• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۴ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4415 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۵ تير

نصرت‌الله تاجيك در گفت‌وگو با «اعتماد»:

استراتژي ما دراين مرحله «مذاكره بدون تحريم» باشد

گروه ديپلماسي

تنش‌ها بر سر تعهدات برجامي طرف‌هاي امضا‌كننده اين توافقنامه بين‌المللي همچنان شيب تند خود را طي مي‌كند . حالا سرنوشت برجام به تار مويي بنداست و معلوم نيست رايزني‌هايي كه در حال حاضر در جريان است چگونه مي‌تواند مانع از سقوط برجام شود . فارغ از نتيجه اين گفت‌وگوها اما اصل مذاكره مورد تاييد اغلب تحليلگران است . در اين بين برخي از كارشناسان ضمن مثبت خواندن ادامه رايزني‌ها بين طرف‌هاي اروپايي و ايران معتقدند در اين مذاكرات نبايد برجام را فداي جزييات كرد . به اعتقاد صاحب‌نظران حتي كندي اروپا در فعال ساختن اينستكس نبايد دليلي براي برهم زدن مذاكرات شود . در همين زمينه نصرت‌الله تاجيك ديپلمات سابق در گفت‌وگو با «اعتماد» تاكيد مي‌كند كه بايد «راحت‌گيري در دستور كار و سخت‌گيري در گفت‌وگو» داشته باشيم. به گفته او «همان‌طور كه فرمولي براي برجام پيدا كرديم، بايد فرمول يا گفتماني جديد در ارتباط با فرانسه و اروپا پيدا كنيم تا بتواند تبعات اقدامات متناقض يا تفكرات ترامپ چه نسبت به ايران وچه منطقه و صحنه بين‌المللي را تدوين و نحوه برخورد با آن را پيدا كنيم».

 

پس از كاهش تعهدات برجامي ايران، شاهد فعال شدن تروييكاي اروپايي و در راس آنها فرانسه براي حفظ توافق بوديم.امانوئل مكرون، رييس‌جمهور فرانسه چندنوبت تماس تلفني با همتاي ايراني داشته و همزمان مشاور ديپلماتيك خود را دو بار با طرح‌هاي ويژه راهي تهران كرده است. با سابقه‌اي كه از فرانسه در مذاكرات هسته‌اي در ذهن داريم دليل فعال شدن پاريس براي حفظ برجام چيست؟

سه كشور مهم اروپا كه ظرفيت‌هايي براي ورود به مسائل منطقه و بين‌المللي دارند انگليس، آلمان و فرانسه هستند. وزنه سنگين برگزيت آنچنان به پاي انگليس بسته شده كه بعيد مي‌دانم انگليس بتواند خود را از آن رها سازد. آلمان بيشتر تلاش دارد قدرت اقتصادي خود را تثبيت كرده و اگر هم حضوري در اين منطقه دارد بيشتر اقتصادي است تا سياسي. لذا هم اوضاع جهاني به گونه‌اي جلو رفته و هم تحولات درون اروپايي به نحوي پيش رفته كه فرانسه با يك رييس‌جمهور جوان و جاه‌طلب دنبال ايفاي نقش در خاورميانه است. البته با توجه به روانشناسي سياسي فرانسوي‌ها كه بعد از جنگ دوم جهاني علاقه‌مند براي ايفاي نقش بيش از ظرفيت سياسي و اقتصادي‌اش در مسائل مهم منطقه‌اي و بين‌المللي و بحران‌هايي كه به وجود آمده مانند مساله هسته‌اي و برجام بوده تا سري در ميان سرها در بياورد و موقعيت سياسي بين‌المللي خويش را در ميان بازيگران بزرگ جهان تثبيت كند. اگر دقت كنيد بعد از جنگ دوم جهاني و سلطه استعماري فرانسه، نقش اين كشور را بيشتر در آفريقا شاهد هستيم و البته قسمتي در خاورميانه از جمله لبنان و سوريه. اما در خليج فارس تاكنون نقش زيادي به جز فروش تسليحات به كشورهاي حاشيه جنوبي اين آبراه نداشته است. خليج فارس به‌طور سنتي زير سلطه استعمار انگليس بود كه بعد از سال 1968 و بيرون رفتن انگليس از اين منطقه بيشتر امريكايي‌ها ايفاي نقش كرده و نفوذ داشته‌اند.

يادمان باشد فرانسه در مذاكرات برجام حتي از امريكايي‌ها هم تندتر بود و تلاش مي‌كرد دغدغه‌هايش مخصوصا در مسائل موشكي را مطرح و دنبال كند. اما فرانسه به‌طور اخص و اروپا به‌طور عام در قبال ناامني‌هاي سياسي اجتماعي خاورميانه آسيب‌پذيرند و مي‌دانند كه ايران توانايي، علاقه، انگيزه و قدرت نقش‌آفريني دارد. اين نه تنها في‌نفسه براي ما بد نيست كه كشورهايي در اين سطح و قد و قواره به ميزان تاثير‌گذاري ايران در منطقه واقف و معترفند، بلكه يك ابزار و اهرم قدرت است كه بايد از آن استفاده شود. مشكل از آن‌جايي آغاز مي‌شود كه غربي‌ها حاضر نيستند مابه ازاي اين جايگاه را به ايران بدهند! و اين يعني عدم شناسايي نقش منطقه‌اي ايران و يكي از مشكلات سياسي ما با غرب و زمينه‌اي براي گسترش عدم تفاهم.

لذا براي دلايل علاقه فرانسه براي نقش‌آفريني در اين زمان و تحليل وضعيت موجود بايد نقطه تلاقي اهداف، اراده و خواست دو‌طرف را تعيين و بعد تحليل كنيم كه منطقه در حال حاضر در چه وضعيتي است و به چه فعاليت و ابتكار عملي نياز داريم. يعني بايد ببينيم فرانسوي‌ها با چه منظور و هدفي وارد اين موضوع شده و اينكه چرا ما در حال حاضر با آن سابقه فرانسه در برجام و بيرون رفتن شركت‌هاي فرانسوي از ايران به دنبال كار با فرانسه هستيم؟! زيرا همين گفت‌وگوي تلفني در سطح روساي جمهور نشان از آن دارد كه دو كشور سطح تعامل خود را در اين زمينه و در اين زمان افزايش داده و لذا انتظاري از اين اقدام دارند وگرنه عملي بيهوده و غيرضروري است و مي‌توانست تماس در سطوح پايين ديپلماتيك انجام شود. البته مي‌توان بد‌بين بود و گفت شايد فرانسوي‌ها در غيبت انگليس فرصت را براي نقش‌پذيري و ايفاي نقش در مسائل منطقه‌اي و جهاني مناسب يافته تا مخصوصا در مقابل ايران با استفاده از اين اهرم همان نقش دوران برجام را در مرحله بعد بازي كنند!

با اين توضيح شما بايد گفت كه ورود جدي‌تر فرانسه به ماجرا نه صرفا براي حفظ توافق هسته‌اي بلكه براي نقش‌‌آفريني بيشتر در منطقه و كنترل تنش است؟

از نظر منطقه‌اي فرانسه به دنبال كمك به ما نيست! فرانسه به دنبال كنترل تنش و مديريت تحولات منطقه و مخصوصا آن بخشي كه از تحولات روابط ايران و امريكا به وجود مي‌آيد، است. يعني نمي‌خواهد تنش بين ايران و امريكا از يك حدي بالاتر برود كه تبعات امنيتي و سياسي اجتماعي براي منطقه داشته باشد. كه سرازير شدن مهاجرين و مسائل ديگر از تبعات آن مي‌تواند باشد. اما با توجه به مشكلاتي كه چه اروپا به‌طور اعم و چه فرانسه و كشورهاي مهم و شاخص اروپايي به‌طور اخص در مقابل امريكا دارند و از سويي سلطه اقتصادي امريكا و دلار و سايه‌اي كه بر سر اين كشورها دارد، ما بايد به اين يقين برسيم كه فرانسوي‌ها خيلي كار تاثير‌گذاري نه تنها در حل مشكلات اقتصادي ايران بلكه حتي كنترل تنش نمي‌توانند بكنند! اما تلاش مي‌كنند تنش بين ايران و امريكا از يك حدي بالاتر نرود كه علاوه بر اثرات پيش گفته از منظر اقتصادي هم مي‌تواند به دليل مسائل مربوط به انرژي و سوخت و تاثير آن بر تحولات اقتصادي و صنعتي اروپا و همچنين جلوگيري از تبعات افزايش ناامني داخلي ناشي از گران شدن سوخت و انرژي باشد. بنابراين ما بايد انتظارمان را يك انتظار واقعي كنيم. اين نيست كه فرانسه به دنبال حل مسائل و مشكلات ما باشد. اين نيست كه ما انتظار داشته باشيم اينستكس مثلا بتواند همه مشكلات و مسائل ما را حل كند. ولي از طرف ديگر هم ما نمي‌توانيم دست روي دست بگذاريم و منفعل باشيم. هم از اهرم‌هاي‌مان در سياست خارجي خوب استفاده كنيم و هم بيشتر به داخل و ظرفيت‌هاي موجود و آنچه كه مي‌توانيم از طريق برنامه‌ريزي و مديريت تحولات سياسي اجتماعي كشور خلق ظرفيت كنيم توجه داشته باشيم.

با توجه به گسترش دامنه تنش‌ها ميان ايران و غرب و تجربه مذاكراتي كه با خروج امريكا از برجام مي‌توان به نوعي آن را شكست خورده خواند چه بايد كرد؟

طبيعي است كه ما بايد به دنبال اتخاذ يك استراتژي مناسب در اين تحولات باشيم. يك قسمت عظيمي از اين تحولات در بخش عملياتي، هسته‌اي و غيره است كه آن انجام مي‌شود و من تخصصي در اين زمينه‌ها ندارم. اما در زمينه طراحي سياسي بايد به دنبال اين باشيم كه يك استراتژي در كانال‌هاي ديپلماتيك و مسائل سياسي داشته باشيم تا بدانيم چگونه اين چارچوب را تعيين و حداكثر استفاده را از اين گفت‌وگوها ببريم. همان‌گونه كه قبلا هم اشاره داشته‌ام بعيد است از ميانجيگري‌هاي كنوني چيزي عايد ملت شود اما اگر فقط بتوان: 1- ميانجيگران و نخبگان دنيا را قانع ساخت كه با تناقضات رفتاري و گفتاري ترامپ و تيمش امكان برقراري يك گفت‌وگو سازنده براي دستيابي به يك حداقل از اعتماد فيمابين وجود ندارد، 2- همچنان ترامپ را در زمينه خروجش از برجام تنها و منزوي نگاه داشت و 3- دنيا و افكار عمومي را به اين متقاعد كرد كه با توجه به بي‌نتيجه بودن مدل رفتاري ترامپ – اون راه مذاكره بر بستر برجام آماده‌تر از شروع و به پايان بردن مذاكره جديدي با ترامپ است، در اين‌صورت شايد بتوان اميد داشت ترامپ از خواسته‌هايش كمي نزول كند و شرايط براي مذاكره بدون تحريم آماده شود. پس استراتژي ما در اين مرحله بايد بر اساس «مذاكره بدون تحريم» باشد. اين استراژي با توجه به ويژگي‌هاي شخصيتي و مجموعه اهداف غير شفاف و انگيزه‌هاي ترامپ و آسيب‌پذيري‌هاي ما در زمينه اقتصادي راحت محقق نخواهد شد. لذا اگر گفت‌وگو با فرانسه نيز همچون گفت‌وگو با آبه شينزو و سفر ايشان به تهران تقريبا منفي يا دست خالي باشد طبيعي است كه يك ضد امتياز يا ضدارزش براي ما خواهد بود . ما بايد سعي كنيم اين دوره از گفت‌وگوها به يك روند مثبت ختم شود.

چه ضمانتي وجود دارد كه اين دور از گفت‌وگوها هم به شكست منتهي نشود؟

ما بايد در پرتو طراحي يك رويكرد تعاملي به دنبال اين باشيم كه در قدم اول يك استراتژي براي تعيين چارچوب گفت‌وگوها فراهم كنيم تا از اين طريق روند تعاملي را طراحي و اجرا كنيم. حالا اگر بخواهيم دستور كار از اين به بعد را تعيين كنيم، استراتژي پيشنهادي را كه من براي اين مرحله ارايه مي‌كنم اين است كه «راحت‌گيري در دستور كار و سخت‌گيري در گفت‌وگو» باشد . يعني يك استراتژي دو مرحله‌اي اول دستور كار و دوم تعيين شكل و محتواي گفت‌وگوها. اين راهبرد نه تنها روند را كند نمي‌كند بلكه روغنكاري كرده و احساس برد هم به فرانسه مي‌دهد. در مرحله گفت‌وگوها مي‌شود حرف‌ها و خواسته‌هاي اساسي را زد. در مباحث مديريت و رهبري سازمان‌ها، اين يكي از روش‌ها و ابزار كار در Conflict Resolution و Delegation است. يعني اگر چه دستور كار ممكن است حاصل نيازهاي ملي ما باشد، ولي سياستمداران و دست‌اندركاران سياست خارجي به اين سمت بروند كه براي تعامل با فرانسه به‌طور اخص يا اروپا، استراتژي راحت‌گيري در دستور كار و سخت‌گيري در گفت‌وگو را دنبال كنيم. به نظر من الان وقت مطرح كردن دغدغه‌هاي ريز و جزئي و انتظارات دو طرف نيست. ما هر آنچه ممكن است مفيد فايده براي دو طرف باشد در دستور كار بياوريم ولي در آينده كه وارد بند به بند گفت‌وگوها مي‌شويم مي‌توانيم دغدغه‌هاي‌مان را مطرح كنيم. نه اينكه از ترس دغدغه‌ها سعي كنيم. به سمت گفت‌وگو نرويم.

اما يك چيزي كه اين گفت‌وگوها را در سياست خارجي بيمه مي‌كند كاستن از آسيب‌پذيري‌هاي سياسي اجتماعي و افزايش انسجام ملي و رضايتمندي شهروندان از طريق حل مشكلات اقتصادي و در يك كلمه مديريت اوضاع داخلي كشور است. من فكر مي‌كنم دستور كار ملي ما در سياست داخلي و آن دسته از اقداماتي كه به سياست خارجي مربوط مي‌شود تا بر مشكلات اقتصادي ناشي از تحريم فائق شويم تا يك گفت‌وگوي مفيد با طرف‌هاي خارجي داشته باشيم، برنامه‌ريزي براي استفاده از توانمندي‌هاي داخلي به منظور همكاري مستقيم و غير مستقيم در استفاده از ظرفيت اقتصادي 15 همسايه ايران مخصوصا با رويكرد تمركززدايي و دخيل كردن استان‌هاي مرزي كشور براي گذران اين دوران و نيز نهادينه كردن اين همكاري‌ها و تنظيم الگوي توسعه كشور بر اساس اين استراتژي باشد و نه آنگونه كه بعضي از دوستان مطرح كرده‌اند و منتظر معجزه سياست خارجي براي باز كردن درب‌هاي كشور به روي سرمايه‌گذاران خارجي باشيم. اتفاقا اگر قرار باشد چنين معجزه‌اي اتفاق بيفتد بايد در سياست داخلي باشد و نه خارجي. البته از نوع غير هزاره سومي‌اش. لذا استراتژي «همه كشور و برجام» درست نيست و خوب است كه دولت به‌جاي تمركز بر برجام يا حداقل در كنار آن از اين ظرفيت غفلت نكند و موضوع را جدي بگيرد تا هم اين‌همه انتظار براي سياست خارجي در ميان مردم كه قابل پاسخگويي نيست، ايجاد نكند و هم كمي مشكلات اقتصادي كشور كاهش يافته و رضايت مردم جلب شود. مقامات، تيم‌ها و سازمان‌هاي اقتصادي دولتي و حكومتي در اين زمينه نقش مهمي دارند و موضوع را اصلا جدي نگرفته‌اند. توجه داشته باشيم ميزان آسيب‌پذيري حكومت در اين زمينه كمتر از دولت نيست. هم حكومت بايد به دولت كمك كند و هم دولت به خودش كمك كند. كمك اول باعث افزايش اعتماد به نفس دولت و باور به توانمندي‌هاي دروني و كمك دوم باعث يك تنظيم مجدد تيم‌ها و سازمان‌هاي اجرايي، اقتصادي و سياسي اجتماعي خودش خواهد شد تا يك فضاي جديدي از تعامل دروني به‌جاي رودررويي‌هاي كنوني خلق كند.

ما در حال حاضر كليتي به اسم برجام را داريم كه هنوز زنده است و اختلاف بر سر جزييات اجراي توافق هسته‌اي است. همزمان هم گفته مي‌شود كه مذاكره دوباره و مجدد درباره كليتي به اسم برجام ممكن نيست. اين تناقض‌ها چگونه قابل حل است؟

در گفت‌وگو با فرانسه وارد جزييات شدن اشتباه است. ظاهرا در گفت‌وگوي آقايان مكرون و روحاني مواردي از جزييات در دستور كار مذاكرات 24 تيرماه قرار گرفته است. از سوي ديگر اينكه انتظار داشته باشيم در اين گفت‌وگوها اينستكس فعال شود شايد خيلي جاي تحقق نداشته باشد. واقعيت امر اين است كه در حال حاضر خود اروپا هم با ترامپ مشكل دارد. يعني به‌طور كل اروپا در يك تناقض قرار گرفته است. از يك طرف قائل به اين است كه امريكا به دنبال تسري قوانين فرامرزي بر كشورهاي ديگر است و آن را نقد مي‌كند و در اين امر از امريكا گله مي‌كند، مخصوصا در مسائل اقتصادي، صنعت، خودرو و غيره. از سوي ديگر وقتي به ايران مي‌رسد كه از اين وضعيت شاكي است، هيچ عكس‌العملي به آن صورت از خودش بروز نمي‌دهد!

لذا در اين مرحله به دليل رفتارهاي ترامپ و تناقضات و مشكلاتي كه براي جهان به وجود آورده است، نمي‌توانيم با امريكاي ترامپ، ديالوگي برقرار كنيم . بهتر است كه كار ما با اروپا و فرانسه به اين سمت و سو برود كه به دنبال دستيابي به يك الگو و فرمولي باشيم كه چگونگي اين تناقضات رفتاري ترامپ را توضيح داده، با آن برخورد كنيم يا كنار بياييم يا اصلا يك برنامه‌ريزي دسته‌جمعي براي برون‌رفت نه تنها ايران بلكه دنيا از تبعات رفتارهاي متناقض ترامپ داشته باشيم. وقتي ما در داخل امريكا نمي‌توانيم يك گفتمان غالبي داشته باشيم حتي يك طرف مقابلي داشته باشيم كه حرف ما را بفهمد، ما بايد سعي كنيم از اهرم‌هايي همچون اروپا به ويژه فرانسه كه اكنون پا پيش گذاشته است بهره ببريم .

اين كه ما به دنبال اين باشيم گشايش اعتباري در اينستكس انجام شود يا نه، با اينكه موضوع مهم و قابل توجهي است ولي آني نيست كه در حال حاضر مشكل اصلي ما باشد. به اين دليل كه شايد اينستكس فرمولي پيدا كرده و گشايش اعتباري شود، امريكا دوباره به آن حمله مي‌كند. يعني دو روز ديگر امريكا يك كانال تحريمي بر آن مي‌بندد. در حقيقت ما را به سمت عكس‌العمل‌هاي دائم خواهد كشاند. در صورتي كه اگر به اين سمت پيش برويم كه همان‌طور كه فرمولي براي برجام پيدا كرديم كه دغدغه‌هاي ما را در زمينه هسته‌اي از بين ببرد، بايد يك فرمول يا يك گفتمان جديد و زمينه مشتركي را در ارتباط با فرانسه و اروپا پيدا كنيم تا بتواند تبعات اقدامات متناقض يا تفكرات ترامپ -‌ چه نسبت به ايران وچه منطقه و صحنه بين‌المللي - را تدوين و نحوه برخورد با آن را پيدا كنيم. اين يعني تدوين و اجراي استراتژي «رفتاري دسته جمعي در مقابل تناقضات فكري و رفتاري ترامپ در صحنه بين‌المللي».


فرانسه به‌طور اخص و اروپا به‌طور عام در قبال ناامني‌هاي سياسي اجتماعي خاورميانه آسيب‌پذيرند و مي‌دانند كه ايران توانايي، علاقه، انگيزه و قدرت نقش‌آفريني را دارد. اين نه تنها في‌نفسه براي ما بد نيست كه كشورهايي در اين سطح و قد و قواره به ميزان تاثير‌گذاري ايران در منطقه واقف و معترفند، بلكه يك ابزار و اهرم قدرت است كه بايد از آن استفاده شود.

استراتژي پيشنهادي را كه من براي اين مرحله ارايه مي‌كنم اين است كه «راحت‌گيري در دستور كار و سخت‌گيري در گفت‌وگو» باشد . يعني يك استراتژي دو مرحله‌اي اول دستور كار و دوم تعيين شكل و محتواي گفت‌وگوها.

چيزي كه اين گفت‌وگوها را در سياست خارجي بيمه مي‌كند كاستن از آسيب‌پذيري‌هاي سياسي اجتماعي و افزايش انسجام ملي و رضايتمندي شهروندان از طريق حل مشكلات اقتصادي و در يك كلمه مديريت اوضاع داخلي كشور است.

بايد يك فرمول يا يك گفتمان جديد و زمينه مشتركي را در ارتباط با فرانسه و اروپا پيدا كنيم تا بتواند تبعات اقدامات متناقض يا تفكرات ترامپ -‌ چه نسبت به ايران وچه منطقه و صحنه بين‌المللي - را تدوين و نحوه برخورد با آن را پيدا كنيم.

استراتژي ما در اين مرحله بر اساس «مذاكره بدون تحريم» باشد. اين استراژي با توجه به ويژگي‌هاي شخصيتي و مجموعه اهداف غير شفاف و انگيزه‌هاي ترامپ و آسيب‌پذيري‌هاي ما در زمينه اقتصادي راحت متحقق نخواهد شد.

ا استراتژي «همه كشور و برجام» درست نيست و خوب است كه دولت به‌جاي تمركز بر برجام يا حداقل در كنار آن از اين ظرفيت غفلت نكند و موضوع را جدي بگيرد تا هم اين‌همه انتظار براي سياست خارجي در ميان مردم كه قابل پاسخگويي نيست، ايجاد نكند.

شايد اينستكس فرمولي پيدا كرده و گشايش اعتباري شود، امريكا دوباره به آن حمله مي‌كند. يعني دو روز ديگر امريكا يك كانال تحريمي بر آن مي‌بندد. در حقيقت ما را به سمت عكس‌العمل‌هاي دائم خواهد كشاند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون