علماي اسلام به ويژه عالمان مذهب شيعه، به دليل تفسيرهاي گوناگون و منحصربهفردي كه از قرآن و سيره حضرات معصومين داشته و دارند در طول تاريخ هر يك براي بهبود شرايط زندگي مردم و هدايت امت در راستاي تحقق آموزههاي دين، شيوهاي را برگزيده و فرمولي ارايه كردهاند كه بتوانند بهزعم خود مسووليتهاي شرع و الهي خويش را به انجام برسانند. اين گوناگوني ديدگاهها و برداشتها به قدري متنوع و متعدد است كه گاهي تا رو در رويي منجر به تنش و تقابل هم امتداد يافته است. در صفحات تاريخ معاصر ايران نمونههاي زيادي از اين اختلافها و كشمكشهاي مذهبي و سياسي و اجتماعي ديده ميشود. اما حضرات علما هرگز به روش و فرمول واحدي نرسيدهاند. در اين يادداشت از اختلافاتي كه بين علماي مذاهب گوناگون اسلامي وجود دارد، سخن به ميان نميآيد و صرفا نگاهي به درون مذهب تشيع انداخته شده است. البته در هر يك از مذاهب اسلامي، خصوصا در ميان علماي چهار مذهب تسنن اينگونه كشمكشها و درگيريهاي فكري و اعتقادي به وفور مشاهده ميشود. اما چون اين مقاله به ياد يكي از عالمان بزرگ شيعي در قرن سيزدهم هجري نگارش مييابد، به جهان تسنن ورود پيدا نميكند.
مساله اجتهادپذيري فقه شيعه
نگارنده نه از موضع صرفا انتقادي و نه از جنبه موافقت يا ضرورت اين چالشها، به بهانه اينكه فقه شيعه اجتهادپذير است، پس فقهاي شيعه بر مبناي اجتهاد خود به نتايج خاصي ميرسند و بر اساس آن، روش و منش خود را انتخاب ميكنند، بلكه از اين نظر كه نبودن يك ساز و كار مبتني بر مدارا با يكديگر و فقدان يك مجمع يا شوراي فقهي، روزگار را بر امت و ملت كه بر اساس سنت رايج، مقلد فقهاي مورد اعتماد خود هستند و ديگران را شايسته تقليد از آنان نميدانند و همين امر، فاجعههاي زيادي را در جامعه رقم زده است، به آن ورود پيدا ميكند تا به يك نتيجهگيري برسد.
از تاريخ معاصر ايران قرار است نمونه آورده شود؛ نه از دورههايي مثل صفويه و افشاريه و زنديه كه مثالهاي زيادي وجود دارد. اگر برحسب نظر بعضي از مورخان عصر خودمان، تاريخ معاصر ايران را از آغاز دوره قاجاريه و به ويژه آغاز جنگهاي ايران و روس فرض كنيم، به موارد زيادي برخورد ميكنيم كه جاي تاسف و تالم بسيار دارد. در همان سالهايي كه بين ايران و روسيه تزاري جنگهاي سخت در گرفت و منجر به شكست ايران و تحميل دو قرارداد ننگين عليه ما و جدايي بخشهاي مهمي از سرزمين ايران شد، اختلاف بين علما بخشي از آن فاجعه را بر دوش ملت ايران سوار كرد. بعضي از عالمان دين معتقد بودند كه مردم ايران به هيچوجه نبايد وارد اين معركه شوند و هركس به تبع نظاميان و دولتيان به ميدان جنگ برود و كشته شود، خونش هدر رفته است. بعضي از علما فتوا دادهاند كه همه مردم ايران بايد به ميدان بروند، زيرا جنگ ايران و روسيه جنگ اسلام و كفر است و هر كس در اين جنگ كشته شود، شهيد است. از آنجا كه فتحعلي شاه و عباس ميرزا و ساير دولتمردان قاجار هم تحت سيطره فكري علما بودند، بر اثر اين اختلاف ديدگاه نتوانستند همه مردم را بسيج كنند و تن به شكست دادند. همين سرافكندگي باعث شد كه آقايان علما و فقهاي عظام در پي درس و بحث و حوزه و طلبهپروري بروند و كار مملكت را به خسروان بسپارند. از زمان شكست ايران از روسيه، تا اواخر دوره سلطنت ناصرالدين شاه قاجار كه حدود 70 سال فاصله زماني بود، هيچ تحرك اثرگذاري از علماي شيعه در ايران و عراق ديده نشد. بنده چندين سال پيش تعداد بلندپايگان مذهبي عصر قاجار را بر شمردم به عدد حدود 200 نفر رسيدم كه بسياري از آنان از مشهورترين علماي شيعه هستند. مثل شيخ مرتضي انصاري، ملا هادي سبزواري، ميرزاي شيرازي بزرگ، ملا احمد نراقي، وحيد بهبهاني معروف به استاد كل، كاشف الغطاء، سيد كاظم يزدي، شيخ عبدالله مازندراني، آقا نجفي قوچاني، سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ جعفر شوشتري، شيخ عباس قمي، آخوند خراساني، آقا ضياء عراقي، ملا علي كني، سيدالعلماء مازندراني، آقا نجفياصفهاني، شيخ آقا بزرگ تهراني، شيخ فضلالله نوري، سيد بحرالعلوم، ميرزا حسين ناييني و. .. اينها و بسياري از چهرههاي شاخص ديگر كه يك احترام متقابل بين آنان و شاهان بيكفايت قاجار وجود داشت.
اين گذشت تا به جنبش تنباكو رسيد، حركتي كه ابتدا توسط بازاريان تهران و تبريز و اصفهان و شيراز و جاهاي ديگر عليه كمپاني رژي آغاز شد و در انتها با درخواست علما و بازاريان تهران از ميرزاي شيرازي و حكم تحريم استعمال توتون و تنباكو، به عاقبت به خبري منتهي شد. اين حركت موفق، اقشار گوناگون مردم و رهبران مذهبي را برانگيخت كه دست به يك جنبش فراگير بزنند و حاكميت سياسي ايران را از پادشاهي خودكامه به شيوه مشروطه سلطنتي در آورند و قانونگذاري مملكت را در اختيار نمايندگان ملت قرار دهند تا عدالت بر قرار شود.
پشتوانه فكري و عقيدتي مشروطه را علماي بزرگ ساكن عتبات عاليات و مخصوصا ميرزا محمدحسين غرويناييني، مشهور به ميرزاي ناييني با بهرهگيري از آيات قرآن و روايات اسلامي تدوين و تبليغ كردند. گر چه بر سر مشروطه و مشروعه، دعواي سختي بين علما و رهبران مشروطهخواه و غير مشروطه خواه - و به تبع آن بين مردم - در گرفت در حدي كه با كمال تاسف يكي از علما به نام و از رهبران مشروطه در ايران به جرم مشروعهخواهي به وضع عجيبي محاكمه و در ملأ عام به دار آويخته شد.
در احوالات ميرزاي ناييني
ميرزا حسين غروي مشهور به ميرزاي ناييني به سال 1240 خورشيدي در شهرستان نايين به دنيا آمد. پدرش شيخالاسلام ميرزا عبدالرحيم از نيكنامان روزگار خويش بود. ميرزا حسين تا هفده سالگي دروس مقدماتي را در زادگاه خود نزد پدر و ديگر معلمان حوزوي خواند و براي ادامه تحصيل و حضور در جلسات درس اساتيد برجسته عازم اصفهان شد. او در حوزه بزرگ اصفهان نزد علمايي چون: ابوالمعالي كلباسي، شيخ محمدباقر ايوانكي، جهانگيرخان قشقايي و... دروس عالي فقه و اصول و فلسفه و حكمت را به خوبي فرا گرفت و قصد سفر به عتبات عاليات كرد. وي در سال 1265 (1304 ق) اصفهان را ترك كرد و به نجف اشرف رفت و پس از توقفي كوتاه عازم سامرا شد تا دروس اسلامي خود را در حوزه پررونق آن شهر بخواند (گلشن ابرار، جمعي از پژوهشگران حوزه علميه قم، جلد 6) در حوزه سامرا زانوي تلمذ پيش ميرزا محمدحسن شيرازي از اعاظم علماي شيعه در قرن چهاردهم، مشهور به «ميرزاي بزرگ» زد و به مدت 10 سال يعني بعد از وفات استاد خود در سامرا ماند. ارتباط تنگاتنگ ميرزاي ناييني و ميرزاي شيرازي در سامرا چنان دامنهدار بود كه ميرزاي ناييني، شاگرد جوان ميرزاي شيرازي مدتي به عنوان محرر و كاتب، پيش استاد خود ماندگار شد (خبرگزاري بينالمللي قرآن – 24 مرداد 1396)
پس از آنكه حوزه سامرا ديگر رونقي نداشت، ميرزاي ناييني به شهر نجف مهاجرت كرد و در كنار بارگاه پرفيض و بركت حضرت اميرالمومنين (ع) علاوه بر حضور در درس عالمان بزرگ به تحقيق و تدريس و هدايت طلاب و اقشار مردم مشغول شد.
در محضر آخوند خراساني
ميرزا در نجف اشرف پاي درس استاد پرنفوذ حوزه هزار ساله شيعه، آخوند خراساني نشست و از اين بزرگمرد تاريخ معاصر و مهمترين رهبر انقلاب مشروطه، علوم اسلامي و حوزوي زيادي را فرا گرفت. پس از آن ميرزاي ناييني خود از مدرسان و استادان بزرگ آن حوزه شد و شاگردان زيادي پرورش داد كه پس از او هر يك پهلواني در ميدان فقاهت شدند. آيات عظام سيد ابوالقاسم خوئي، سيد محمدحسين طباطبايي، سيد محسن طباطباييحكيم، سيد جمالالدين گلپايگاني، سيد محمد حجت كوهكمري، شيخ محمدعلي كاظمينيخراساني، سيد محمد هادي ميلاني، سيد محمود حسينيشاهرودي، سيد حسن بجنوردي، شيخ محمدتقي آملي، ميرزا هاشم آملي، شيخ محمدرضا طبسينجفي، سيد محمد حسينيهمداني و بزرگان ديگري از جمله شاگردان علمي ميرزاي شيرازي بودند. (گلشن ابرار)
آيتالله محمدحسين غروي ناييني، علاو بر تربيت شاگردان دانشمند كه آثار تربيتي حوزه درس آن بزرگوار بودند، آثار علمي مكتوب متعددي هم به يادگار گذاشته است. تاليفات او عبارتند از: 1 - تعليقه بر عروه الوثقي، 2 – لباس مشكوك، 3 - التعبدي و التوصلي، 4 – وسيله النجاه، 5 – سوال و جوابهاي استدلالي فقهي، 6 – تقريرات اصول، 7 – لاضرر 8 – احكام خلل، 9 – معاني حرفيه، 10 – تزاحم و ترتب، 11- تنبيهالامه و تنزيهالمله و... (همان).
رساله تنبيهالامه و تنزيهالمله
از ميان اين تاليفات ناييني، كتاب «تنبيهالامه و تنزيهالمله» به دليل اينكه همزمان با نهضت مشروطه در ايران و همزمان با بحثهاي فراوان سياسي در چرايي و چگونگي مشروطيت تاليف و منتشر شد، بازتاب گستردهاي در محافل حوزوي و سياسي زمان خود داشت. پس از آن نيز اين كتاب مورد توجه علاقهمندان به مباحث مربوط به حكمراني و به ويژه حكومت مورد نظر فقها قرار گرفت. بلافاصله بعد از انتشار كتاب، رهبران مشروطه از جمله آخوند خراساني و شيخ عبدالله مازندراني آن را مورد تاييد قرار دادند. در جريان مبارزات مردم مسلمان ايران براي سرنگوني رژيم شاهنشاهي، علما و دانشمندان درگير در مبارزه، كتاب تنبيهالامه و تنزيهالمله را به مردم معرفي ميكردند و از مردم ميخواستند كه اين كتاب را تهيه و مطالعه كنند.
ميرزاي ناييني از نظر شهيد مطهري
شهيد آيتالله مرتضي مطهري درباره اين اثر ارزشمند فقهي و حكومتي در كتاب «نهضتهاي اسلامي در يكصد سال اخير» مينويسد: تفسير دقيق از توحيد عملي، اجتماعي و سياسي اسلام را هيچكس به خوبي علامه بزرگ و مجتهد سترگ مرحوم ميرزا محمدحسين ناييني – قدس سره – توام با استدلالها و استشهادهاي متقن از قرآن و نهجالبلاغه، در كتاب ذيقيمت تنبيهالامه بيان نكرده است، ولي افسوس كه جو عوامزده محيط ما كاري كرد كه آن مرحوم پس از نشر آن كتاب، يكباره مهر سكوت بر لب زد و دم فروبست.
ديدگاهها و انديشههاي ميرزاي ناييني، بعد از تاليف اين كتاب تاكنون در ميان علما و فضلاي سياسي، بسيار چالش برانگيز بوده است اما آنان كه معتقد به اصلاح امور مسلمين از طريق نقش داشتن مردم در تعيين سرنوشت خود بوده و هستند از نظرات آيتالله ناييني استقبال كرده و بهرههاي زيادي بردهاند. در اين نوشته فرازهايي از ديدگاههاي او به نقل از يك پايگاه اطلاعرساني كه چكيده آراي سياسي ميرزا را منتشر كرده و به نظر نگارنده خلاصه سودمندي است، نقل ميشود.
آرا و انديشههاي سياسي ميرزا
كتاب تنبيهالامه و تنزيهالمله در بردارنده نگرشهاي سياسي ناييني است كه از مجموع مباحث او در اين كتاب ميتوان اركان انديشه فقهي - سياسي را به دست آورد. ناييني با بهرهگيري از آيات و روايات درصدد آن است كه در مخالفت با نظام و آموزه استبدادي به تاسيس نظام مشروطه دست يابد. اين رساله به معناي آگاه كردن امت اسلام به ضروريات شريعت و تنزيهالمله به معناي منزه دانستن دين اسلام از بدعت استبداد است. وي در اين كتاب حكومتها را به عادل و غيرعادل تقسيم ميكند و حكومت مشروطه را حكومتي غيرعادل ميداند. ولي به نظر او حكومتي كه در غيرعادل بودن از مشروطه بدتر است، حكومت استبدادي و مطلقه است. از اينرو در زماني كه امر ما دايرمدار بين حكومت مشروطه و حكومت مستبده باشد، چون ضرر و فساد حكومت مشروطه كمتر است بايد بدان اميد بست و حكومت استبدادي را طرد و نفي كرد. اين مبنا از جهت دفع افسد به فاسد معنا پيدا ميكند.
اصل مشاركت سياسي در انديشه ناييني
وي مشاركت و نظارت را ركن حكومت اسلامي معرفي ميكند و مينويسد: «ابتناء اساس حقيقت سلطنت اسلاميه هم، نظر به مشاركت تمام ملت در نوعيات مملكت» است. «محاسبه و مسووليت كامله در صورتي مشخص و حافظ محدوديت و مانع از تبديل ولايت حكومت ولايتيه به مالكيت حكومت استبدادي تواند بود كه قاطبه متصديان كه قوه اجراييهاند در تحت نظارت و مسوول هيات مبعوثان و آنان هم در تحت مراقبه و مسوول آحاد ملت باشند». او سستي ملت در اين امر را منجر به «تحكم و استبداد هيات مبعوثان» ميداند. عمل به اصل نظارت و امر به معروف و نهي از منكر در انديشه سياسي ناييني، موجب محدوديت سلطنت استبدادي ميشود؛ چون تحديد سلطنت واجب است و مشاركت مردم در امور سياسي از جمله در انتخاب نمايندگان، مقدمه آن است؛ پس مشاركت طبق اصل وجوب مقدمه واجب هم ضرورت مييابد.
اصل تفكيك قوا در انديشه ناييني
از ديدگاه ناييني حكومت مطلوب اسلام، ولايتيه و بر اساس شورا و مشورت است. در ساختار چنين نظامي، حاكمان، حافظان مصالح مردم و امين منافع آنها و مسوول در برابر آنانند؛ نه مالك آنها و حكمران مطلق العنان. از اينرو يكي از وظايف لازمه امور، تجزيه قواي مملكت است تا هر يك از شعب وظايف خود را تحت ضابطه و قانون صحيح علمي منضبط كرده و اقامه آن را با مراقبت كامل و در عدم تجاوز از وظايف مقرر به عهده كفايت و درايت مجريان در آن شعبه بسپارد.
اصول آزادي و برابري و حقوق شهروندي
در انديشه ناييني
آزادي و برابري از جمله شعارهاي دوران مشروطيت است كه هم در بين علماي مشروطهخواه و هم در ميان روشنفكران ديده ميشود. ناييني معنا و مفهوم آزادي و مساوات را در چارچوب رابطه شريعت و مشروطيت تفسير و تبيين ميكند و در اين جهت تفسير وي از آزادي، موافق برداشت ديگر علماي ديني آن عهد مانند آخوند خراساني است. از منظر ناييني آزادي به معناي رهايي از موانع رشد آدمي است؛ موانعي كه باعث بازماندن انسان از سير تكامل ميشود و بدين سبب آزادي واقعي در عبوديت الهي تجلي يافته است.
ناييني در كتاب تنبيهالامه اشارهاي گذرا به حقوق شهروندان در يك حكومت غيراستبدادي كرده است و برخي امور را به عنوان حقوق شهروندان معرفي ميكند كه عبارتند از: ۱ـ آزادي ۲ـ مساوات ۳ـ مشاركت ۴ـ نظارت ۵ـ امنيت مالي ۶ـ امنيت بر عرض و ناموس ۷ ـ امنيت بر مسكن ۸ـ عدم تجسس از خفاياي افراد ۹ـ عدم نفي انسانها از تصرف در مال و... ۱۰ـ عدم ممانعت از برپايي اجتماعات مشروعه و اعتراضآميز و...
از منظر ميرزاي ناييني جامعه بايد قانون محور باشد و مجلس و قوه مقننه جايي است كه بايد رافع ظلم و منكر و گسترنده معروف و عدالت باشد. هرگاه مجلس به اين شيوه برقرار بود مصوباتش تاييد ميشود و مردم هم بايد در انتخاب وكلاي ارسالي به مجلس دقت لازم را مبذول بدارند تا وكيلان شايسته و عدالتخواه و وطندوست را در مجلس بگمارند.
ميرزاي ناييني بر خلاف راي عده زيادي از مخالفان مشروطه كه هر چيز غربي را نفي و طرد ميكردند ميگفت چه اشكال دارد خوبيها و محسنات غرب-چه قانون و چه دانش و فن- را گرفت و به كار برد. در عين حالي كه بسياري از اين قواعد و قوانين منشا اسلامي و انبيايي دارد كه به غرب رفته است.
فعاليتهاي سياسي - اجتماعي علامه ناييني
ناييني علاوه بر فعاليتهاي فكري و علمي، در عرصه سياست و اجتماع هم فعال و از پيشروان اقدامات انقلابي بود. مختصري از اين اقدامات نقل ميشود.
او نزديكتري ن رايزن آخوند خراساني در انقلاب مشروطه بود. وي متن تلگرافها و بيانيههاي عمومي خراساني، تهراني و مازندراني را در انقلاب مشروطيت انشا ميكرد و اين امر دشمني فراواني در ميان رقيبان علمي و دشمنان سياسي ناييني نسبت به او به وجود آورده بود.
مرگ مشكوك آخوند خراساني
آخوند خراساني كه ميخواست براي تحكيم بنيان مشروطه يا رهبري كردن مبارزه با بيگانگان، ابتدا به كاظمين، سپس به ايران برود، ناييني با ديگر روحانيون مشروطهخواه با او بودند ولي با مرگ مشكوك خراساني اين حركت شكل نگرفت. سه هفته بعد از مرگ خراساني علما به كاظمين رفتند و در اين شهر از ميان خود ۱۳ نفر، از جمله ناييني را برگزيدند و آنان هياتي تشكيل دادند كه كارهاي لازم را انجام دهند. اعضاي اين هيات سوگند ياد كردند كه در مبارزه بر ضد بيگانگان امين و وفادار باشند. هيات علما تلگرافهاي بسياري به ايران فرستادند تا دولت ايران از روسها بخواهد كه هر چه زودتر ايران را ترك گويند و تهديد كردند در غير اين صورت علما به سوي ايران حركت خواهند كرد. همچنين از سران عشاير ايران خواستند تا بر ضد بيگانگان با يكديگر متحد شوند. سرانجام علماي كاظمين از علماي تهران تلگرافي دريافت كردند كه خبر از آرامش نسبي در ايران بود. همچنين تلگرافي ديگر از سوي وثوقالدوله مبني بر خروج محمدعلي ميرزا از ايران رسيد و از علماي گرد آمده در كاظمين خواستند كه به شهرهاي خود بازگردند.
جهاد عليه بيگانگان
وي در ماجراي هجوم روسيه به شمال ايران، در سال ۱۳۳۰ قمري، در كنار علماي نجف به رهبري ملا عبدالله مازندراني براي حركت به سوي ايران آماده شد. همچنين در قضيه جنگ جهاني اول با اعلان جهاد بر ضد انگليس در عراق، در سال ۱۳۳۳، در زمره علمايي قرار گرفت كه در جبهه و جهاد حضور جدي داشتند.
در نهضت اسلامي ملت عراق، همگام با سيد ابوالحسن اصفهاني بود. پس از به قدرت رسيدن ملك فيصل، توسط انگليسيها و تشكيل كابينه و اعلان انتخابات عمومي براي ايجاد مجلس موسسان، ناييني همگام با علماي ديگر، با آن به مخالفت برخاست و شركت در انتخابات را تحريم كرد. فيصل و حاميان خارجي او كه برگزاري انتخابات را در چنين وضعيتي ناممكن ميدانستند، به زور متوسل شده و شيخ محمد خالصيزاده و سيد محمد صدر را به ايران و پس از مدتي در سال ۱۳۴۱ شيخ محمد خالصي كه رهبري اين حركت را بر عهده داشت، به حجاز تبعيد كردند. سيد ابوالحسن اصفهاني و محمدحسين ناييني به همراه گروهي از علما با اعتراض به تبعيد خالصي، به سوي ايران حركت كرده و در واقع، به ايران تبعيد شدند.
آيتالله شيخ عبدالكريم حائري، موسس حوزه علميه قم، استقبال گرمي از علماي نجف به عمل آورد. سپس درس خود را تعطيل كرده و از شاگردان خود خواست تا در درس ناييني حاضر شوند. اقامت علما در ايران، يك سال به طول انجاميد. سرانجام، هياتي از عراق به ايران آمده و خواستار بازگشت ايشان به عراق شد. (نقل از ويكي شيعه)
بدينسان مقام علمي و شخصيت سياسي و ديدگاههاي مترقيان آيتالله ميرزا محمدحسين غروي ناييني، مشهور به ميرزاي ناييني، در تاريخ معاصر ايران ماند و در نظر اهل معرفت، دانشمندي قابل احترام بوده است.
در همان سالهايي كه بين ايران و روسيه تزاري جنگهاي سخت در گرفت و منجر به شكست ايران و تحميل دو قرارداد ننگين عليه ما و جدايي بخشهاي مهمي از سرزمين ايران شد، اختلاف بين علما بخشي از آن فاجعه را بر دوش ملت ايران سوار كرد. بعضي عالمان دين معتقد بودند كه مردم ايران به هيچوجه نبايد وارد اين معركه شوند و هركس به تبع نظاميان و دولتيان به ميدان جنگ برود و كشته شود خونش هدر رفته است. بعضي علما فتوا دادهاند كه همه مردم ايران بايد به ميدان بروند، زيرا جنگ ايران و روسيه جنگ اسلام و كفر است و هر كس در اين جنگ كشته شود، شهيد است.
از ميان اين تاليفات ناييني، كتاب «تنبيهالامه و تنزيهالمله» به دليل اينكه همزمان با نهضت مشروطه در ايران و همزمان با بحثهاي فراوان سياسي در چرايي و چگونگي مشروطيت، تاليف و منتشر شد، بازتاب گستردهاي در محافل حوزوي و سياسي زمان خود داشت. پس از آن نيز اين كتاب مورد توجه علاقهمندان به مباحث مربوط به حكمراني و به ويژه حكومت مورد نظر فقها قرار گرفت.
شهيد آيتالله مرتضي مطهري درباره اين اثر ارزشمند فقهي و حكومتي در كتاب «نهضتهاي اسلامي در يكصد سال اخير » مينويسد: تفسير دقيق از توحيد عملي، اجتماعي و سياسي اسلام را هيچكس به خوبي علامه بزرگ و مجتهد سترگ مرحوم ميرزا محمدحسين ناييني – قدسسره – توام با استدلالها و استشهادهاي متقن از قرآن و نهجالبلاغه، در كتاب ذيقيمت تنبيهالامه بيان نكرده است، ولي افسوس كه جو عوامزده محيط ما كاري كرد كه آن مرحوم پس از نشر آن كتاب، يكباره مهر سكوت بر لب زد و دم فروبست.
ديدگاهها و انديشههاي ميرزاي ناييني، بعد از تاليف «تنبيهالامه و تنزيهالمله» در ميان علما و فضلاي سياسي، بسيار چالش برانگيز بوده است، اما آنان كه معتقد به اصلاح امور مسلمين از طريق نقش داشتن مردم در تعيين سرنوشت خود بوده و هستند از نظرات آيتالله ناييني استقبال كرده و بهرههاي زيادي بردهاند.
تنبيهالامه و تنزيهالمله در بردارنده نگرشهاي سياسي ناييني است كه از مجموع مباحث او در اين كتاب ميتوان اركان انديشه فقهي – سياسي را به دست آورد. ناييني با بهرهگيري از آيات و روايات درصدد آن است كه در مخالفت با نظام و آموزه استبدادي به تاسيس نظام مشروطه دست يابد.
ناييني در اين كتاب حكومتها را به عادل و غيرعادل تقسيم ميكند و حكومت مشروطه را حكومتي غيرعادل ميداند. ولي به نظر او حكومتي كه در غيرعادل بودن از مشروطه بدتر است، حكومت استبدادي و مطلقه است.
از ديدگاه ناييني حكومت مطلوب اسلام، ولايتيه و بر اساس شورا و مشورت است. در ساختار چنين نظامي، حاكمان، حافظان مصالح مردم و امين منافع آنها و مسوول در برابر آنانند؛ نه مالك آنها و حكمران مطلق العنان.
ناييني نزديكترين رايزن آخوند خراساني در انقلاب مشروطه بود. وي متن تلگرافها و بيانيههاي عمومي خراساني، تهراني و مازندراني را در انقلاب مشروطيت انشا ميكرد و اين امر دشمني فراواني در ميان رقيبان علمي و دشمنان سياسي ناييني نسبت به او به وجود آورده بود.