چه كسي قيمتها را بالا ميبرد
حسن لطفي
نمي دانم براي شما قدم زدن در راهروهاي نمايشگاه كتاب يا پاساژهاي خيابان انقلاب كه پر از كتابفروشي است چقدر لذتبخش است اما ميدانم براي عدهاي اين بهترين و لذتبخشترين مكانهايي است كه در آن ميتوانند ضمن قدم زدن به ويترينهاي پر كتابش نگاه كنند. البته تعداد اين آدمها زياد هم نيست. منظورم حالا نيست كه كتابها گران است و بيشتر مردم درآمدشان كفاف مخارج اوليه زندگي را هم نميدهد. در زمانههاي ديگر هم همينطور بوده. يادم نميرود چند سال قبل (شايد سال 1364 يا 1365) جلد چهارم كتاب خاطرات سيمون دوبوار را باحدود هشتصد صفحه به قيمت 1100 ريال يا بهتر بگويم صد و ده تومان خريداري كردم. دوست همراهم كه بيشتر از كتاب اهل هله هوله و ساندويچ بود با ديدن قيمت كتاب با تعجب نگاهم كرد و گفت: تو پول چند تا ساندويچ را دادي و اينو خريدي؟ اگر چه آن دوست بعدها اهل كتاب شد و حالا پشت پيشخوان مغازه لوازم عكاسيش مدام در حال مطالعه است اما هنوز هم هر وقت كتابي را با قصد خريد به دست ميگيرم توي ذهنم با قيمت انواع خوراكيها مقايسه ميكنم. در اينكه ارزش كتابها به قيمتي كه پشتش ميزنند نيست نبايد شك كرد. بعضي از كتابها ارزشي بيش از حد دارند اما از آنجايي كه هيچ انساني ظاهرا با نخريدن و نخواندن كتاب بيمار نميشود و نميميرد، كتاب در رديف كالاهاي لوكسي است كه با كمترين فشار اقتصادي بهراحتي از سبد خريد خيليها خارج ميشود (شايد براي خيليها لوكسترين كالاها باشد) .به خاطر همين، وقتي امسال هنگام قدم زدن در غرفههاي نمايشگاه كتاب و نگاه كردن به پشت جلد كتابها (براي ديدن قيمت) متوجه خط خوردن قيمتهاي قديم و چسبيدن برچسب قيمتهاي جديد شدم بيشتر نگران شدم. به هركس هم كه اعتراض كردم خودش را مقصر نميدانست و بالا رفتن قيمت كاغذ و... را دليل اين خطزدگي و برچسبزني ميدانست. در اينكه كاغذ گران شده و هزينههاي چاپ و نشر بالا رفته است شكي نيست. اما گمانم درستتر اين بود كه قيمتهاي قديم سرجايش ميماند و در چاپهاي جديد بدون چسباندن برچسب قيمتها بالا ميرفت. خصوصا در دنياي فرهنگ و كتاب كه تا پيش از اين فكر ميكردم قيمتها را كساني بالا ميبرند كه اهل كتاب نيستند (مطالعه نميكنند و به دانايي بها نميدهندو...) البته شايد در نمايشگاه كساني هم بودند كه اهل خطزدگي و برچسب زني نبودند. اگر بودند و من نديدمشان خدا عمرشان و تعدادشان را زياد كند. آمين