فرناز حيدري
سيل بهار 1398 بحثي قديمي را دوباره به ميان كشيده است و عدهاي از سدسازي و حتي ساختن سدهاي جديد دفاع كرده و در مقابل مخالفان سدسازي نيز به مخالفت با آنها پرداختهاند. هر دو ديدگاه استدلالهاي خود را دارند. روزنامه اعتماد براي واكاوي بيشتر آثار و تبعات سيل 98 و بررسي نقش سدها يا شيوههاي ديگر نگاهها و تحليلهاي متخصصان را منعكس خواهد كرد. مطلبي كه 20 فروردين 98 در صفحه محيط زيست چاپ شد يكي از همين مطالب بود. پس از آن تحليلي از فاطمه ظفرنژاد در همين صفحه محيط زيست به تاريخ 3 ارديبهشت98 منتشر شد كه در آن به انتقاد از وضعيت سدسازي و سياستها پرداخته شده بود. از آنجا كه روزنامه اعتماد اعلام كرد آمادگي دارد ديدگاههاي مختلف در اينباره را در صفحه محيط زيست منتشر كند و در اين بحث مهم و سرنوشتساز به موافقان و مخالفان سدسازي مجال طرح ديدگاه و پاسخ بدهد پس از مطلبي از «احمدرضا طبيبنژاد» كارشناس صنعت آب اينك گفتوگوي حاضر بحثي در مورد سدها را پيش روي شما قرار داده است.
سيلابهاي مهيب علاوه بر اثرات منفي اجتماعي و مرگ و ميرهاي انساني غيرقابل جبران، خسارات كلاني هم بر زيرساختهاي عمومي(جادهها و پلها) و مايملك خصوصي مردم وارد ميكنند. سيلابها اين توانايي را دارند كه به واسطه فرسايش سطحي، افزايش بار رسوبي و افزايش ناگهاني حجم آب پروژههاي موسوم به سدهاي هيدروالكتريك را با مشكل مواجه كنند.
تجربه نشان داده كه ساخت سدهاي بزرگ در بالادست حوضه آبخيزگاهي اين باور اشتباه را تقويت ميكند كه در پايين دست شرايط كاملا ايمن است و به همين دليل بعضا اشتباهات جبرانناپذيري نظير تجاوز به حريم رودخانه هم اتفاق ميافتد. درست است كه سدهايي نظير دز و كرخه در سيلابهاي اخير بسيار تاثيرگذار ظاهر شده و جلوي خسارات بيشتر را گرفتهاند اما در هر صورت براي ارزيابي نقش سدها در سيلهاي اخير، مطالعات گسترده و بررسيهاي جامع نياز است. از سوي ديگر، اغلب سدهاي بزرگ در زمان بحرانهاي فوري ساخته و تكميل نميشوند بلكه ساخت سدهاي بزرگ به طور متوسط بيش از ۸ سال و در اكثر موارد نيز بيش از ۱۰ سال زمان نياز دارد. سوال اينجاست كه ساخت سدها تا چه اندازه ميتواند خيال ما را در برابر سيلهاي آتي راحت كند؟ در سال ۲۰۱۴ ميلادي تحقيقي روي ۲۴۵ سد بزرگ توسط محققين دانشگاه آكسفورد انجام شد كه نشان داد، ساخت اغلب سدهاي بزرگ در دنيا به واسطه افزايش هزينه ساخت با مشكل جدي مواجه شده كه از آن جمله ميتوان به مشكل ساخت سد ايتايپو در برزيل، سد تربيلا روي رود سند در پاكستان و سد كايينجي در كشور نيجريه اشاره كرد. موارد متعدد ديگر در سراسر دنيا نشان ميدهد كه سدها واجد اثرات مثبت و منفي هستند و براي ساخت آنها بايد كليه ملاحظات اعم از اقتصادي، اجتماعي و زيستمحيطي به دقت مورد ارزيابي قرار گيرد. هدف ما از اين نوشتار كسب اطلاع بيشتر درباره سدها و اهميت ساخت آنهاست و براي اين منظور گفتوگويي با دكتر محمدتقي دستوراني، استاد تمام و رييس دانشكده منابع طبيعي و محيط زيست، دانشگاه فردوسي مشهد داشتهايم. متن كامل اين گفتوگو را در ذيل ميخوانيد.
اگر بخواهيد سدها را دستهبندي كنيد و اثر هر يك را بر محيط زيست و جوامع بالادست و پاييندست تشريح كنيد به چه مواردي اشاره ميكنيد؟
سدها از نظر كاربرد به 4 دسته تقسيم ميشوند كه عبارتند از سدهاي مخزني(ذخيرهاي)، سدهاي انحرافي، سدهاي تاخيري و سدهاي اصلاحي كه هر دسته بسته به شرايط، مشخصات خاص خود را دارند. سدهاي مخزني(كه در اينجا مورد بحث است) سازههايي هستند كه در مديريت منابع آب مورد استفاده قرار ميگيرند؛ هر چند با ارتفاع، گنجايش، جنس مصالح و اشكال متفاوت طراحي و احداث ميشوند ولي عمدتا براي ذخيره و تنظيم جريان رودخانه ساخته ميشوند كه داراي اثرات مثبت و منفي بوده و البته در مديريت جامع منابع آب و آبخيز به ويژه با ديدگاه جامعيت و پايداري محيط زيست سوالات و ابهامات متعددي را به همراه دارند.
برخي معتقدند كه چون كشور ما يك كشور خشك و نيمه بياباني است، بالطبع ميزان تبخير پشت سدها هم زياد است و نبايد بر ذخيره آب پشت سدها خيلي تكيه كرد، آيا اين نظريه درست است؟
اين نظريه كاملا درست و بجاست. بسياري از مناطق كشور ما به ويژه بخشهاي مركزي و شرقي كشور داراي اقليم بياباني با گرماي زياد، رطوبت نسبي كم و جريانهاي شديد و طولانيمدت باد است و شرايط را براي تبخير آب در حد قابل توجهي فراهم كرده به شكلي كه حتي در برخي مناطق تا سالانه 4هزار ميليمتر(4 متر) ارتفاع تبخير آب را فراهم ميكند. به اين معنا كه از سطح يك سد در طول سال حدود 4 متر ارتفاع تبخير داريم. اين موضوع به ويژه در مخازني كه در آنها نسبت سطح به حجم بالا باشد، تلفات قابل توجهي به دنبال دارد. به عبارتي در اين مناطق ساخت سد يعني صرف هزينه و لطمه به محيط زيست صرفا جهت تبخير كردن و تلف دادن آب است و اين يك خسارت جبرانناپذير است. لذا راهكار مناسب، به صرفه و پايدار در اين مناطق ذخيره زيرزميني آب است و نه ذخيره سطحي، اين صحبت به معناي فراهم كردن شرايط براي نفوذ روانابهاي حاصل از بارش جهت تغذيه سفرههاي زيرزميني است تا هم بيلان منفي آبهاي زيرزميني را كاهش دهد و هم آب ذخيره شده در سفرهها بدون اينكه تبخير و آلوده شود در زمانهاي مورد نياز مصرف شود و البته اين كار جلوي تشكيل روانابهاي كنترل نشده و وقوع سيل را هم ميگيرد.
در تحقيقي كه محققان دانشگاه آكسفورد انجام دادهاند، عنوان شده كه هر چقدر پروژههاي سدسازي كوچكتر و انعطافپذيرتر باشند، آسانتر ميتوانند خودشان را با دغدغههاي اجتماعي و زيستمحيطي سازگار كنند. نظر شما در اين زمينه چيست؟
هم تحقيق دانشگاه آكسفورد و هم دهها تحقيق ديگر اين موضوع را تاييد كرده و كاملا صحيح است. امروزه در محافل علمي دنيا اين مساله كاملا بديهي شده كه اجراي پروژههاي سازهاي يا به اصطلاح ساخت به ويژه سدها در سيستمهاي رودخانهاي بايد به حداقل برسد و در مواردي هم كه اجرا ميشود بايد تا حد ممكن كوچك باشد. هر چه يك سد بزرگتر و مرتفعتر باشد، عوارض زيستمحيطي آن هم مخربتر و مصيبتبارتر است. يك سد مرتفع و بزرگ ممكن است يك افتخار معماري به حساب بيايد ولي قطعا به همان ميزان يك فاجعه زيستمحيطي است چراكه اختلال جدي در جريان نرمال و طبيعي ماده و انرژي را در حوضههاي آبخيز و اكوسيستمهاي رودخانهاي به دنبال داشته و اين منشأ بسياري از مشكلات از جمله اخلال در تنوع زيستي، خشك شدن رودخانهها، تالابها و درياچهها و تشديد ريزگردها و... است.
يكي از نگرانيهاي جدي در مورد سيلابهاي اخير، غلظت رسوب و بار رسوبي است كه از خود بر جا گذاشتهاند؛ اين مساله تا چه اندازه روي كارآيي سدها تاثيرگذار خواهد بود و مهمترين اقدام براي افزايش كارايي آنها در اين شرايط چيست؟
به نظر من فرسايش و هدررفت خاك، بزرگترين خسارت سيلابهاي اخير بود. تلف شدن تعدادي از هموطنان عزيز، تخريب منازل و روستاها و شهرها، خسارت به اراضي كشاورزي و خطوط ارتباطي و... البته خسارت بوده و جاي تاسف دارد ولي شسته شدن حجم عظيمي از خاكهاي حاصلخيز(كه تخمينها حاكي از 4 ميليارد مترمكعب است) و منتقل شدن آنها به مخازن سدها، داخل شهرها و تاسيسات و اراضي زراعي همچنين كفههاي كويري و درياها بزرگترين خسارت اين سيلابها بوده كه اكنون چندان به چشم نميآيد. شسته شدن خاك حاصلخيزي كه براي ايجاد شدن يك سانتيمتر آن در مناطق خشك، بيش از 300 سال زمان مورد نياز است، از سطح حوضههاي آبخيز كاهش بازدهي و كم شدن حاصلخيزي اين مناطق را به دنبال دارد و از طرف ديگر رسوبگذاري ناخواسته اين خاكهاي شسته شده در مناطق پاييندست و مخزن سدها خسارات مضاعف را با خود همراه دارد. به طور ويژه اين مساله كاهش جدي عمر مفيد سدها را به دنبال داشته و علاوه بر تبعات زيستمحيطي مختلف، با اشغال حجم مخازن اين سدها آنها را از حيز انتفاع خارج ميكند.
برآيند شما از عملكردهاي سدها در دو استان گلستان و خوزستان چيست؟
تاثير سدها در هر دو استان گلستان و خوزستان تاثير نسبي بوده است. به ويژه در گلستان سدها در زمان وقوع سيلابها حجم خالي زيادي نداشتند و فقط ذخيره ديناميك آنها، تعديل مختصري در سيل ايجاد كرد و لذا نتوانستند با ذخيره سيلاب نقش پررنگتري در كاهش خسارات سيل در پايين دست داشته باشند. البته وضعيت در خوزستان متفاوتتر بود زيرا سدهاي خوزستان از جمله كرخه و دز فضاي بيشتري براي ذخيره سيل داشتند ولي به علت زياد بودن حجم جريان ورودي نهايتا جهت جلوگيري از بحرانيتر شدن شرايط و نيز اطمينان از پايداري سد مجبور شدند دبي به مراتب بيشتر از ظرفيت رودخانه پاييندست سد را آزاد كنند.
البته نكته اصلي در اين خصوص اين است كه در يك راهكار پايدار و اصولي اساسا ما بايد با فراهم آوردن شرايط نفوذ و ذخيره آب بارش در خاك حوزههاي بالادست سدها، علاوه بر جلوگيري از هدررفت اين آبها، مانع ورود چنين حجمهايي از آب به سدها شويم كه نهايتا مجبور به تخليه غيرطبيعي آنها از سد و ايجاد سيلاب در پاييندست نشويم. جريان غيرطبيعي رها شده از سدها در چنين شرايطي اساسا ايجاد خسارت ميكند و خود نيز از دسترس خارج شده و هدر ميرود؛ آن هم در وضعيتي كه كشور به خاطر كم آبي شديد و درازمدت به اين آبهاي شيرين نياز ضروري دارد. به عنوان مثال از سدهاي كرخه و دز در بعضي روزها حتي دبي 3هزار مترمكعب در ثانيه هم تخليه شد كه اين دبي در يك روز معادل 260 ميليون مترمكعب آب است يعني بيشتر از كل آب مصرفي كلانشهر مشهد با بيش از سهونيم ميليون نفر جمعيت در طول يك سال(كل آب مصرفي مشهد در سال 220 تا 250 ميليون مترمكعب است).
با توجه به بارشهاي سيلابي اخير نظر شما در مورد راهكارهايي نظير استحصال آب باران(Water Harvesting) چيست؟ آيا چنين طرحهايي ميتوانند جايگزين علاقه مفرط كشاورزان به زدن چاه شوند و اينكه اين كار تا چه اندازه ميتواند در ذخيره كردن آب موثر باشد؟
راهكارهايي نظير استحصال آب باران قطعا راهكارهاي مثبتي هستند. روشهاي متنوع استحصال آب باران كه تقريبا در تمام مناطق قابل استفاده هستند يا پروژههاي كوچك، منعطف و سازگار با محيط زيست كمك ميكنند كه آب حاصل از بارشها كنترل و مورد استفاده يا ذخيره قرار گيرد. اين كار علاوه بر فراهم كردن شرايط استفاده از اين روانابها براي توليد، در كاهش خسارات سيل هم بسيار موثر است. در گذشته نياكان ما عمدتا با همين روشها كشاورزي و باغداري ميكردند و اكنون نيز با پايان يافتن آبهاي زيرزميني چارهاي جز بازگشت به همين روشهاي پايدار وجود ندارد.
به نظر شما مهمترين اقدام پيشگيرانهاي كه ميتوان براي مصونيت در برابر سيلاب انجام داد، چيست؟
توجه به ريشه اصلي وقوع اين رويدادها و پرهيز از سطحينگري و شتابزدگي. هر چند در وقوع سيلهاي اخير در چند استان كشور، عوامل متفاوتي دخيل بوده اما بلاشك علت اصلي اين حوادث، تخريب منابع طبيعي موجود در حوزههاي آبخيز بالادست رودخانهها به ويژه پوشش گياهي و خاك است كه باعث شده اين حوزهها توانايي جذب آب حاصل از بارش را نداشته باشند و بخش عمده بارشها به رواناب و سيل تبديل شود. البته عواملي همچون تغيير اقليم و ساخت و سازهاي غيرمجاز در بستر و حريم رودخانه نيز به عنوان عوامل تشديدكننده خسارات سيل نقش داشتهاند ولي نقش آنها جانبي است. لذا راهكار اصلي و پايدار، مديريت و كاهش خسارات سيل در كشور، توجه به ريشه اصلي آن يعني حفظ پوشش گياهي و خاك حوزههاي آبخيز بالادست رودخانهها و ترميم تخريبهاست كه ميتواند به عنوان يك راهكار مناسب و درازمدت تأثير قابل توجهي در كاهش وقوع سيلابهاي خسارت بار و جلوگيري از هدررفت آب و خاك داشته باشد.
اين راهكار البته به مراتب نسبت به راهكارهاي استفاده از سازههاي بزرگ همچون سدها كمهزينهتر هم است. ما بايد حوزههاي توليد سيل را با اقدامات مديريتي مناسب مقاوم كنيم تا مصونيت واقعي ايجاد شود و سيل خسارتبار توليد نشود، نه اينكه بسترهاي توليد سيل را رها كنيم سپس در پاييندست با روشهاي ناپايدار و مسكن و البته پرهزينه مثل سدسازي به دنبال كنترل سيلاب باشيم. اين روشها غلط و غيرعلمي و پرهزينه است و اكنون كشورهاي پيشرفته هم به هيچ عنوان دنبال چنين روشهايي نيستند.
هلند و فنلاند دو كشوري هستند كه با معضل سيل در سالهاي اخير مواجه شده و ظاهرا آن را مديريت كردهاند. لطفا كمي درباره راهكارهايي كه در اين دو كشور آزموده شده، توضيح دهيد.
راهكارهاي موثر در مقابله با خسارات سيل همواره راهكارهاي تركيبي است. يعني علاوه بر تنظيم چرخه هيدرولوژي در حوضههاي آبخيز(به عنوان راهكار اصلي و پايدار) كه با حفظ و تقويت خاك و پوشش گياهي شرايط به نفع نفوذ فراهم شده و ضريب رواناب را كاهش ميدهد، لازم است در مناطق سيلگير پاييندست نيز روي حفظ بستر و حريم رودخانهها، مديريت دشتهاي سيلابي، آموزش ساكنين و شهروندان مناطق در خطر، مقاومسازي در مقابل سيلاب، سيستمهاي هشدار سيل و نيز بيمه سيلاب فعاليتهاي موثر به عمل آيد. اين دو كشور نيز به همين شكل مشكل سيل را مديريت كردهاند مثلا در هلند مقررات ويژهاي براي مديريت دشتهاي سيلابي وضع كرده و اجرا ميكنند از جمله مديريت مناسب كاربريهاي اراضي و نيز مقاومسازي واحدهاي مسكوني با بالا بردن تراز ارتفاعي كف آنها.
از نظر شما چه درسهايي ميتوان به ترتيب از سيل در استان گلستان، استان فارس، لرستان و خوزستان گرفت؟
درسهايي بدين شرح:
از سيل گلستان: توجه مناسب به حوضههاي بالادست و مكانيابي مناسب زيستگاههاي انساني همچون شهرها و روستاها در پاييندست كه به راحتي دچار سيل نشوند.
از سيل استان فارس: دقت در پروژههاي شهري و عدم انسداد مسيلها و آبراهههاي كنار شهر و داخل شهر همچنين توجه مناسب به حوضههاي بالادست شهرها.
از سيل لرستان: حفظ جنگلها، پوشش گياهي و خاك حوضههاي آبخيز بالادست رودخانهها و نيز مديريت كاربري اراضي در دشتهاي سيلابي
از سيل خوزستان: مديريت مناسب حوضههاي آبخيز بالادست جهت نفوذ بيشتر آب باران در خاك، مديريت مناسب آزادسازي آب سدها و لايروبي رودخانهها جهت افزايش ظرفيت انتقال آنها.
ما سالهاست با طبيعت جنگيدهايم و آن را تخريب كردهايم. بايد با آن آشتي كنيم و همراه شويم. تعادل طبيعي اكوسيستمها را به رسميت بشناسيم و براي رسيدن به آن تلاش كنيم. خرابيهاي حاصل از برخورد نامناسب با طبيعت و استفادههاي ناسازگار و خارج از ظرفيت از منابع طبيعي را ترميم كنيم و به مكانيسمهاي سازگاري نياكانمان با طبيعت و نوع و ميزان استفاده از منابع طبيعي خدادادي طي هزاران سال گذشته رجوع كنيم تا از قهر طبيعت در امان باشيم.
پديدههايي چون سيل، خشكسالي، گردوغبار و... كه در قالب قهر طبيعت بروز ميكند؛ عكسالعملهاي كاملا بديهي اكوسيستمهاي طبيعي در مقابل برخوردها و استفادههاي غيرطبيعي ماست. شناخت پتانسيلهاي طبيعت و همراه شدن با آن در مديريت و بهرهبرداري تنها راه ماست. ما بايد با برنامهها و اقدامات مناسب و درازمدت به مديريت ريسك توجه كنيم تا نيازي به مواجه شدن با بحران و مديريت آن نداشته باشيم.