وجود او در ورزشگاه باعث ميشود كه فشار رواني روي مربيان تيم خيلي بيش از حالت عادي باشد. شايد اگر هواداران و مديران يونايتد باور كنند كه سر الكس ديگر در اين تيم نيست و همه چيز عوض شده است، راحتتر با اين وضعيت كنار بيايند.