تلويزيون چند روز پيش طي خبري اعلام كرد كه برنامه «عصر جديد» حدود 68درصد و «دورهمي» حدود 50درصد مخاطب دارند. ممكن است بسياري از مديران اين اتفاق را يك دستاورد براي تلويزيوني كه با بحران مخاطب مواجه شده است، قلمداد كنند اما واقعا همينطور است؟ آيا تلويزيون مسير درستي را براي پرمخاطب شدن انتخاب كرده يا استفاده از نام برندها و كپي فرمولهاي جواب داده كه پيش از اين هم تكرار شده است، فقط در يك بازه زماني ميتواند موفق باشد يا اينكه درنهايت تلويزيون را به بازنده اصلي بدل خواهد كرد؟ زماني را به خاطر بياوريد كه تقليد از خوانندگان لسآنجلسي در تلويزيون باب شد يا زماني كه مجريان به تقليد از شومنها و مجريان خارجي دست به ضايع كردن مهمان خود زدند يا كپي برنامههاي پرمخاطب را در تلويزيون به كار گرفتند، برخي از اين اتفاقات با كپيهاي نعل به نعل همراه بود كه بيشتر از الگوبرداري به سرقتهاي فرهنگي و هنري تنه ميزد و در مواردي تا شكست كامل پروژه هم پيش رفت. رويدادهايي كه گاه با اقبال شديد مخاطب هم مواجه شده است و همين اقبال اوليه و درنظر نگرفتن پيامدهاي آتي، مديران را شگفتزده ميكرد و كماكان ميكند. اما آيا ميتوان از اين اقبال به عنوان يكي از المانهاي موفقيت در كپيكاري ياد كرد؟
تلويزيون هر روز از خلاقيت و نوآوري دورتر ميشود، انگار دور دور كپيكارهاست و آنها سخت مشغول كارند، برنامههايشان هم از حمايتهاي مالي، تبليغاتي و باكسهاي پربيننده برخوردار است. استفاده از فرمولهاي موفق دنيا در تلويزيون آنقدر خواهان دارد كه در وهله اول مورد دفاع برخي از تهيهكنندگان و برنامهسازان هم قرار ميگيرد و آن را با نمونههايي كه از آن طرف آب به ايران ميآيند، قياس ميگيرند؛ قياسي كه از اساس غلط است چراكه در تلويزيون نه فقط ساختار مسابقات پرطرفدار بدون درنظر گرفتن كپيرايت تقليد ميشوند بلكه اين ويروس به جان ديگر بخشها هم ميافتد و تا آنجا پيش ميرود كه براي مقابله با شبكهاي چون «من و تو» از همان ساختار پيروي ميشود و اتاق خبري به همان سبك و سياق در خبرخواني و مورد خطاب قرار دادن مخاطب درست ميشود. زنگ خطر اصلي آنجايي به صدا درميآيد كه رييس صداوسيما بارها و بارها در سخنرانيهاي خود از فرهنگسازي و توليد محصول پاك سخن ميگويد اما آيا فرهنگسازي بدون توليد برنامههاي بومي ممكن است؟
به عقيده خسرو دهقان منتقد سينما و تلويزيون، بخشي از اين كپيكاريها بهدليل يك تنبلي ذهني است كه بيشتر برنامهساز و تهيهكننده تقصيركارش هستند. او ميگويد: همه امروزه
به دنبال فستفود هستند. اين فقط مشكل مديران تلويزيون نيست بلكه بيشتر به برنامهسازان برميگردد كه آنها هم دنبال فستفود هستند و ترجيح ميدهند از غذاهاي آماده بهره ببرند. دهقان اضافه ميكند: برنامهسازي مثل همان قضيه ورزش و ماهيچه است كه هرقدر سراغ خلاقيت و نوآوري برويم نوتر ميشويم و هرقدر سراغ ساختارهاي جواب پس داده برويم نتيجه عكس گرفته و ضعيفتر ميشويم. يكي از همين ساختارهاي جواب پس داده در بخش مسابقات تلويزيوني سالهاي اخير است كه در گزارش پيش رو به برخي از اين مسابقات و نمونههاي اورجينالشان اشاره ميشود.
گات تلنت ايراني
يا ادامه راه «America’s got talent»
عصر جديد حالا به مرحله فينال نيمه نهايي خود رسيده و با احتساب رايهايي كه به شركتكنندگان اين مسابقه داده ميشود، ميتوان فهميد مخاطب زيادي را هم درگير خود كرده است. اما چقدر از اين موفقيت به خود برنامه برميگردد؟ با نگاهي به تعداد كشورهايي كه با رعايت كپيرايت دست به توليد اين مسابقه زدهاند ميتوان دريافت خود اين ساختار آنقدر محبوبيت دارد كه حتي اگر تلويزيون نسخه اصلي آن را هم بدون ترجمه پخش كند باز هم پرمخاطبترين برنامه اين رسانه خواهد شد، پس «اجراي وطني» يا به باور برخي از مديران، «ايرانيزه شده» اين برنامه كمكي به رهاييبخشي تلويزيون در بحران مخاطبانش نداشته است. از طرف ديگر احتمالا سايمون كاول تهيهكننده امريكاز گات تلنت يا «امريكا استعداد دارد» كه از سال 2006 اين مجموعه را در شبكه انبيسي امريكا روي آنتن برده است، بايد بيشتر از اينكه كپيرايت اين مسابقات استعداديابي رعايت نشده است ناراحت شود، به خود ببالد كه حتي در كشوري كه داعيه مبارزه با امريكا را دارد، از ساختار برنامهاش تقليد ميشود.
امريكاز گات تلنت در حدود 14 فصل از سال 2006 پخش شده است و با آزمون و خطاهاي مختلفي هم همراه بوده و جز يك يا دو فصل همواره از مخاطب فراواني هم برخوردار بوده است. بخشي از استعدادهاي خوانندگي و ديگر چهرههاي جوان امروز جهان نيز به اعتبار اين مسابقه معرفي شدهاند. اين سري از مسابقات كه تهيهكننده اصلي آن كاول سايمون است و خودش نيز در نقش يكي از داوران حاضر ميشود به دنبال استعداديابي در حوزههاي مختلف خوانندگي، نوازندگي، شعبدهبازي، صداپيشگي و... است و هيچ محدوديتي ندارد. همينجا اولين تفاوت مشخص ميشود چون در مسابقه ايراني نميتوان ساز نمايش داد و نوازندهها از سازهاي ابداعي مثل دسته جارو براي حضور در «عصر جديد» استفاده ميكنند و بهدليل محدوديت خوانندگي براي زنان، اين اتفاق فقط به مردان اختصاص يافته است. نكته ديگر اينكه «امريكاز گات تلنت» بهدنبال اين است كه بگويد «امريكا استعداد دارد» و از اين طريق استعدادهاي ويژهاي را شناسايي ميكند اما از اولين قسمت «عصر جديد» يكي در ميان افرادي به عنوان شركتكننده حاضر شدند كه يا قهرمانان ورزشي بودند يا گروههاي شناخته شده موسيقي و تئاتري. عليخاني حتي با حضور خود به عنوان مجري در برنامه و دخالت در داوريها انگار قرار است در نقش يك دلال معاملات وارد شود و هر جا كفه ترازو پايين يا بالا رفت نظر خود را به داوريها تحميل كند.
مهرزاد دانش منتقد سينما جزو اولين كساني بود كه به پخش اين مسابقه واكنش نشان داد و بيان كرد: «برنامه مسابقه محله با همه مضحك و ابتدايي بودنش، باز اصالتي بيشتر در استعداديابي دارد تا برنامه جعلي مسابقه عصر جديد، مملو از گرتهبرداري و بيمعياري و چقدر نام عصر جديد يادآور آن شاهكار گزنده چاپلين در نقد بياصالتيهاي تازهبهدورانرسيدگي است.»
برنده باش و پنج ستاره
كپي از «who wants to be a millionaire»
برنده باش با اجراي محمدرضا گلزار و پنج ستاره با اجراي حميد گودرزي دو برنامه تلويزيوني بودند كه هر دو به تقليد از مسابقه «چه كسي ميخواهد ميليونر شود» ساخته شدند. نسخه اوليه اين مسابقه به انگليس تعلق دارد كه در سال 1998 راهاندازي شد و جايزهاي به مبلغ يك ميليون پوند به برندگان خود اهدا ميكرد. توليد اين مسابقه با كمپاني سوني پيكچرز بود و طي سالها افراد مختلفي به اجراي آن پرداختند. اين مسابقه در كشورهاي مختلف اجرا شد كه با رعايت كپيرايت، ساختار، سوالات، نحوه برگزاري مسابقه با گزينههاي حذفي، سوال از دوستان و پاسخ عوامل داخل استوديو در امريكا، روسيه، ايتاليا، نپال، فيليپين و... به توليد رسيد. اين مسابقه بعد از چند سال با كمي تغييرات به ايران رسيد و با نام «كرور» و با اجراي داوود رشيدي روي آنتن رفت. چند سال بعدتر «ستارهها» با اجراي ايرج نوذري روي آنتن رفت كه با مسابقه اصلي در ساختار، فرم و نحوه برگزاري شباهت بيشتري داشت. در چند سال اخير نيز «پنج ستاره» و «برنده باش» روي آنتن رفتند كه «برنده باش» نهتنها در اجرا و فرمت مسابقه بلكه حتي در موسيقي نيز از اصل آن پيروي ميكرد؛ مسابقهاي كه البته به دليل خريد سوال از طرف شركتكننده و مشابهت با قمار براي راهيابي به برنامه با حاشيههاي زيادي مواجه شد و بعد از استفتاي آيتالله مكارم شيرازي و همچنين سخنان رهبر انقلاب بساط آن برچيده شد. آيتالله مكارم در پاسخ به سوالي كه با تشريح روند برگزاري مسابقه و خريد سوال همراه بود، پاسخ داده بود: «اين كار قمار است و كساني كه شركت ميكنند مالك آن جوايز نميشوند.»شركتكنندگان براي خريد سوالات اين مسابقه گاه تا چند ميليون هزينه ميكردند تا بتوانند امتياز بالايي براي حضور در آن كسب كنند. اتفاقي كه براي اولينبار در تلويزيون رخ ميداد و باعث شده بود مسابقه براي شركتكنندگاني با اطلاعات كم به محلي براي چانهزني براي دريافت پنج ميليون تومان اوليه بدل شود و البته هنوز بسياري از شركتكنندگان جوايز خود را دريافت نكردهاند.
دورهمي
تقليد از « Comedy nights with Kapil»
دورهمي در آخرين روزهاي اسفند سال 94 روي آنتن شبكه نسيم رفت و مهران مديري كه پيش از اين پلاتوهاي او را در برنامههايي مثل «پلاك 14» و «ببخشيد شما» ديده بوديم، اينبار بهعنوان مجري اصلي مهمترين برنامه طنز شبانه كه قرار است معضلات روز اجتماعي، سياسي و اقتصادي را به نقد بكشد، حاضر شد. كارگرداني اين برنامه با مهراب قاسمخاني بود كه همان ابتدا از ليست عوامل برنامه حذف شد. دورهمي در طراحي و اجراي نعل به نعل دكور برنامه در فصل اول و حتي نشستن مكان مجري و كارگردان برنامه و نمايشهاي آيتمي از تاكشوي هندي شبهاي كمدي با كاپل تقليد شده بود. اين تاكشوي شبانه از سال 2013 راهاندازي و تا 2016 پخش شد و با دعوت از هنرمندان گفتوگوهايي را با آنها رقم زد. مهران مديري البته در قسمتهاي مياني و با بالا گرفتن حاشيههاي شباهت اين دو برنامه به شوخي با اين اتفاق پرداخت و در يكي از قسمتها گفت تمام آنچه اينجا ميبينيد كپي است و به طعنه از دكور، كت و شلوار خودش، رنگ و طرح مبل و حتي طراحي نور اشاره كرد كه كپي است.
فصلهاي بعدي دورهمي البته اين مجموعه را هم به اثري پربيننده تبديل كرد و باعث نوعي رقابت بين دو برنامه شبانه «خندوانه» و «دورهمي» شد، هر چند مسعود فراستي در يكي از برنامههاي نقد فيلم به اين مجموعه هم نقد تندي وارد كرد و گفت «مهران مديري اخيرا شوي شبانهاي دارد كه واقعا هيچي نيست ولي خودش فكر ميكند خيلي مهم است.» با اين حال آخرين قسمت از اين مجموعه كه نوروز سال جاري و همزمان با اتفاقات سيل در شهرهاي كشور روي آنتن رفت با حاشيههاي زيادي مواجه شد كه در توليد و پخش قسمتهاي بعدي برنامه خلل ايجاد كرد و حتي با توبيخ مدير شبكه همراه شد.
منصور ضابطيان مجري و برنامهساز با اشاره به يك فرمول كلي در برنامهسازي آثاري همچون «دورهمي» معتقد است: درصد بوميسازي در چنين آثاري حدود 20درصد است و معمولا فرمول اصلي در سرگرميسازي تلويزيوني يكي است. در كار نمايشي بهطور مثال فقط 52 موقعيت نمايشي داريم كه شامل دروغ، خيانت، عشق و... ميشود اما قطعا نبايد خلاقيت را فراموش كرد و بايد به موازات اين برنامههاي كپي، برنامههاي ديگري هم داشته باشيم كه از دل فرهنگ خودمان باشد.
استعداديابي موسيقي به رسم استيج و «من و تو»
كپيكاري اما تنها به برنامهها و شبكههاي خارجي اختصاص ندارد و برنامهسازان تلويزيون حتي از شبكه «من و تو» و برنامههايي كه خودشان كپيهاي ديگري از برنامههاي اورجينال هستند نيز تقليد ميكنند. نمونهاي از اين برنامهها را ميتوان در برنامه استعداديابي در حوزه خوانندگي يافت كه با نام «شب كوك» از شبكه نسيم پخش شد. در اين برنامه علاقهمندان به خوانندگي حضور پيدا ميكردند و در مقابل فريدون آسرايي، مهدي يغمايي، پوريا حيدري و فرهاد برنجان به داوري آثار ميپرداختند كه نحوه داوريها هم بيشتر به شكل و شمايل برنامه «من و تو» شباهت داشت. شباهت اجرا، صحنه و قالب آثاري كه در برنامه اجرا ميشد، باعث شد عوامل برنامه بارها در مصاحبههايشان ادعا كنند كه طرح اين مسابقه را پيش از «استيج» و «آكادمي موسيقي» به شبكههاي تلويزيون ارايه كردهاند.
نسخه شكست خوردهاي از «بفرماييد شام»
«شام ايراني» ساخته بيژن بيرنگ به دليل ساختار كاملا كپي آن همان ابتدا براي شبكه نمايش خانگي به توليد رسيد اما از آنجايي كه اين مجموعه شكست خورده از تلويزيون هم پخش شده است، ميتواند مورد ارزيابي قرار بگيرد. «بفرماييد شام» از ديگر برنامههاي شبكه «من و تو» است كه در زمان پخش مورد توجه زياد ايرانيان قرار گرفت. البته «من و تو» با خريد كپيرايت اين برنامه براساس ورژن اصلي آن «Come Dine with Me » مثل بسياري از كشورها ازجمله استراليا، انگليس، امريكا و...
به صورت قانوني وارد توليد آن شد و توانست موفقيت بسياري هم كسب كند اما نسخه كپي دست چندم اين اثر كه نهتنها با مردم معمولي كه با هنرمندان به توليد رسيد در جذب مخاطب ناكام ماند. پخش اين مجموعه با حاشيههاي زيادي هم مواجه شد و حتي قسمتهايي از مجموعهها با حضور بازيگران زن مجوز نگرفت و به اين ترتيب ادامه توليد مجموعه را در هالهاي از ابهام قرار داد. با اين حال اين مجموعه كه سال 90 در شبكه نمايش خانگي توليد و توزيع شد در سال 93 نيز و دوباره در سال 97 از شبكه نسيم پخش شد.
يكي از سوالاتي كه با تصويب و پخش چنين آثاري از سيماي جمهوري اسلامي ايران به وجود ميآيد اين است كه وقتي مديران صداوسيما دايم از پوچ و توخالي بودن برنامههاي شبكههاي ماهوارهاي سخن ميگويند چرا بايد قالب و پايه اصلي برنامههايشان را حتي با تغيير محتوا بر همان اساس بنا كنند؟ قالب برنامههاي كپي شده نميتوانند باعث موفقيتي چشمگير براي صداوسيما شوند و بيشتر به رويكردهاي متعارض و متناقض در صداوسيما تنه ميزنند؛ اينكه مردم برنامههاي پربيننده شبكههاي ماهوارهاي را نبينند تا خود تلويزيون نسخه ايرانيزه شدن و شكست خورده آنها را بسازد. يكي از مديران سابق تلويزيون در پاسخ به اينكه چرا طرحهاي نخنما و كپي شده برنامههاي خارجي در شبكهها مجوز ميگيرند، توضيح ميدهد: تلويزيون ترجيح ميدهد نسخه جواب داده برنامهها را به توليد برساند تا از كم و كيف ريسكپذيري اين برنامهها آگاه باشد.
وي به رقابت مديران اشاره ميكند و معتقد است پخش يا توليد برخي از اين برنامهها با وساطت مديران مياني براي جذب مخاطب به شبكهها صورت ميگيرد و در وهله اول و در چارت سازماني علاقهاي به توليد اين برنامهها وجود ندارد.
عبدالرضا سپنجي استاد علوم ارتباطات معتقد است، بايد اين سوال را مديران تلويزيون پاسخ دهند و ميگويد: با اين حال وقتي از برنامههاي دنيا الگو گرفته ميشود باز هم بايد اين الگوها بومي شوند و خلاقيت در آنها به كار گرفته شود.
وي با اشاره به پيشينه كپيكاري در برنامهسازيهاي صداوسيما توضيح داد: الگو گرفتن در برنامهها از بخشهاي خبري شروع شد و شبكه يك با ايده از خبر بيبيسي سراغ بخشهاي خبري متعدد رفت كه شايد در اين حد هم نياز نبود. در ميان مسابقات نيز ميتوان از «مسابقه هفته» ياد كرد كه به نوعي در كشورهاي ديگر اجرا شده بود اما باز هم نوع اجراي منوچهر نوذري خلاقيتهايي به اين مسابقه داد كه آن را متمايز كرد.
هفتسنگ و شباهت با «Modern family»
غير از تاكشوها و برنامههاي تلويزيوني سريالها نيز از كپيكاري دور نبودهاند. سريالهايي كه برخي فقط در كليات و برخي در قصه، كاراكتر و حتي ميزانسن به كپي اصلي وفادار ماندهاند و البته كارگردان هيچ نامي از نسخه اصلي كار در تيتراژ خود نياورده است. از جمله اين سريالها ميتوان به «هفت سنگ» به كارگرداني عليرضا بذرافشان اشاره كرد كه ماه رمضان سال 93 از شبكه سه سيما پخش شد و اتفاقا مورد انتقاد و حيرت رسانههاي خارجي قرار گرفت. مجله تايم نسبت به پخش اين مجموعه بدون رعايت كپيرايت انتقاد كرد و روايتي از وبسايتهاي معتبر در حوزه سينما و تلويزيون درباره تقليد «هفت سنگ» از كمدي «خانواده امروزي» نوشته است: اين سريال فريم به فريم و شات به شات آيينه نسخه امريكايي آن است. اين نخستينبار نيست كه «خانواده امروزي» مورد توجه تلويزيونهاي بينالمللي قرار ميگيرد. شيلي و يونان هم در حال توليد نسخههاي قانوني اين سريال هستند.البته احتمالا از آنجايي كه مديران تلويزيون معتقد هستند شبكههاي ماهوارهاي چيزي و اصولا هر چه غير از ما براي عرضه ندارند و رييس صداوسيما تا آنجا پيش ميرود كه ميگويد كه «80درصد فضاي مجازي مستهجن است» احتمالا چشمهايشان را بستهاند و دوباره بايد منتظر ماند تا رسانه ديگري به مقايسه ميان برنامههاي ما و خودشان بپردازد و تاييد كند كه كپي برابر اصل هست يا خير. نكتهاي كه خسرو دهقان بر آن تاكيد ميكند و معتقد است: اين حجم از كپيبرداري از برنامههاي امريكايي با شعار مرگ بر امريكا و ديگر شعارها و اصول تناقض دارد.
امير تاجيك مدير اسبق شبكه مستند هم اگرچه معتقد است الگوبرداري از برنامههاي خارجي اشكالي ندارد اما روي نوآوري تاكيد ميكند و ميگويد: يك نمونه خيلي موفقي كه در ساليان اخير داشتيم مربوط به برنامه «نود» بود كه حتي اين برنامه هم از روي يك برنامه خارجي الگوبرداري شده است. پس اينكه الگوبرداري از برنامههاي خارجي را امري ناپسند بدانيم، به نظر من درست نيست. اين الگوبرداريها زماني بد ميشود كه روشها و جزييات آن برنامهها را بدون توجه به فرهنگ كشور خودمان در برنامههاي خود اعمال كنيم كه متاسفانه اين مساله يكي از انتقاداتي است كه به برنامهسازان ما وارد است.