احزاب و گروههاي اصولگرا همزمان باجلسات وحدت
به دنبال يارگيري در شهرستانها هستند
زير پوست ائتلاف
محمد حسين مهرزاد / با اينكه تمام گروههاي اصولگرا، به جز حاميان آيتالله مصباح هميشه از چتر واحد جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم و لزوم پيروي از نظرات اين دو نهاد روحاني سخن ميگويند اما اين سخن گفتن دليل بر اين نيست كه آنها منتظر به نتيجه رسيدن جلسات همانديشي و وحدتساز جامعتين بمانند چه آنكه تجربه نشان داده بعيد نيست جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين قم كه حالا آيتالله مصباح را هم به عنوان ضلع سوم كنار خود ميبينند به نتيجه واحدي دست يابند. حتي در صورت دستيابي به نتيجه راه سخت چانهزني براي انتخاب كانديداها در حوزههاي مختلف انتخابيه تازه آغاز ميشود. در آن زمان هر گروهي تلاش ميكند تا كانديداهاي مورد نظر خود را در ليست مورد حمايت اصولگرايان قرار دهد. به همين دلايل اين روزها شاخههاي مختلف اصولگرايي اگرچه عنوان ميكنند كار انتخاباتي را آغاز نكردهاند اما بهشدت در حال يارگيري از ميان اصولگراياني هستند كه در مظان كانديداتوري قرار گرفتهاند. اگرچه تعداي از مهمترين احزاب و جريانهاي اصولگرا تحت عنوان جبهه پيروان خط امام و رهبري ليست نهايي را ارايه خواهند كرد اما رقابتهاي درون گروهي ميتواند باعث شود كانديداهاي اختصاصي احزاب به ليست واحد – در صورت دستيابي به آن- راه يابند.
موتلفه اسلامي
در اين ميان شانس گروههايي كه دفاتر و تشكيلات استاني فعالي دارند بالاتر است. حزب موتلفه اسلامي كه با 210 دفتر در شهرستانها بيشترين دفاتر حزبي را در ميان اصولگرايان داراست از اين لحاظ بايد دست بالا را داشته باشد. اما عملا چنين اتفاقي رخ نداده است. موتلفهايها اگرچه با محوريت اسدالله بادامچيان در پي شناسايي چهرههاي نزديك به خود هستند اما به دليل كماثر بودنشان به ويژه در شهرستانها در طول سالهاي گذشته با ريزش عضو فعال مواجه شدهاند و عملا با فاصلهاي كه از جوانان اصولگرا گرفتهاند در راه يارگيري موفقيت چشمگيري به دست نياوردهاند. البته در صورت اجماع كامل اصولگرايان يا چند دستگي آنها، موتلفه به طور سنتي در برخي حوزههاي انتخابيه حرف اول را ميزند اما اگر فضا در دست تندروهاي اصولگرا بيفتد بعيد نيست اين سنتهاي ديرين اصولگرايي نيز دستخوش تغييراتي جدي شود. نقطه قوت موتلفه نسبت به ساير گروههاي اصولگرا منابع مالي اين جريان در فرآيند انتخابات است. موتلفه با پيوندي كه از گذشته با نهاد بازار داشته هميشه چهرههاي بزرگ اقتصادي اصولگرا را نمايندگي ميكرده است و در طول ادوار گذشته انتخابات بخش عمدهاي از بار مالي انتخاباتي اصولگرايان را بر عهده داشته است با اين حال در بستن ليست كانديداها اعضايش يا نميتوانستند وارد ليست شوند يا اگر به ليست اصولگرايان وارد ميشدند با شكست مواجه ميشدند. نمونه اين اتفاق در شكست انتخاباتي اسدالله بادامچيان در انتخابات مجلس نهم از تهران و نبيحبيبي در انتخابات مجلس هشتم بود. آنها با اينكه خرج اصولگرايان را داده بودند اما در نهايت راهي بهارستان نشدند. به همين دليل نيز ممكن است موتلفه كه با كاهش منابع مالي روبهرو شده است در بازي باهنر و ساير اصولگرايان شركت نكند و منابع خود را صرفا در اختيار كانديداهاي اختصاصي خود كه به ليست واحد – در صورت تحقق و ارايه- راه پيدا ميكنند قرار دهد.
جامعه اسلامي مهندسين
محمدرضا باهنر، دبيركل جامعه اسلامي مهندسين و دبيركل جبهه پيروان موثرترين و بانفوذترين عضو اصولگرايان حاضر در جبهه پيروان است. او در طول ساليان گذشته توانسته به نفر اول اصولگرايان در ليست بستن و مديريت كردن كانديداهاي انتخابات مجلس تبديل شود. با روشن شدن موضوع دريافت كمكهاي انتخاباتي اصولگرايان از سوي چهرههاي مختلف و سرازير شدن اين كمكها به سوي باهنر به نظر ميرسد او براي كاهش كمكهاي مالي موتلفه فكرهايي كرده باشد. با اين حال آنچه باهنر دارد و موتلفه از آن بيبهره است قدرت چانهزني گسترده در سطوح مختلف سياسي است. باهنر با سابقه حدود 28 سال نمايندگي مجلس از اين لحاظ يكي از چهرههاي منحصر به فرد در ميان سياستمداران ايراني است. به همين دليل اعتبار سياسي او در فضاي فعلي از موتلفهايها آنقدر بيشتر هست كه بتواند نامهاي بزرگي نظير نبي حبيبي و حسن غفوريفرد را از ليست تهران خارج كند. از سوي ديگر او در طول اين سالها توانسته بسياري از نمايندگان فعلي مجلس را به خود نزديك كند كه اگر ماجراي راهاندازي حزب توسط علي لاريجاني پديد نميآمد او در جذب حداكثري نمايندگان فعلي كه كانديداهاي بالقوه مجلس بعد هستند نيز برتر از ديگر اصولگرايان بود.
حزب رهروان ولايت
حزبي علي لاريجاني هنوز راه نيفتاده دستاندازهاي زيادي براي اتحاد اصولگرايان ايجاد كرده است. لاريجاني با تجربه دو دوره رياست مجلس شوراي اسلامي بسياري از نمايندگان فعلي را به خود نزديك كرده است. با توجه به اينكه تقريبا تمامي نمايندگان كانديداهاي بالقوه دور بعد نيز هستند از اين حيث لاريجاني ميتواند بسياري از آنها را جذب كند و در رقابتهاي درون جناحي آنها را به عنوان كانديداي اختصاصي جريان خود در ليست واحد - اگر به دست آيد - قرار دهد. از طرفي نزديكان و منسوبين لاريجاني با اعتبار و جايگاه او ميتوانند كمكهاي مالي گسترده قانوني براي كانديداهاي خود در نظر بگيرند. مجموعه شرايط لاريجاني و باهنر، نمايندگان فعلي مجلس را در دوراهي سختي قرار داده است. اگر شرايط اصولگرايان آنگونه كه امروز هست ادامه يابد موازنه قدرت در ميان اصولگرايان منهاي جامعتين بهشدت دستخوش تغيير خواهد شد. باهنر در تمامي موضعگيريهاي سياسي خود بر نقش رهبري جامعتين تاكيد كرده و به نظر ميرسد در نهايت مسيري جز آنچه جامعتين در نظر ميگيرند پيش رو قرار ندهد اما علي لاريجاني تاكنون كوچكترين چراغ سبزي به تصميمات جامعتين هم نشان نداده چه رسد به آنكه حالا ضلع سومي به نام آيتالله مصباح نيز وارد فرآيند ائتلاف شده است.
جبهه پايداري
پرحاشيهترين، پرخبرترين و البته خطرناكترين گروه اصولگرا براي دستيابي به وحدت جبهه پايداري است. آنها ميوه همه حاشيهها و وحدتشكنيهايشان را در قرار گرفتن پدر معنويشان همتراز با جامعتين چيدهاند. هر چه رفتارهايشان راديكاليزهتر ميشود از سوي اصولگرايان امتيازهاي بيشتري دريافت ميكنند. با همين فرمول توانستهاند چنان جايگاهي براي خود تعريف كنند كه موتلفهايها با سابقه 50 سال فعاليت سياسي آنها را به جلسه مشترك دعوت ميكنند و باهنر آنها را جزيي از اصولگرايي تعريف ميكند. پايداريها در انتخابات رياستجمهوري توانستند بازي اصولگرايان را به كلي خراب كنند و اين واهمه را در ميان بزرگان اصولگرا ايجاد كنند كه در صورت تداوم ناديده گرفته شدن همانطور كه دستشان را از پاستور كوتاه كردند ممكن است تركيب بهارستان را هم تغيير دهند. چهرههاي جنجالي نظير رسايي، كوچكزاده، بذرپاش، روحالله حسينيان و... اگرچه ممكن است امروز همگي عضو رسمي جبهه پايداري نباشند اما توان بر هم زدن وحدت را دارند. آنها به درستي شاگردان آيتالله مصباحي هستند كه توانست جامعه مدرسين را تا مرز انشقاق پيش ببرد. حالا اصولگرايان خوششان بيايد يا نه بايد براي آنها هم در ليستهايشان جا باز كنند وگر نه ممكن است همين ائتلاف نصفه و نيمه و وحدت ظاهري پديد آمده از كفشان برود. جبهه پايداري در حوزه اعتبار سياسي آيتالله مصباح را دارد كه در سطح رهبران اصولگراست و نيروهاي ميدانياش نيز با ايجاد حواشي مكرر توانستهاند در ميان اصولگرايان وزن و جايگاه بخصوصي براي خود دست و پا كنند. در خصوص منابع مالي نيز آنها در دو طيف قم و تهران چهرههايي را دارند كه ميتواند منابع مالي مورد نيازشان را تامين كند. آنها همين حالا هم خود را بينياز از وحدت ميدانند و ميدانند كه نيروهاي تندرو در شهرستانها جايي جز جبهه پايداري ندارند؛ گروهي به ظاهر كوچك با وزن سياسي قابل توجه و منابع مالي گسترده كه ميتواند در شهرستانها كانديداهاي متعددي داشته باشد. راضي كردن آنها به ائتلاف به دليل احساس بينيازيشان در همين سه حوزه كار سختي است.
جمعيت ايثارگران
جمعيت ايثارگران بيش از آنكه تشكيلات قدرتمند كشوري داشته باشد به چهرههاي سياسي متكي است. حضور چهرههايي نظير الياس نادران، علي دارابي معاون سابق سيما، لطفالله فروزنده، معاون احمدينژاد در دوره رياست دولت و حسين فدايي در اين جريان نشان ميدهد آنها در نهادهاي حساسي نظير مجلس، دولت و صدا و سيما چهرههاي شاخصي داشتهاند كه اندوخته سياسي برايشان رقم زده است. آنها البته شانس چنداني در جذب نيروهاي شهرستاني ندارند اما به نظر ميرسد بهراحتي ميتوانند در حوزه انتخابيه تهران و چند شهرستان بزرگ چهرههاي شاخص خود را وارد كنند. آنها ميتوانند به پشتوانه فعاليت اقتصادي برخي اعضايشان بخشي از كاهش تزريق منابع موتلفه به جبهه پيروان را پوشش دهند.
جمعيت رهپويان انقلاب
رهپويان اگرچه كمتر در عرصه عمومي بروز و ظهور دارد اما بعد از پايداري در منتهي اليه تندروي جريان راست طبقهبندي ميشود. عليرضا زاكاني، فريدالدين حداد عادل، مهدي طائب، زهره الهيان، حسين مظفر و پرويز سروري شاخصترين چهرههاي اين جريان هستند كه به نظر ميرسد همگي براي انتخابات مجلس عزمشان را جزم كردهاند. البته رهپويان در محاسبات اصولگرايان نه منابع مالي گسترده مانند موتلفه و باهنر در اختيار دارد و نه وزن و اعتبار سياسياش به لاريجاني و ايثارگران ميرسد. نقطه قوت رهپويان كه با استفاده از آن توانسته امتيازهايي نظير گنجاندن برخي نامها در ليست اصولگرايان - اگر چنين ليست واحدي به دست آيد- به دست آورد رسانههاي آنان است. جريان رسانهاي رهپويان با وبسايتها و مجلات درميان اصولگرايان جايگاه خاصي دارد كه در ايام انتخابات ميتواند نقش موثري ايفا كند.