رژيم بارندگي كشور ايران، مديترانهاي است كه بيشترين باران در فصل بهار و پاييز و بارش برف را در زمستان به همراه دارد. رژيم بارندگي سالانه نيز شامل دورههاي متوالي خشكسالي و ترسالي است. اين بدان معناست كه عموما بارشهاي كشور چندين سال كمتر از ميانگين بارندگي درازمدت و چندين سال در حد ميانگين يا بيشتر از ميانگين است. مطالعات تغييرات اقليمي در كشور نشان ميدهد كه طي چند دهه گذشته دماي سالانه افزايش و بارندگي كاهش داشته است و همين امر موجب افزايش سالهاي خشك در اكثر استانهاي كشور شده بود.
طي مطالعات تحليل روند تغييرات ايستگاهي و منطقهاي كه از بارش نيم قرن اخير كشور ايران (محمد ناظري تهرودي -كيوان خليلي- فرشاد احمدي-1393) استخراج شده است، نشان ميدهد كه در مقياس ايستگاهي حدود 67درصد ايستگاههاي سينوپتيك در مراكز استانها طي نيم قرن اخير داراي روند كاهش بارندگي بودهاند. افزايش بارشها تقريبا در نيمه مركز و شمال ايران صورت گرفته و بقيه نقاط با كاهش بارش در 50 سال اخير روبهرو بودهاند. روندهاي كاهشي تقريبا در همه مناطق ايران مشاهده شده است. اما تغييرات اقليمي علاوه بر خشكتر و گرمتر شدن كشور موجب تغييرات رژيم بارندگي نيز شده كه شايد سيلابهاي بهاري امسال ناشي از اين تغييرات باشد.
اما چرا بارشهاي اخير، براي كشور خشك ايران كه سالهاست از خشكي تفتيده است و بسياري از رودخانهها و تالابهاي آن از اين خشكساليها آسيب ديدهاند، به جاي يك نعمت به فاجعه سيلابهاي مخرب و ويرانگر بدل شدند و جان و مال مردم را مورد تهديد قرار دادند، طبيعت و بسياري از زيرساختهاي كشور را تخريب كردند؟
پاسخ به اين سوال براي مردم و مسوولان بسيار مهم است و البته نيازمند بررسي دقيق و پژوهش است. كارشناسان و مهندسان متعهد در دنياي امروز بهدرستي به اين نتيجه رسيدهاند كه اين انسان است كه بايد خود را با طبيعت هماهنگ كند و نميتوان نيروي عظيم طبيعت را بدون توجه به ماهيت آن و فقط بنا به خواسته خود مورد دستكاري قرار داد. تلاشهاي مهندسي رودخانه طي ساليان متمادي نشان داد كه نبايد رودخانهها را در مسير دلخواه انسان جاري كرد، زيرا رودخانه درنهايت در بستري كه خود طي ساليان دور و دراز و در شرايط گوناگون خشكسالي و ترسالي انتخاب كرده، جريان خواهد يافت. تنها اقدامي كه ما به عنوان كاربران زمين براي توسعه شهري و روستايي و فعاليتهاي زراعي و غير آن بايد انجام دهيم، جمعآوري اطلاعات كافي با سهيم كردن كاربران اصلي و قديمي زمين، در مورد جنس بستر رودخانه، شيب حوضه آبخيز، رگبارهاي احتمالي و بسياري پارامترهاي ديگر بستر رودخانه است تا دريابيم كه چه محدودهاي در اطراف رودخانهها متعلق به رودخانه است و براي ساير كاربريها يا فعاليتهاي انساني كدام بخش مناسب است.
البته با صرف هزينههاي كلان اقتصادي و پرداخت خسارتهاي هنگفت جاني و مالي شايد بتوان برخلاف قوانين طبيعت حركت كرد. اين همان چيزي است كه در سيلاب اخير با آن مواجه بوديم. دروازه قرآن شيراز مثال گويايي از اين تجربه تلخ بود.در شرايط كنوني ما گويا بهدليل خشكساليهاي اخير فراموش كرده بوديم كه احتمالا ترسالي نيز در پيش است و رودخانههاي بزرگ و كوچك كشور بايد پهنه طبيعي خود را براي بهجريان انداختن رگبارهاي بهاري دراختيار داشته باشند. ساخت و سازهاي نادرست در حريم رودخانهها، برداشت شن و ماسه از بستر رودخانهها، ساخت جادهها و خطوط ريلي بدون محاسبات دقيق، ايجاد موانع در مسير راهيابي رودخانهها به تالابها، شهرسازيهايي كه حتي يك باران اندك را نيز نميتوانند به درستي زهكشي كنند، جنگلتراشي و كاهش پوشش گياهي، صرف هزينههاي هنگفت در سدسازي به جاي صرف هزينه درخور در آبخيزداري و پخش سيلاب همه دست به دست هم دادند تا نعمت بارشهاي بهاري در كشور خشك ايران، خسارتهاي سنگين به بار آورد.
همانگونه كه اشاره شد، ايران براساس مطالعات سازمان هواشناسي حداقل در 10 سال منتهي به بهمن 1397 بهطور عمده در معرض خشكسالي قرار داشته و اين خشكساليها موجب باورهاي نادرست براي تصرف بستر رودخانهها شده بود؛درصد مساحت تحتتاثير خشكسالي در يك دهه گذشته براساس مطالعات سازمان هواشناسي
(1387 تا 1397).
نقشه پهنهبندي خشكسالي در بهمن ماه سال 97 بهخوبي نشان ميدهد كه در شرايطي متفاوت با شرايط يكساله و دهههاي قبل، دوره پرآبي در مناطق شمالي و غربي كشور و استان گلستان به وقوع پيوسته است. اين هشداري بوده براي برنامهريزي منابع آب سدها و ستاد بحران استانها كه باتوجه به بارشهاي شديد در ارتفاعات زاگرس و سرشاخههاي رودهاي اصلي در شمال كشور، احتمال وقوع سيلابها افزايش يافته است، اما متاسفانه مسوولان اين هشدارها را جدي نگرفتند تا با تخليه تدريجي درياچه سدها و ايجاد امكانات پخش سيلاب از سيلابهاي بزرگ اجتناب شود. از سوي ديگر متاسفانه شهرداريها و ساير ارگانهاي مسوول بهدليل دههها خشكسالي بستر طبيعي رودخانهها را متصرف شدند يا اجازه ساخت و سازهاي غيرمجاز در آنها را صادر كردهاند كه همين امر در زمان وقوع سيلاب، موجب خروج سيلاب از بستر رودخانهها و پخش سيلاب در شهرها شد.
در آييننامه بستر و حريم رودخانهها آمده است: بستر رودخانه: آن قسمت از رودخانه، نهر يا مسيل است كه در هر محل باتوجه به آمار هيدرولوژيك و داغاب و حداكثر طغيان با دوره برگشت 25 ساله به وسيله وزارت نيرو يا شركتهاي آب منطقهاي تعيين ميشود. در مناطقي كه ضرورت ايجاب ميكند سيلاب با دوره برگشت كمتر يا بيشتر از 25 ساله ملاك محاسبه قرار گيرد. حريم: آن قسمت از اراضي اطراف رودخانه، مسيل، نهر طبيعي يا سنتي، مرداب و بركه طبيعي است كه بلافاصله پس از بستر قرار دارد و به عنوان حق ارتفاق براي كمال انتفاع و حفاظت آنها لازم است و طبق مقررات اين آييننامه توسط وزارت نيرو يا شركتهاي آب منطقهاي تعيين ميشود. حريم انهار طبيعي يا رودخانهها اعم از اينكه آب دايم يا فصلي داشته باشند، از يك تا بيست متر خواهد بود كه حسب مورد باتوجه به وضع رودخانه يا نهر طبيعي يا مسيل از هر طرف بستر به وسيله وزارت نيرو تعيين ميشود.
اين يك دستورالعمل نيست بلكه با ايجاد ابهام در انتخاب سيلاب مبنا، عملا دست مجريان را كاملا باز ميگذارد كه بستر و حريم رودخانه را در هر حدي كه مايلند، تعيين كنند. آيا سيل شيراز در دروازه قرآن و مرگ هموطنانمان ناشي از چنين دستورالعملهاي مبهمي نبوده است. آيا اين آييننامه نياز به بازبيني ندارد؟از سوي ديگر، وزارت نيرو از سال 1370 بر مديريت توأمان تامين و مصرف آب تاكيد كرده است. مسلما يكي از اهرمهاي مصرف بهينه آب، بازچرخاني آب و جمعآوري و تصفيه فاضلاب شهرهاست. اين درحالي است كه شهر اهواز به عنوان يكي از بزرگترين شهرهاي كشور و مركز استان خوزستان همانگونه كه نماينده اين استان در مجلس شوراي اسلامي در ارايه سوال به وزير نيرو بيان كردهاند، داراي شبكه جمعآوري و تصفيه فاضلاب كارا نيست و فاضلاب مستقيما در رودخانه كارون تخليه ميشود. اكنون با بالا آمدن آب رودخانه كارون، تمامي فاضلابهاي شهر به بخشهايي از شهر كه خود به صورت نادرست در بستر قديمي رودخانه كارون ساخته شدهاند،
پس زده و بهداشت و سلامت مردم را به خطر انداخته است.
در چنين شرايط دشواري، وزير نيرو آقاي اردكانيان، بهعنوان يك كارشناس مجرب و مدير ارشد، سريع و بدون هيچگونه پژوهشي و حتي بدون توجه به پژوهشهاي پيشين وزارتخانه تحتنظر خود، در اظهارنظري عجيب، نياز به احداث سدهاي بيشتر را به عنوان راهكار مقابله با سيلابها معرفي كردند. اين در شرايطي است كه كنترل سيلاب آن هم در حدي محدود تنها يكي از اهداف جنبي اين سازههاي عظيم و پرهزينه است كه در تمامي اسناد مطالعاتي سدها نيز به آن اشاره شده است. كنترل سيلاب با اقداماتي بسيار كمهزينهتر از نظر اقتصادي و محيطزيستي بدون نياز به سدسازي بايد برنامهريزي و اجرا شود. در گزارش ساختار و كاركردهاي مركز امور اجتماعي منابع آب و انرژي وزارت نيرو كه در سال 1397 تدوين شده است در بخش وظايف اين مركز ازجمله آمده است: «ارزيابي اقتصاد سياسي سياستها، برنامهها و طرحها در حوزه آب و انرژي» آيا وزير محترم نيرو نتايج اين بررسي را در زمينه سدها دريافت كرده است كه نتيجهگيري ميكند بايد اقدام به ساخت سدهاي بيشتري كرد؟ يا در مطالعات طرح جامع مديريت سيل كشور آمده است:
استفاده از روشهاي غيرسازهاي ازجمله پهنهبندي سيل و سيستم هشدار سيل به صورت گستردهتري انجام شود.
به بهرهگيري از جنبههاي مثبت سيل ازجمله تامين منابع آبي و تغذيه آبهاي زيرزميني در برنامهها توجه لازم به عمل آيد.
مديريت بههم پيوسته سيل به جاي مديريت مرسوم سيل لحاظ شود.
در فرآيند تصميمگيري از مشاركت ذينفعان بهره گرفته شود.
آيا اين اقدامات و ساير اقداماتي كه در دو گزارش بالا ارايه شده است، به عمل درآمده كه وزير محترم نيرو بدون توجه به اين دست مطالعات، بلافاصله و
به صورت ناگهاني راهكار مقابله با سيلاب را ساخت سدهاي بيشتر اعلام ميكنند؟در اين ميان آقاي روحاني دستور تشكيل كارگروه مطالعاتي توسط دانشگاه تهران را اعلام كردند كه بايد طي 6 ماه آينده مطالعات آسيبشناسي سيل اخير را به تصميمگيرندگان اعلام كند. پيشنهاد ميكنيم براساس حقوق شهروندي، اعضاي اين كارگروه مطالعاتي با حضور نمايندگاني از آسيبديدگان از سيلاب، تشكلهاي كشاورزان، عشاير و ساير تشكلهاي جامعه مدني ازجمله تشكلهاي محيطزيستي و كارشناسان مستقل با تجربه تكميل شود تا نگرشي همهجانبه و نه صرفا دانشگاهي به پديده پيچيده سيلاب اخير و آسيبهاي آن و نحوه پيشگيري و مديريت بحران داشته باشند. در اين شرايط آقاي اردكانيان به جاي تاكيد مجدد بر سدسازي بهتر است به سوالات زير پاسخ دهند؟ نقش سدهاي موجود در كنترل سيلابها براساس اهداف از پيش تعريف شده چه بوده است؟ چرا وظايف مركز امور اجتماعي منابع آب و انرژي به اجرا گذاشته نشدهاند؟ چرا رهنمودهاي مطالعات طرح جامع مديريت سيل در كشور به اجرا گذاشته نشده است؟ آيا در شرايط كنوني بهدليل وجود سدها برنامههاي پخش سيلاب براي تغذيه سفرههاي آب زيرزميني در دشتهايي كه فرو نشستهاند و حق جوامع بومي سيلاب دشتها به فراموشي سپرده نشدهاند؟ چه ميزان از اين حجم گل و لاي كه در شهرها و خانههاي مردم سيلزده رسوب كرده است ناشي از سدهايي است كه در بالادستشان حفاظت آب و خاك صورت نگرفته و به مكاني براي جمعآوري رسوب تبديل شدهاند؟ چند شهر بدون تصفيهخانه در ايران وجود دارد؟ چرا آييننامه بستر و حريم رودخانهها بازنگري نميشود و اجازه داده ميشود در بستر و حريم رودخانهها ساخت و سازهاي غيرمجاز صورت گيرد و برداشت شن و ماسه از رودخانهها با اين حجم صورت گيرد؟ آيا ساخت سدهاي بيشتر با بهرهبرداري حداكثر 60درصد از منابع آب تجديدپذير كشور همخوان است يا تصميم داريد اين استاندارد را هم زير پا بگذاريد و حقابه رودخانهها و تالابها و مردم بيشتري را ناديده بگيريد؟ مسلما از آقاي اردكانيان و رييسجمهور انتظار ميرود پيش از هر اقدامي، تاثير عوامل و ارگانهاي مختلف در پيشگيري و مقابله با بحران سيل، مانند آييننامه بستر و حرايم رودخانهها، مديريت سيلاب، ساخت و سازهاي شهري و زيرساختي نادرست، نقش سدها، اقدامات حفاظت آب و خاك در آبخيزها، اقدامات پخش سيلاب و احداث تصفيهخانهها در بخش مديريت مصرف و ساير اقدامات را پس از تهيه گزارش مدون با حضور نمايندگان جامعه مدني، بررسي كرده و در انتهاي اين دوره به برنامهريزي دقيق براي اختصاص بودجه و پروژههاي عملياتي اقدام كنند.
مدير انجمن پايشگران محيطزيست ايران(پاما)
كارشناسان و مهندسان متعهد در دنياي امروز بهدرستي به اين نتيجه رسيدهاند كه اين انسان است كه بايد خود را با طبيعت هماهنگ كند و نميتوان نيروي عظيم طبيعت را بدون توجه به ماهيت آن و فقط بنا به خواسته خود مورد دستكاري قرار داد. تلاشهاي مهندسي رودخانه طي ساليان متمادي نشان داد كه نبايد رودخانهها را در مسير