سِحر ساز لطفي
علياكبر شكارچي
صحبت درباره محمدرضا لطفي سهل و ممتنع است، چراكه او انديشه چندوجهي داشت و ذهن موسيقايياش هم از لحاظ توليد و هم از نظر آموزش سيال بود. لطفي، انديشه و سبك خود را دنبال ميكرد و كمتر مبحثي در حوزه موسيقي را نميدانست يا در آن صاحبنظر نبود؛ از سازسازي تا نحوه گرفتن ساز، چه سازهاي كششي مانند كمانچه و ويولون و چه سازهاي زخمهاي مانند تار و سهتار و حتي سازهايي مانند ضرب و دف و ني. لطفي در تار و سهتار سرآمد بود اما در كمانچه هم آثاري دارد كه مثالزدني است. براي نمونه با كمانچه قطعاتي را در دستگاه افشاري و ابوعطا دارد كه از هر حيث درخشان و ماندگار است. آثاري با رعايت تمام ويژگيهاي موسيقي. جملهبنديها، قطعات ضربي و تحريرها همه درست و كامل و سر جاي خودش. سونوريتهاي (صدادهندگي) هم كه لطفي از ساز داشت، كاملا منحصر به خودش و نيز بسيار نزديك به آثار قدما بود، مانند استاد بهاري. كمانچهنوازي لطفي به دليل داشتن آشنايي و سابقه نواختن ويولون، آميخته بود با تكنيكهاي ويولون و صدادهي ساز او را متفاوت ميكرد. در زمينه ساز تخصصياش، تار و سهتار هم كه بعيد است احتياجي به گفتن باشد كه او در چه جايگاه رفيعي قرار داشت. از نظر اجرا، تكنيك، جملهپردازيها، بست و گسترش و بداههنوازي تسلطي حيرتانگيز داشت. هنوز هم
هر كدام از اجراهاي او را كه ميشنويم سرشار است از تنوع و رنگآميزيهايي كه خاص او بود. اجراها و قطعاتي كه تا مدتهاي زيادي ميتواند به عنوان يك منبع آموزشي يا يك الگو براي تقليد هنرجويان و ديگر نوازندگان مورد استفاده قرار گيرد.
كسي كه در يك هنر و يك ساز ماندگار ميشود و عمر و جان و عشق و علاقهاش را براي اين ساز ميگذارد، تنها در صورتي ميتواند كاري متفاوت از سايرين ارايه دهد كه مزين به انديشهاي باشد. وقتي شما هنر را به عنوان ابزاري براي بيان انديشه و آنچه در سينه داريد، به كار ميگيريد، رفتهرفته تكنيك و بيانمندي خاصي پيدا ميكنيد كه منحصر به شماست. اين روح مردمگرا بودن نهفته در ساز است كه صدايسازي را از باقي نغمهها جدا ميكند و بر صدر مينشاند و سبب ميشود هركس در هر جا بتواند از بين صدها صداي ساز، تشخيص دهد كه اين ساز لطفي است كه پخش ميشود. لطفي كسي بود كه مدام، پويا و خلاق به دنبال اين بود كه با ساز و موسيقي، نياز جامعه، محيط و دورانش را بيان كرده و به قدر وسع برآورده كند. ساز لطفي سازي با بيان و انديشه بود. اين روزها خلأ نبودن چنين افرادي در موسيقي بيش از پيش نمايان است.
يكبار من در سوييس ميهمان منزل استاد لطفي بودم. ايشان من را با خود به كلاسش برد. اتاق بسيار بزرگي بود كه آن را به همان سبك مكتبخانه، با تشك آراسته كرده و دور تا دور اتاق پر بود از انواع سازهاي ايراني از تار و سهتار تا ني و كمانچه و ضرب و دف. لطفي براي پروراندن تكتك اين سازها نظر داشت و چون مكاتب آوازي را هم بهخوبي ميشناخت براي تربيت درست حنجره خوانندگان و تلفيق شعر و موسيقي هم شاگردان زيادي داشت، به همين خاطر كلاسهاي او هميشه پر بود از شاگردان مختلف با سازهاي متنوع در دورههاي گوناگون. بسياري از هنرجويان او، امروز هنرمندان شناخته شدهاي هستند و اكثر آنها از فكر و انديشه لطفي بهرهمند شدند.
اي كاش امكان اين بود كه تمام لحظات چنين بزرگاني را ضبط كرد و نگذاريم آنها به دست فراموشي سپرده شوند. موسيقي ما شفاهي و انفرادي است و بر محور تكنوازي قرار دارد. هر يك از اساتيد بزرگ ما انديشه و سبك و سياق منحصر به فردي داشتند كه ميتواند چراغ راهي باشد براي هنرجويان جوانتر.