شبه ماكت جنگ نفتكشها
بازار انتظار دارد كه تقاضا براي نيمهدوم سال پيش رو و حتي براي سال آينده كاهش يابد كه همين كاهش باعث شده روند قيمتها نزولي و در سطحي پايينتر از سال قبل تثبيت شود. اتفاقاتي از اين جنس كه درياي عمان افتاد، نميتواند بهصورت پايدار اين روند را تغيير دهد.
اما سوال اينجاست كه اگر ابعاد چنين حوادثي گسترش يابد آيا باز هم تغيير چشمگيري اتفاق نخواهد افتاد؟ به عبارت ديگر اگر اتفاقي بيفتد كه روند انتقال نفت از تنگه هرمز از روند عادي خارج شود آنگاه چه اتفاقي خواهد افتاد؟
توجه به دو مولفه در تشريح اين فضاي فرضي بسيار مهم است:
۱) عربستانسعودي و متحدان آن همين الان براي جبران نفت كسر شده ايران از بازار در بيشترين ظرفيت توليدي خود هستند، به طوري كه بسياري از تحليلگران معتقدند بدون هيچ اتفاقي هم اين سطح توليد در بلندمدت پايدار نخواهد بود. روند صادرات نفت ونزوئلا و ليبي دچار اختلال است و باتوجه به تفاوتهاي حملي، روسيه قادر نيست به عنوان برنامه جايگزين عمل كند. همزمان عربستان و امارات در جنگي پرهزينه در منطقه درگيرند و با وجود همه بلندپروازيها، محمدبنسلمان نتوانسته از وابستگي بودجهاش به نفت بكاهد. در سمت ديگر تاكنون ايران بخشي از صادرات نفت خود را بر اثر تحريمها از دست داده اما بخش عظيمي از تكانههاي اقتصادي و اجتماعي ناشي از آن را تحمل كرده و به نظر نميرسد در آينده سطح آن از چيزي كه تاكنون اتفاق افتاده بالاتر رود. همزمان بحث آسيبهاي تجارت غيرنفتي نيز مطرح است كه اقتصاد امارات بهشدت به آنها وابسته است. مجموعه اين دو به اين معنا است كه اگرچه ايران قطعا از اين اتفاق متضرر خواهد شد، اما سطح ضرر آن قابل مقايسه با ضررها و آسيبهايي نيست كه امارات وعربستان متحمل خواهند شد. اقتصاد ايران هماكنون در حال دگرديسي به يك اقتصادي مقاومتي يا اقتصاد در حال جنگ است.
۲) بحث دوم اما در سمت مصرف است: اگرچه امريكا در لبه استقلال انرژي است، اما رشد اقتصادي داخلياش بهشدت وابسته به قيمت حاملهاي انرژي است. اقتصاد امريكا ميتواند هزينه افزايش مقطعي چند ماهه نفت حتي به فراي عدد ۸۰دلار را تحمل كند، اما بيش از آن براي دولت مستقر يك آسيب جدي خواهد بود. اين مشكل در كشورهاي شرق آسيا حتي شديدتر است. مجموعا جهان به لحاظ تامين در شرايط آسيبپذيري قرار دارد. ادامه رشد فعلي مستلزم نه فقط تامين، كه امنيت ذهنيِ تامين است. كوچكترين چشمانداز ناامني ميتواند اقتصاد را مسموم كند.
بهطور كلي در اختلال احتمالي، دنيا ضرر خواهد كرد، منتها آسيب كشورهاي عربي، امريكا و شرق آسيا قابل مقايسه با ايراني نيست كه همين الان هم از بخش بزرگي از اقتصاد جهاني فاصله گرفته. اين را بهتر از ايران آن كشورهايي ميدانند كه رهبرانشان اين روزها در پي رفع تنش از منطقه هستند. حتي تامل فعلي امريكا بعد از آن همه رجزخاني، نتيجه درك همين خطر است. منتها بايد درنظر داشته باشيم شرايط فعلي حتي در سمت ايران نميتواند باثبات باشد. نبايد اجازه بدهيم اقتصاد منطقه به نبود ايران عادت كند.