رسانه «ملي» چيست؟
مجيد رضاييان
رسانههاي تلويزيوني مبتني بر ژورناليسم تلويزيوني هستند. پايه كار ژورناليسم تلويزيوني سه قسمت اصلي دارد؛ بخش خبر و اطلاعرساني، بخش سرگرمي و برنامهها و سريالها. آنچه به ژورناليسم تلويزيوني هويت ميبخشد، سياستگذاري روشن در هر يك از اين بخشهاست. مديران رسانه بايد در نگاه اول اين سياستگذاري را بر اساس نيازسنجي مخاطب در نظر بگيرند. نيازسنجي مخاطب در تمام رسانهها مهم است، اما اين موضوع در رسانههاي ديداري اهميت بيشتري دارد، چرا كه مخاطب بايد خودش و نيازش، ايدهها و آرمانهايش را در تصوير ببيند. قدم بعدي، سوژهيابي است؛ كاري حرفهاي كه سردبيران هر يك از بخشها كه توليد را به عهده دارند، انجام ميدهند. براي مثال وقتي ميخواهيم سريالي بسازيم بايد ببينيم روي چه سوژهاي دست ميگذاريم، همينطور برنامههاي سرگرمي، خبري، برنامه تحليلي، ميزگرد يا هر نوع برنامه ديگر. بايد ديد سوژههاي هر يك از اين برنامهها قرار است از چه منظري دنبال شوند. اگر اين دو پايه وجود داشته باشد، سياست رسانه بر مبناي اين دو ركن منطبق ميشود.
ايراد ما در صدا و سيما اين است كه اين رسانه، به نيازمندي مخاطب و سوژهيابي سردبير آنچنان كه بايد اهميت داده نميشود. به تناسب سياستهاي رسانه اين دو از اهميت كمتري برخوردارند. به اين معنا كه سياست روزنامه پررنگتر از اين دو ركن است. نتيجه هم اين است كه سياستها در تعارض با نگاه مخاطب قرار ميگيرد. گاهي سردبيران حرفهاي بهترين سوژه را در داخل تلويزيون پيشنهاد ميكنند اما به نتيجه نميرسد، چرا كه هم نياز مخاطب و نگاهش و هم سوژههايي كه سردبيران پيشنهاد ميكنند با سياستهاي رسانه منطبق نيست. در اينجا اين سياست رسانه است كه بايد به نگاه مخاطب نزديك شود تا بعد به مرور ايام سياست رسانه در نگاه مخاطب جاي گيرد. اينكه سياست رسانه يك سمت باشد و نياز مخاطب سمتي ديگر، نتيجهاي جز ريزش مخاطب در پي ندارد.
بنده تعريفي دارم كه ميگويد: روزنامهنگاري هم هنر است هم مهندسي. هنر است چون خلاقيت را طلب ميكند. مهندسي است چون به محاسبه دائم نياز دارد. اوج هنرمندي هنگامي شكل ميگيرد كه سياستهاي رسانه با نياز مخاطب در تعارض قرار ميگيرد. بايد طوري رفتار كند كه در برابر نياز و نگاه مخاطب نباشد اما حرفهاي و هنرمندانه نگاه مخاطب را به سياستهاي خود نزديك كند. تمام پيچيدگي كار رسانه در همه دنيا همين يك جمله است. اگر رسانهاي اين فاصله را كم كرد، آن رسانه موفق عمل كرده است. آنجاست كه مخاطب احساس ميكند خودش را ميبيند.
صدا و سيماي ما سالهاست كه به اين موضوعات توجهي ندارد. البته همين صدا و سيما مواقعي كه اينگونه عمل كرده موفق هم بوده. چرا در صدا و سيما برنامههايي موفق و برنامههايي ناموفق. چرا يك سريال موفق است و يك سريال نيست؟ به راحتي ميتوانند بفهمند كه چرا بعضي از برنامهها موفقند و بعضي ديگر ناموفق. هنگامي كه مخاطب احساس ميكند، برنامهاي قرار است موضوع خاصي را القا كند از ابتدا نسبت به آن برنامه موضع ميگيرد. راز اين موضوع در رعايت همين نكته است. اگر هر كارشناسي هم مسائلي از اين دست را بيان ميكند به اين خاطر است كه اين يك قاعده حرفهاي است و درباره تمام رسانهها مصداق دارد.