كوتاه درباره هرمان هسه به مناسبت سالروز تولدش
نويسنده- فيلسوف
گروه هنر و ادبيات
هرمان هسه از آن جمله نويسندگاني است كه در ايران بسيار شناخته شده است. نويسندهاي كه آثارش را تاكنون با ترجمه چند ناشر شاهد بودهايم. وجه فلسفي كارهاي اين نويسنده به همراه زباني ساده و تا حدودي همه فهم باعث شده كه او به يكي از نويسندگان پرطرفدار در سطح جهان بدل شود. نويسندهاي كه آثارش به اغلب زبانهاي زنده دنيا ترجمه شده است.
هرمان هسه در دوم ژوييه ۱۸۷۷ در شهر كالو واقع در استان بادن- وورتمبرگ زاده شد. پدر هرمان هسه مديريت موسسه انتشارات مبلغين پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس معروف، دكتر «هرمان گوندرت» و مدير اتحاديه ناشران كالو بود. كتابخانه بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولين باب آشنايي هرمان هسه جوان با ادبيات بود.
از طريق پدر و مادرش كه مبلغان مذهبي در هندوستان بودند به جهانبيني و تفكرات فلسفي هند دست يافت و ريشههاي اين تفكرات تا پايان عمر بر كارهايش سايه انداخت.
انسانمحوري يكي ديگر از مشخصات بارز كارهاي اين نويسنده است.
ذهنيتي پويا كه بر اثر تاثيرات معنوي پدر و مادر آموخته بود.
در ميان شاهكارهايي چون گرگ بيابان، سيذارتا و چند اثر درخشان ديگر، رمان دميان را ميتوان اثري متفاوت دانست.
اثري كه عمده ذهنيتهاي مختلف نويسنده را ميتوان درآن ديد. برنده جايزه نوبل ادبيات سال ۱۹۵۴ با اين اثر توانست ردپاي خود را بيش از گذشته بر جريان ادبي روز بر جاي بگذارد. اين كتاب شامل يك مقدمه و 8 بخش است كه هر يك عنواني جداگانه دارند.
نويسنده در مقدمه سعي در معرفي اميل سينكلر به عنوان يك شخصيت واقعي و نزديك كردن او به مخاطب داشته و بر اينكه داستان دميان يك زندگينامه است، تاكيد ميكند.
روايتگر مقدمه من ـ راوي است كه از خواننده ميخواهد تا داستان «اميل سينكلر» را به عنوان رهنمودي بر چگونگي پيدا كردن راه و مبارزه با مشكلات و مصائب آن مورد مداقه قرار دهد.
همانگونه كه بسياري از منتقدان ادبيات داستاني به آن اشاره كردهاند، آنچه براي سينكلر اتفاق ميافتد و به شناخت او درميآيد اين است كه ميتوان در جهاني از نور زندگي كرد اما بايد پذيرفت در كنار آن دنياي زيبا، دنياي شرارت و شيطاني هم امتداد دارد. آنچه او در مقابلش قرار ميگيرد و آن را در درون خويش باز مييابد.
هسه اين ويژگي را با سبك نوشتاري خويش مورد مطالعه قرار ميدهد. ويژگياي كه به متن در ساختار داستان فرم بخشيده و به خواننده ياري ميدهد تا پلههاي شناخت را همراه با پروتاگونيست، اميل سينكلر، مرحله به مرحله تجربه و مشكلات و مصائب اين راه سخت را لمس كند: «مهمترين اين بود: دنياي تاريكي، همان دنياي ديگر دوباره آنجا بود. همان كه زماني در فرانتز كرومر جلوه كرد اينك درون خودم پنهان شده بود و از اين روي از بيرون نيز همان دنيا بر من غلبه كرد...».