• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۹ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4420 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۳۱ تير

به بهانه نمايش «شاه‌ماهي» به كارگرداني رضا بهاروند

ميان بحر و بر با هيولايي كه فرمان مي‌راند

محمدحسن خدايي

 

 

اجراي نمايشي چون «شاه‌ماهي» را مي‌توان از رويدادهاي مهم تئاتري امسال دانست. نمايشي پرمخاطب و توانا در خلق شخصيت متناقض‌نمايي چون «كيسان» با بازي امير جديدي. روايتي از زيست مردمان جزيره‌اي محصور در آب‌هاي اقيانوس. يادآور مناسبات مردمان جنوب ايران. گويا نام جزيره، «برگ ريز» است و يكي از همان مناطق فراموش‌ شده دولت-ملت‌هاي جهان. قلمرويي بيرون از نظم جهاني و يكسره در خدمت هيولايي جذاب و پارادوكسيكال به نام كيسان. از اين منظر مي‌توان نمايشنامه احمد سلگي و رضا بهاروند را ستايش كرد كه توانسته يكي از فيگورهاي قابل اعتناي اين روزهاي تئاتر ما را بر صحنه احضار كند. اما نكته اينجاست كه اين روند فرانكشتاين‌وار خلق هيولا، از جايي به بعد همه ‌چيز را در خدمت خويش مي‌خواهد. اگر اجرايي چون شاه‌ماهي را به مثابه يك بدن فرض بگيريم كه شخصيت كيسان سر آن باشد و ديگر شخصيت‌ها، اندام‌هايي چون دست و پا، سر چنان بزرگ شده و سروري مي‌كند كه نتيجه چيزي نيست الا يك بدن ناقص‌الجثه. شاه‌ماهي استعاره‌اي است از سوژه شر، يك هيولاي توقف‌ناپذير كه سازندگان‌اش، عاشق او شده‌اند. بنابراين فيگوري چون كيسان، چنان بر بلنداي جزيره و خود اجرا ايستاده كه هيچ كس را ياراي به زير كشيدنش نيست.

از منظر فلسفه سياسي، شاه‌ماهي را مي‌توان ذيل تضاد حل‌ناشدني بشر با شهروند صورت‌بندي كرد. همچنان‌كه آگامبن در مقاله كوتاه «فراسوي حقوق بشر» اشاره دارد كه چگونه انسان، تنها با تعلق به يك دولت-ملت است كه مي‌تواند شهروند باشد و داراي حقوق انساني. در جزيره «برگ ريز»، نشاني از مناسبات يك دولت-ملت نيست و تنها مرجع اقتدار، فرمانروايي كيسان است. بنابراين با موجوداتي روبه‌رو هستيم كه كمابيش يادآور حيات برهنه‌اند. در قوانين روم باستان، مي‌توان آنان را به قتل رساند اما ارزش قرباني كردن ندارند. اين انزوا و
جدا افتادگي جزيره، اين فراموشي تمام عيار ساكنان آن، به خوبي نشان مي‌دهد كه شرط داشتن حقوق بشر، تعلق به يك دولت-ملت مدرن است.

شاه‌ماهي تضاد بحر و بر يا همان خشكي و درياست. در طول روايت، حاكم جزيره، مدام بر اين دوگانگي تاكيد مي‌كند. پادافره خيانت و توطئه، يكي هم اجبار به ترك كردن جزيره و غرق شدن در درياست. از منظر كيسان، بايد شنا بلد بود تا دريا را به چنگ آورد. بي‌جهت نيست كه شخصيتي مانند «شمس» با بازي علي شادمان، به علت نابلدي در شنا كردن، مورد تحقير است. طراحي صحنه، تضاد بحر و بر را تشديد كرده و فضا را به يك خشكي رئاليستي و يك درياي سوررئاليستي تقسيم كرده. اگر حاكم قلمروي خشكي را لوياتان بدانيم، اين بهيموت است كه درياها را اداره مي‌كند. بنابراين كيسان را مي‌توان از نوادگان لوياتان دانست.

اجراي شاه‌ماهي كمابيش مقهور هيولايي شده كه آفريده، با بازي به نسبت قابل اعتناي امير جديدي. بنابراين مناسبات جزيره چندان بسط و گسترش نمي‌يابد و جنبه‌هاي ديگر آن رها مي‌شود. ارجاع به آثاري همچون توفان شكسپير، رابيسن كروزئه يا حتي ناخدا خورشيد ناصر تقوايي، مي‌تواند سازوكار اين آثار را روشن كند كه چگونه جهان خود را مي‌گسترانند. اما شاه‌ماهي، يك موقعيت را مفروض گرفته و منبسط نمي‌شود. في‌المثل صحنه‌اي كه كيسان بر ميني‌بوس از كار افتاده‌ ايستاده و بازي دست‌رشته ساكنان جزيره را گزارش و مديريت مي‌كند، با آنكه جذاب است و واجد تئاتريكاليته‌اي خلاق، اما در نهايت به صحنه‌اي طولاني و كشدار تبديل مي‌شود. از منظر اقتصاد زمان، اين حجم از روايت كردن يك بازي، غير‌ضروري و سهل‌انگارانه است. حتي كيفيت بازي امير جديدي، فرم توپوگرافيك حضور او در صحنه و به حاشيه رفتن شخصيت‌هاي ديگر، همچنان ذيل همان منطق اولويت‌بخشي به برگ برنده اجرا يا همان شخصيت كيسان است. جزيره، مي‌تواند فرم ديگري بازنمايي شده و مكان‌هاي ديگرش هم به نمايش گذاشته شود. حضور امر غريب، امر ناشناخته و خلق يك اتمسفر نه چندان آشنا، اجرايي مانند شاه‌ماهي را وسعت مي‌بخشد و واجد مازادهايي رهايي‌بخش مي‌كند.

در نهايت روايت استعاري رضا بهاروند از جزيره‌اي تحت انزوا، با آن پايان اثرگذار در مرگ شخصيت «شمس» كه به نوعي سوژه مقاومت است و احياگر امر سياسي و بازتوليد مناسبات اقتدارگرايانه سابق، نشان از باور به انحطاط و زوال و غياب هر نوع امكان رستگاري و رهايي است. يك بن‌بست تمام عيار. ايستاده بر ماسه‌بادي‌هاي جزيره و ترسان از تن به آب زدن با قايقي دست‌ساز. تا آنگاه كه كيسان فرمان مي‌راند و مقاومت شمس‌ها در هم شكسته مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون