چند سالي است كه معضل پديد آمدن «فروچاله»ها در دشتهاي مختلف ايران خودنمايي ميكند. فروچاله (sinkhole)، در اصطلاح زمينشناسي به فرورفتگي يا چالههايي كه ناشي از انحلال يا شكست لايههاي زيرينِ زمين است، گفته ميشود. حل شدن سنگهاي آهكي در منطقههاي كارستي، ريزش سقف غارها، حل شدن لايههاي نمك زيرزميني بر اثر نفوذ آب، تغيير جريانهاي آبي زيرزميني و پايين رفتن سطح آب سفرهها، عواملي هستند كه در ايجاد و گسترش فروچالهها نقش دارند. در ايران، از گذشتههاي دور، چنين پديدههايي شناخته شده و مردمي كه اين چالهها را در كوهستانها (براي نمونه: در منطقه پراو در استان كرمانشاه) و دشتها ديدهاند، نامهايي بر آن گذاشته و افسانههايي در ارتباط با آنها ساختهاند.
اما آنچه از آن با عنوان «معضل فروچاله» ياد ميشود، پديده گسترده و جديدي است كه بر اثر دخالت انسان شكل گرفته است. اين معضل، نه در پي هزاران سال تاثير حلكنندگي آبِ داراي اسيد كربنيك ضعيف و مانند اين، بلكه به شكلي ناگهاني رخ ميدهد و يك محدوده را پرچاله ميكند. در اين حال، در زمينهاي كشاورزي، چالهها و شكافهاي عميق و عريضي پديدار و سبب بيحاصل شدن زمين ميشود؛ جادهها ترك ميخورند، لولهكشيها و كانالها ميشكنند، ساختمانها فروميريزند يا ناامن ميشوند و از همه بدتر اينكه سفرههاي آب زيرزميني، به علت پر شدن با خاك و سنگِ ناشي از ريزش، براي هميشه خاصيت نگهدارندگي آب را از دست ميدهند.
يكي از جاهايي كه بهصورت شاخصي درگير فروچالهها است، منطقه ميناب است. شهر ميناب، تاريخي دراز دارد كه به بيش از دوهزار و پانصد سال پيش بازميگردد، نام «ميناب» با آب و مينوي بودن (يا «تقدس» كه در فرهنگ ايراني، با آب همبستگي دارد) گره خورده است. دليل اين قضيه آن است كه ميناب، منطقهاي پُرآب بوده و رودخانهاش، با همين نام ميناب كه از كوههاي منطقه كلاشگرد در جنوب استان كرمان سرچشمه ميگرفته، خروشان و روان، شهر و باغهايش را آباد ميكرده و به تنگه هرمز ميپيوسته.
سد ميناب يا سد استقلال با مخزني به گنجايش 270 ميليون مترمكعب، در بالادست شهر ميناب، از سال 1362 به بهرهبرداري رسيده است. تنظيم آب رودخانه، جلوگيري از «هدررفت» آب رودخانه كه به دريا ميريخت، محافظت از مناطق زير كشت در برابر سيلاب و آبياري زمينهاي كشاورزي، از جمله دلايلي بوده كه براي احداث سد ميناب آوردهاند. همچنين مدافعان اين سد گفته بودند كه سد سبب غنيتر شدن سفرههاي آب زيرزميني منطقه ميشود(1). مشابه اين دليلها، امروزه هم در توجيه سدسازي در جايجاي كشور، آورده ميشود (2).
بخش عمده آب اين سد، براي مصرف صنعتي و آشاميدني، به بندرعباس منتقل و نتيجه اين شده كه آب كمي به دشت ميناب وارد ميشود. با كم شدن آب ورودي به شهر و دشت ميناب (كه علاوه بر سد، ريشه در خشكساليهاي دهه هفتاد به بعد هم دارد) مردم براي كشاورزي و مسوولان براي آبرساني بيشتر به بندرعباس، دست به حفر چاه عميق زدند. به اين ترتيب، از سويي ورودي آب به آبخوانها (سفرههاي زيرزميني) بسيار كم شد و از سوي ديگر، چاههاي عميق، در فضاي سوءمديريت و اصلاح نشدن شيوههاي مصرف، آبهاي زيرزميني را بهشدت كاهش دادند. در اين ميان، درختان غيربومي و مهاجم كهور امريكايي هم كه چند دهه پيش از سوي مسوولان منابع طبيعي كاشته شده و امروزه بسيار جاها را پوشانده، مصرف غيرطبيعي آبهاي زيرزميني را افزايش داده است (3). هنگامي كه منابع آب زيرزميني پيوسته كم شوند، در لايههاي زيرينِ زمين خلأ پديد ميآيد، سنگ و خاكهاي تورمپذير منقبض ميشوند، لايههاي بالايي خاك در هنگام بارندگيهاي ناگهاني فروميريزند و اينها موجب فرونشست زمين ميشوند.
در چند سال گذشته، اهالي منطقه، هر چند گاه ميبينند كه در باغ و كشتزارها يا در محدودههاي شهري و جادهها، گودالها و شكستگيهاي بزرگ پديد ميآيد. اين وضع، سبب وارد شدن آسيب جدي به زمين و حتي غيرقابل استفاده شدن آن، نابود شدن كشتها و خسارتديدگي شديد تاسيسات بسيار در شهر ميناب و چندين روستاي دشت شده است. همچنين «خشكيدگي» عمقي زمين موجب مرگ درختاني شده كه مردم سالهاي سال براي بارآوريشان كوشيدهاند. مطابق گزارش ايرنا (4) تا آبان 96 از هشت ميليون درخت نخل كه تا دو دهه پيش در دشت پربركت و زيباي ميناب بود، فقط كمتر از دو ميليون باقي مانده و از يك ميليون درخت انبه هم فقط حدود يكصدوسي هزار زنده مانده و بخش بزرگي از باغهاي ليمو ترش خشك شده و تالاب و جنگل حراي مصبرود ميناب نيز دچار آسيب جدي شده است.
آسيب بزرگ ديگر اينكه در پارهاي بخشهاي آبخوان دشت ميناب، تراز آب بيش از هفده متر پايينتر از سطح آب دريا رفته و به اين ترتيب نهتنها مقدار آب كم شده، بلكه كيفيت آن نيز در معرض خطر قرار گرفته است. بر پايه گزارش بيلان 1390 – 1389 سالانه شصت ميليون مترمكعب آب از چاههاي دشت ميناب تخليه ميشود كه با توجه به ورودي آب، اين آبخوان سالانه بيش از 9 ميليون مترمكعب كسري دارد. ميزان برداشت در سالهاي اخير به بيش از يكصد ميليون مترمكعب رسيده است. در مجموع، در دوره آماري 1395 – 1365 سطح آب در آبخوان ميناب 13.88 متر افت داشته و بررسيها نشان ميدهد كه بيشترين فرونشستها در منطقههايي رخ داده كه پاييندستِ چاههاي با برداشتِ بيش از چهل ليتر بر ثانيه قرار دارند؛ به بيان ديگر، ارتباط مستقيمي ميان افت سطح آب زيرزميني و فرونشست زمين وجود دارد (5).
شگفتآور اينكه مديران بخش آب كشور، با وجود اينكه اثر سدها بر افت تغذيه آبخوانها ثابت شده، همچنان در پي ساختن سدهاي جديد هستند. در مهر ماه 1397 هوشنگ ملايي، مديرعامل آب منطقهاي استان هرمزگان گفت: «ده رودخانه در استان وجود دارد كه مطالعات احداث سد روي آنها در حال انجام است تا از سرازير شدن اين آبها به سمت دريا جلوگيري شود» (6). يعني همچنان عنوان ميكنند آبي كه به سوي دريا ميرود، فقط هدررفت است و نقشي در افزايش آبهاي زيرزميني و زنده نگهداشتن دشتها و تالابها و ساحل ندارد. ملايي همچنين گفته است: «براي تامين آب شرب شهر بندرعباس مجبور شديم در حاشيه سدهاي شميل و نيان حفر چاه داشته باشيم»(6) كه اين ديگر بايد در تاريخ مديريت منابع آب ثبت شود كه ميشود سد زد تا در آن آب جمع شود و همزمان در كنار آن چاه زد تا آب در مخزن جمع نشود يا تتمه آبي را كه در زيرِ زمين باقي مانده، تخليه كرد!
ناديده گرفتن اشتباهكاري دستگاههاي مسوول مديريت آب و توجيه طرحهاي سدسازي را نهتنها از طرف مهندسان آب شاغل در اين دستگاهها بلكه از سوي آن دسته از كارشناسان محيط زيست هم كه مطالعاتشان جهتدار و غيرمستقل است، ميتوان ديد. براي نمونه، به مقالهاي با عنوان «ارزيابي اثرات بيولوژيكي سد استقلال ميناب در فاز بهرهبرداري با تلفيق روشهاي دلفي و ماديفايد» اشاره ميكنيم كه آن را ليلا حسيني رييس گروه محيط زيست و كيفيت منابع آب شركت آب منطقهاي هرمزگان، علي دهقاني و حسين مويدي نوشتهاند. در چكيده اين مقاله آمده است كه «سد استقلال ميناب بر محيط بيولوژيكي اثر مثبت داشته است» و در قسمت «بحث و نتيجهگيري» به شكل متناقضي نوشته شده: «نقش سد استقلال در مهار و تامين آب تنظيمشده جهت كشاورزي دشت ميناب، حفظ و گسترش فضاي سبز دشت ميناب، توسعه منطقهاي و توليد ملي، بسيار تعيينكننده بوده است. از طرف ديگر، احداث سد استقلال و شبكه ميناب سبب تغييرات عمدهاي در منطقه شده است كه از آن جمله ميتوان به تاثير منفي آن بر اكوسيستم و آبزيان پاييندست، تغييرات كيفي آب در اثر پديده لايهبندي آب در مخزن اشاره كرد» (7).
* كنشگر محيط زيست، مدير گروه ديدبان كوهستان
** استاددانشگاه لايبنيتز هانوفر و مركز علوم تحقيقات زمين آلمان (GFZ)
پينوشت
1) بنگريد به ويكيپديا؛ سد ميناب
2) براي مثال، بنگريد به گزارش خبرگزاري ايرنا در تاريخ 21/1/1398با عنوان «سد، ديواري براي كنترل سيلاب» كه در آن نقلقولهايي از مديرعامل شركت مديريت منابع آب و نيروي ايران، رييسجمهور و وزير نيرو در حمايت از سدها آورده شده است.
3) روزنامه ايران، 4/2/1398
4) خبرگزاري ايرنا در هرمزگان، 10/8/1396
5) رضا جمور، مهدي ايلبيگي و مسعود مرسلي (كارشناسان شركت مهندسين مشاور ريآب). «ارزيابي بحران فرونشست زمين و پيشروي آب شور دريا در آبخوان دشت ميناب»، مجله اكوهيدرولوژي، شماره 1، دوره 6، بهار 1398
6) پايگاه اطلاعرساني پدافند غيرعامل، 26/7/1397
7) حسيني، ليلا؛ علي دهقاني و حسين مويدي. ۱۳۹۰، ارزيابي اثرات بيولوژيكي سد استقلال ميناب در فاز بهرهبرداري با تلفيق روشهاي دلفي و ماديفايد، دومين كنفرانس ملي پژوهشهاي كاربردي منابع آب ايران، زنجان، شركت آب منطقهاي زنجانhttps: //www.civilica.com/Paper-INCWR02-INCWR02_038.html
بخش عمده آب سد ميناب، براي مصرف صنعتي و آشاميدني، به بندرعباس منتقل و نتيجه اين شده كه آب كمي به دشت ميناب وارد ميشود. با كم شدن آب ورودي به شهر و دشت ميناب (كه علاوه بر سد، ريشه در خشكساليهاي دهه هفتاد به بعد هم دارد) مردم براي كشاورزي و مسوولان براي آبرساني بيشتر به بندرعباس، دست به حفر چاه عميق زدند.