«عليرضا شهرداري پناه»، يك تيمارگر حيوانات وحشي با ۷ سال سابقه فعاليت مستمر در كلينيك تخصصي حيات وحش پارك پرديسان است كه ظرف ۶ سال اخير، ۵ دوره كارگاه آموزشي رايگان براي آتشنشانها را سرپرستي كرده و توانسته بيش از ۸۰۰ آتشنشان را با روشهاي برخورد، مقيدسازي فيزيكي و چگونگي حمل و نقل صحيح حيات وحش آشنا كند. شهرداري پناه معتقد است كه حداقل كمك اين كارگاههاي آموزشي به حيات وحش اين بوده كه توانسته آتشنشانها را با اهميت گونههاي آسيبپذير كشور تاحدودي آشنا كند و از بروز آسيبهاي بيشتر به حيوانات آسيبديده در زمان جابهجايي بكاهد. اين تيمارگر حيوانات وحشي تاكيد ميكند: برخوردهاي اشتباه با حيوانات وحشي باعث شده بود كه بسياري از حيواناتي كه به مركز ما تحويل داده ميشد، يا در همان روزهاي نخست تلف شوند يا اينكه آسيبهايي كه حين جابهجايي به آنها وارد شده بود، به حدي بود كه پروسه درمان را طولانيتر يا حتي در مواردي كاملا بيثمر ميكرد.
چطور شد كه به فكر آموزش آتشنشانها افتاديد؟
به عنوان يك تيمارگر در كلينيك حيات وحش پارك پرديسان، بارها شاهد برخوردهاي غيراصولي افراد گارد محيط زيست و نيروهاي آتشنشاني با حيوانات وحشي آسيبديده و مصدوم بودم. اين مساله هميشه يكي از دغدغههاي من بود چرا كه به هر حال چه افراد گارد محيط زيست و چه آتشنشانها جزو كساني هستند كه به نوعي با حيوانات وحشي آسيبديده در ارتباط هستند و اگر به شكل صحيح و استاندارد با حيوانات مصدوم برخورد نكنند، ميتوانند مشكلات آنها را حادتر كنند. از جمله كارهاي اشتباهي كه در گذشته بارها ديدهام، ميتوانم به اين موارد اشاره كنم: جابهجايي حيوانات آسيبديده در صندوق عقب اتومبيل، حمل و نقل مارها با روشهاي اشتباه، حمل كردن پرندههاي بال شكسته از ناحيه بال و نگهداري از اغلب حيوانات آسيبديده در جعبهها يا قفسهايي كه قابليت تشديد جراحات حيوانات وحشي زخمي را دارند. اين نوع برخوردهاي اشتباه با حيوانات وحشي باعث شده بود كه بسياري از حيواناتي كه به مركز ما تحويل داده ميشدند، يا در همان روزهاي نخست تلف ميشدند يا اينكه آسيبهايي كه حين جابهجايي به آنها وارد شده بود، به حدي بود كه پروسه درمان را طولانيتر يا حتي در مواردي كاملا بيثمر ميكرد.
منظورتان از تشديد آسيب چيست؟
اجازه دهيد به چند مورد از اتفاقاتي كه به چشم ديدم و براي من واقعا ناراحتكننده بود، اشاره كنم. مورد اول، تصوير آتشنشاني بود كه يك شاهبوف را از دو بال آويزان نگه داشته و با آن عكس گرفته بود. متاسفانه مشابه اين عكس را بعدها بارها حتي از گارد محيط زيست هم ديدم و واقعا عذابآور بود كه اين تصاوير حتي در روزنامهها و خبرگزاريها هم به عنوان نشانه افتخار چاپ ميشدند. مورد دوم هم چند سال پيش بود كه از پنجره كلينيك ديدم كه بچههاي گارد محيطزيست يك كركس كه بالش تير خورده و شكسته بود را از دو بال گرفته بودند و به سمت درمانگاه ميآوردند. تصور كنيد كه شما يك دستتان شكسته باشد و روي همان دست هم يك زخم عميق باز داشته باشيد، چه احساسي خواهيد داشت اگر امدادگران شما را از همان دست بگيرند و به كلينيك درماني منتقل كنند؟ مورد سوم مربوط به مارها بود. آتشنشانها عادت داشتند كه مارها را از طريق سرماي ناگهاني و بيش از حد بگيرند. مارها پوست و عضله محدودي دارند، سرد كردن مارها به اين روش باعث ميشود كه پوست و همه امعاء و احشاء بدنشان يخ بزند بنابراين مارهايي كه به اين طريق به دست ما ميرسيدند، اغلب تلف ميشدند.
كلاسهاي آموزشي را چطور آغاز كرديد؟
در ابتدا اينكار را من و دكتر ايمان معماريان از دامپزشكان كلينيك پارك پرديسان شروع كرديم اما بعد از آن مديريت كلينيك حيات وحش پارك پرديسان، آقاي علي عمارلويي بودند كه براي ادامه كار بسيار كمك كردند. ايشان هم مشابه همين دغدغهها را داشتند و براي برگزاري كارگاههاي آموزشي بسيار تلاش كردند. من بارها مسيري را كه تا امروز طي شده، مورد ارزيابي قرار دادهام و هدفم هم اين بود كه ببينم چطور ميتوان موضوع را در ابعاد گستردهتر مطرح كرد. هدف از اين تصميم، جلوگيري از آسيب ديدن انسانها و حيوانات هر دو بود. تاكنون ۵ دوره از اين كلاسهاي آموزشي براي آتشنشانها برگزار شده و مسووليت برگزاري آنها با من بوده است. در ضمن از آنجايي كه اين كارگاهها رايگان بودهاند، استقبال خوبي هم از آنها شده است. ما با مديران بسياري از ايستگاههاي آتشنشاني صحبت كرده و حتي كارگاههايي هم در سطح مديران داشتهايم. تصور از ابتدا بر اين بوده كه روش درست جابهجايي به آتشنشانها آموزش داده شود اما در عين حال روشهاي برخورد، نحوه مقيدسازي فيزيكي، چگونگي حمل و نقل، شناخت ابزارها و جعبههاي حمل استاندارد هم آموزش داده شدهاند.
به استفاده از ابزارها و جعبههاي حمل استاندارد اشاره كرديد، آيا همه اين ابزارها و تجهيزات در ايران وجود دارد يا اينكه ايستگاههاي آتشنشاني مجبور به تهيه آنها از خارج از كشور هستند؟
سوال خوبي است، ابزارها و تجهيزات خاص و منحصربهفردي براي مقيدسازي حيوانات وحشي در دنيا استفاده ميشود كه متاسفانه ما امكان تهيه آنها را نداريم. اين ابزارها از اين لحاظ اهميت دارند كه باعث ميشوند نه به انسان و نه به حيوان وحشي آسيبي جدي وارد شود. پيش خودم فكر كردم كه معرفي اين ابزارها وقتي در كشور نيستند، كمكي به حل مساله نخواهد كرد بنابراين تصميم گرفتم كارگاهها را با سادهترين ابزار ممكن برگزار كنم، ابزارهايي كه خيلي از آنها را من خودم ميسازم و البته كارايي هم دارند. به عنوان مثال ميتوانم به ساخت عصاي مارگيري اشاره كنم كه ما آن را با دو تكه ميله و يك لوله آب آن هم تنها با هزينه ۵ هزار تومان ساختيم. طبيعي است كه اگر ابزارها گران باشند، فايدهاي براي كار ما نخواهند داشت بنابراين ما تا حد امكان ابزارهاي مورد نياز در اين كار را خودمان ميسازيم. در خيلي از كارگاههايي هم كه در شهرستانها برگزار كرديم، نحوه ساخت اين تجهيزات را به آتشنشانها نشان داديم تا مشكلي از لحاظ ساخت نداشته باشند. ما حتي براي حمل و جابهجايي حيوانات وحشي يا گرفتن آنها با ابزار موسوم به خفتگير هم خودمان دست به كار شديم و ابزار لازم را ساخته و نحوه ساخت آنها را آموزش داديم. از آنجايي كه موضوع امنيت انسان هم در ساخت اين وسايل مطرح است بنابراين در ساخت آنها بايد دقت كرد، متاسفانه موارد بيشماري از اين ابزارها توسط افراد غيرحرفهاي و به صورت غيراستاندارد ساخته شده كه ميتوانند نه تنها براي انسانها بلكه براي حيوانات زخمي هم مشكلساز شوند.
بازخوردهاي شما از كارگاهها چطور بوده، آيا مورد استقبال قرار گرفتهاند؟
بله خوشبختانه تا اينجا بازخوردهاي خيلي خوبي داشتهايم و توانستهايم نزديك ۸۰۰ آتشنشان را با روشهاي برخورد، مقيدسازي و چگونگي حمل و نقل صحيح حيات وحش آشنا كنيم. در حقيقت ما با سادهتر كردن ابزارها و معرفي امنترين روشهاي ممكن حمل و نقل، بازدهي را بالاتر برديم و بازخوردهايي كه خود من از جانب آتشنشانها داشتم، خيلي مثبت بوده است.
تمركز شما در اين كارگاهها روي چه مواردي است؟
با توجه به مشكلات جدي كه تا به امروز در كلينيك حيات وحش پارك پرديسان در زمينه خزندگان داشتهايم، تصميم گرفتم كه تمركز كارگاههاي آموزشي بالاخص همين كارگاههاي آموزشي آتشنشانها را هم بر روي موضوع خزندگان بگذارم. يك نكتهاي كه بارها شاهد آن بودهايم، ترس بسيار زياد انسانها از مار است. اغلب انسانها، مارها را به درستي نميشناسند بنابراين صدماتي هم كه از روي ترس به مارها وارد ميكنند، اغلب بسيار جدي است. متاسفانه در خيلي از مواقع، نتيجه اين روياروييها به تلف شدن مارها ختم ميشود. بسياري از آتشنشانها در ايران به دليل ترس و عدم شناخت، به مارها نزديك نميشوند. اغلب آنها از راه دور با لوله يا ميله يا با استفاده از سرماي ناگهاني و بيش از حد مارها را ميگيرند و در خلال اين پروسه هم آسيبهاي خيلي جدي به آنها وارد ميكنند. ما در اين كارگاهها تلاش كرديم كه تفاوت گونههاي مختلف مارها را به آتشنشانها آموزش دهيم. تفاوت گونههاي سمي، نيمهسمي و غيرسمي براي آتشنشانها تشريح شد؛ ضمن اينكه ما در كلينيك حيات وحش پارك پرديسان، اغلب تعدادي مار زنده را هم در اختيار داريم كه بنا به دلايل مختلف نظير ضبط از متخلفان يا آسيبديدگيها از آنها نگهداري ميشود، در نتيجه در كارگاههاي آموزشيمان همواره اين فرصت هست كه افراد از نزديك با مارها يا ساير گونههاي به ظاهر خطرناك آشنا شوند. ضمنا متوجه شديم كه تنها تعداد معدود و انگشتشماري از آتشنشانها هستند كه از نزديك مار ديدهاند يا آنها را با دست گرفتهاند. خوشبختانه در طول برگزاري كارگاهها توانستيم اين علاقه و شناخت را در اكثر آتشنشانها ايجاد كنيم و خيلي جالب بود كه وقتي ميديدند مارها را به چه سادگي ميتوانند بگيرند، خودشان براي گرفتن مار پيشقدم ميشدند. بعد از اين كارگاهها من بارها تماسهايي از آتشنشانها داشتم كه براي من عكس مارهايي كه گرفته بودند را ميفرستادند و تشخيص خودشان را از سمي يا غيرسمي بودن حيوان با من در ميان ميگذاشتند و در اكثر موارد هم تشخيص آنها از سمي يا غيرسمي بودن حيوان درست بود.
آيا شما در اين كارگاهها به بيان اهميت و ارزش گونههاي مختلف هم پرداختيد؟
بله در اين كارگاهها ما ارزش زنده ماندن هر يك فرد از يك گونه جانوري را بيان كرديم. ما درباره موضوعاتي مانند انقراض گونهها و اهميت اين اتفاق هم صحبت كرديم. همين مساله باعث شد كه خود آتشنشانها متوجه اهميت كارشان در زمينه حيات وحش شوند. بعد از كارگاهها تعدادي از آتشنشانها با ما تماس گرفتند و از بازخوردهايي كه در برخورد با مردم عادي داشتند، صحبت كردند.
درك ارزش و اهميت گونههاي جانوري كشور يكي از اهداف ما در برگزاري اين كارگاهها بود كه خوشبختانه تا حدودي به آن دست يافتيم. من نميگويم كه اين كارگاهها براي همه شركتكنندگان موثر بوده اما مطمئن هستم كه الان ديد متفاوتي با گذشته در مورد حيات وحش دارند. اجازه دهيد كه يك مثال ساده بزنم، خيلي از مردم اين باور اشتباه را دارند كه مارمولكها ميتوانند سمي باشند و به همين دليل آنها را به سادگي ميكشند حال آنكه ما در ايران به هيچوجه مارمولك سمي نداريم. خوشبختانه ما در اين كارگاهها فرصت داشتيم تا مفصل در اين زمينه با آتشنشانها صحبت كنيم. در يكي از كارگاهها آنها را با بزمجه- بزرگترين مارمولك كشورمان - آشنا كرديم، حيواني كه آنها در گذشته با ابزارها و روشهايي اشتباه تلاش ميكردند كه بگيرند اما در اكثر مواقع موفق نبودند. به آنها ياد داديم كه چطور ميتوانند مارمولكها را به بهترين و سادهترين شكل ممكن بگيرند، بدون اينكه آسيبي متوجه خودشان يا حيوان شود. اين كارگاهها كمك كرد كه اهميت حفاظت از فرد فرد موجودات زنده به خوبي توسط آتشنشانها درك شود و اميدواريم كه آنها اين تجارب را با سايرين هم سهيم شوند.
در مورد جابهجايي سگسانان وحشي هم آموزشهايي داشتيد؟
بله ما ابزار خفتگير را ساختيم و به آنها آموزش داديم كه چطور با اين وسيله حيواناتي مثل گرگ يا روباه را بگيرند.
در مورد جابهجايي و حمل پرندگان شكاري چطور؟
اين مورد هم در كارگاهها آموزش داده شد. همانطور كه پيشتر هم اشاره كردم، در گذشته اغلب پرندگان شكاري را با قفس به كلينيك پرديسان تحويل ميدادند. قفسها باعث شكسته شدن شاهپرها و ناخنهاي پرندگان شكاري ميشود و ما به آتشنشانها جعبههاي مخصوص حمل پرندگان شكاري را نشان داديم. آنها ياد گرفتند كه اگر از يك كارتن معمولي استفاده كنند، خيلي بهتر است كه بخواهند از قفسهاي فلزي براي جابهجايي پرندگان شكاري استفاده كنند. علاوه بر اين آموزشهاي متعددي هم در زمينه چگونگي گرفتن، حمل و جابهجايي پرنده با دست داشتيم. يكي از علاقههايي كه من خودم به شخصه دارم، گرفتن عكس با حيواناتي است كه در كلينيك تخصصي حيات وحش آنها را تيمار و بازپروري ميكنيم. اين علاقه را طبيعتا خيلي از آتشنشانها هم دارند، ما به آتشنشانها ياد داديم كه عكسهايي كه منجر به آسيبديدگي حيوانات ميشود را اصلا نگيرند و به جاي آن عكسهايي بگيرند كه جنبه آموزشي و اطلاعرساني صحيح داشته باشد.