• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4423 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۳ مرداد

شعر طنز

شروع

 

سعید سلیمان‌پور ارومی

با التماس من به مدیران شروع شد

یک صبح زود، با «بله قربان» شروع شد

من کارمند جزء و دلم جای دیگری

تا که امیدهای فراوان شروع شد

تا خم شود به رسم ادب در برابرم

با التفات بنده به دربان شروع شد

تا بنده را «جناب مهندس» کند خطاب

از پول چای و جیب نگهبان شروع شد

اظهار چاکری به رییس بزرگ‌مان

با یاری معاون ایشان شروع شد

در روبه‌روی من افق روشنی نبود

تا که سفارشات عموجان شروع شد

میدان که بازتر شد و رویم زیاد گشت

روکم‌کنی ز داعیه‌داران شروع شد

آخر شدم مدیر و ز جشن معارفه

از بهر خلق، خدمت شایان شروع شد

تا نطق‌مان ز نوع مدیریتی شود

آموزشی مفید برامان شروع شد

استادی انتخاب شد و درس‌های من

از فصل «ژست‌های سخنران» شروع شد

با رهنمود عالی استاد بعد از آن

هر نطق بنده با لب خندان شروع شد

ده بیست آیه حفظ شد و اندکی حدیث

یک دوره فشرده عرفان شروع شد

تنها نه در اداره که سیر تحولات

در جای‌جای عالم امکان شروع شد

نظم امور با جلساتم قوام یافت

با شیوه حسینقلی‌خان شروع شد

نان و پنیر رفت و ریاضت تمام گشت

ماءالشعیر و مرغ و فسنجان شروع شد

از هضم رابعه گذراندیم رانت را

چون سفره جمع شد نخ دندان شروع شد

چندی گذشت و سیر سفرهای خارجی

با دعوت سفیر لهستان شروع شد

یک‌سال رفت و دلزده گشتم ز پست خویش

فاز جدید بنده پس از آن شروع شد

با التماس من به وزیران شروع شد

دور جدید از خط پایان شروع شد!

 

 

حلّال

حسين گلچين

 معضلات كلّ دنيا خود به خود حل مي‌شود

مشكلات من، شماها، خود به خود حل مي‌شود

اختلاف زوج و زوجه بر سر هر چيز هست

پر كه باشد جيب آقا خود به خود حل مي‌شود

هي ننال از دست فرزندت، تمام مشكلات

با نثار چند تيپا خود به خود حل مي‌شود

بچه‌جان! فكر زبان باش و رياضيّ و علوم

ورزش و تاريخ و انشا خود به خود حل مي‌شود

مشكلت آب است و برق و گاز و تلفن با موبايل؟

قطع كن هر پنج‌تا را خود به خود حل مي‌شود

در طبيعت دزدكي در چشمه رختت را بشور

چرك در آب گوارا خود به خود حل مي‌شود

پخت نان خيلي بد است و قيمتش بالا؟، نخور

چون كه مُردي، اين قضايا خود به خود حل مي‌شود

اي كه مي‌گويي بخور اين و نخور آن، ول بكن!

سنگ هم در معده ما خود به خود حل مي‌شود

دردسرهايي كه داري در محلّ كار خود

پاچه‌خاري كن در آنجا، خود به خود حل مي‌شود

شاكي از دود و غباري در هواي پايتخت؟

خب نفس را حبس بنما، خود به خود حل مي‌شود

در تصادف‌ها گروهي معتقد هستند كه

ماجرا با فحش و دعوا خود به خود حل مي‌شود

رأي آوردن به تدبير و سواد و نطق نيست

با ناهار و شام، جانا! خود به خود حل مي‌شود

هم تورم رفت بالا، هم كه كالا شد گران

هيس! مجلس كرده لالا، خود به خود حل مي‌شود

گفتمش اين طرح‌ها ايرادهايش واضح است

گفت: ول كن، توي اجرا خود به خود حل مي‌شود

مشكلات ازدواج و اشتغال امروزه‌روز

سكه باشد وضع بابا خود به خود حل مي‌شود

شد معما ازدواجت، اين دماغ گنده را

چون عمل كردي معما خود به خود حل مي‌شود

مشكلات آن‌قدر مي‌ماند كه از رو مي‌رود

بعد هم عادت شده يا خود به خود حل مي‌شود

پرسشیدم كه: چرا خب خود به خود حل مي‌شود؟!

گفت: معلوم است زيرا خود به خود حل مي‌شود

 

 

نابود

علیرضا غلامی

 ای صاحب یک اتاق تاریک

ای معنی هرچه تنگ و باریک

دلتنگ شبیه قبر بابام

کی در تو دراز می‌کنم پام

ای مشترک، آب و برق و گازت

کم کن کمی از فشار نازت!

لبریز شد از تو کلّ صبرم

انگار که در فشار قبرم

ای تنگ شبیه لانه‌سنجاب!

ای ظلمت شب، ندیده‌مهتاب!

نازک‌بدنی چنان که هر دم

رد می‌شود از تو جیغ دردم

ای قله قاف پشت‌بامت

بنگاهی و برج‌ساز رامت

از نوح نبی کمی جوان‌تر

هر سال تو می‌شوی گران‌تر

ای سقف سر نیازمندان

نابود! زمان باد و باران

بی اصل و سند! بدون ناظر!

ای شاهد مرگ چند شاعر!

ای باعث هرچه بدبیاری!

ای اسم تو «مسکن اجاری»!

ای از تو نمانده گچ به دیوار!

دست از سر بخت بنده بردار!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون