رسانه دگرانديش بسازيم
بابك احمدي
اين روزها اگر از برنامههاي پرمخاطب تلويزيون بپرسيد احتمالا انگشت اشاره افراد همين يكي، دو برنامهاي را نشان ميدهد كه حول محور استعداديابي ميگردند. به اين معنا، شيوه جديد برنامهسازي در صداوسيما و رويكرد برخي شبكهها ناظر بر كپيبرداري نعل به نعل از محصولات رسانهاي كشورهاي ديگر است كه يك نكته را به خوبي نشان ميدهد، اينكه نظام برنامهسازي و توليد محتواي ما تحت تاثير گفتمان غالب و مسلط نظام رسانهاي جهان دست به اقدام ميزند. اينجا به هيچوجه بحث حقنه كردن فرهنگ و هويت ملي در توليد محتواي شبكههاي داخلي مطرح نيست، هيچ كس هم منكر لزوم توجه به كاركرد سرگرميسازي تلويزيون نيست. اما يك پرسش اساسي وجود دارد، اينكه چه زماني قرار است مطابق با زمينههاي اجتماعي داخلي دست به عمل بزنيم؟ فرض بگيريد شبكههاي ملي ما نيز در گستره پرتعداد همين شبكههاي جهاني قرار بگيرد و يك نفر غير ايراني مشغول بالا و پايين كردن شبكههاي اسپانياييزبان و چيني و آلماني و غيره به برنامه «عصر جديد» برسد. اين فرد در نخستين مواجهه چه خواهد گفت وقتي درست چند شبكه قبلتر از نمونههاي امريكايي و تركيهاي و عربي
«Star Maker» گذشته است؟ پيشنهاد نويسنده اين يادداشت چيست؟ به كارگيري نيروهاي انديشهورز و نظريهدان در مواجهه با سيطره نظام رسانهاي جهاني. شكل دادن به نوعي از رسانه ملي دگرانديش كه اينجا ساختن رسانه مقاوم و منتقد نظم نوين معنا ميدهد. مبناي نظري رسانههاي دگرانديش، مفهوم ضدهژمونيك گرامشي و مفهوم صنعت فرهنگ مكتب فرانكفورت اسـت. آنها با اين مفاهيم به نقد كاركرد رسانههاي جمعي جريان اصلي در توزيع و تقويت افكار سرمايهداري و هژمـوني سرمايهداري در جامعه ميپردازند. رسانههاي جريان اصلي، رسانههاي ايدئولوژيك، هژمونيك و غيرانتقادي هسـتند كه در راستاي حفظ نظام سرمايهداري و تقويت پروژه جهاني شدن فعاليت ميكنند. آيا صدا و سيماي ما نيز قرار است يكي از آنها باشد؟