امين شول سيرجاني
ميگويد سالها آن طرف ميز بوده و حالا آمده اين طرف ميز. ميگويد به دليل سابقه فراوان در كار خبرنگاري و مديريت رسانه به چم و خم كار آشنا است و ميداند كه رسانههاي ايران چه دردهايي دارند. از سامان دادن به وضعيت توزيع كاغذ مطبوعات به عنوان ماموريت اورژانسياش ياد ميكند و ميگويد در ماههاي اخير ساز و كار تخصيص كاغذ به سمتي رفته كه همهچيز شفاف است. اينها گفتههاي «محمد خدادي»، معاون مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است. خدادي سالها در سمتهاي مختلف در رسانهها حاضر بوده است. او پيش از حضور در معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد، از شهريورماه 92 تا ديماه 96 مديرعامل خبرگزاري ايرنا بود و از جمله مديران بازنشستهاي است كه وزارت ارشاد موفق شده مجوز حضورش را در معاونت اين وزارتخانه بگيرد. شايد به پشتوانه همين تجربه بود كه خدادي در گفتوگو با «اعتماد» از موضعي نسبتا مطمئن سخن گفت انگار كه بخواهد اين پيام را به مخاطب منتقل كند كه: «نگران نباشيد اوضاع تحت كنترل است.» اين روزها با استناد به اطلاعات مربوط به سال 97، دوباره بحث كاغذ و توزيع رانت در سيستم نشريات برگشتي و ساير طرحهاي وزارت ارشاد مطرح شده است و رسانهها از عيوب توزيع يارانههاي ارشاد مينويسند. هر چند گفتوگو با خدادي پيش از انتشار اين خبرها انجام شده اما او در گفتههايش تاكيد كرد كه معاونت مطبوعاتي الان به اتاق شيشهاي تبديل شده است. او همچنين از بازنگري احتمالي و رفع نواقص برخي طرحهاي گذشته اين معاونت خبر داد.
آقاي خدادي ماموريت شما در معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد چيست؟
در ماههاي گذشته در پي كمبود كاغذ در بازار از عبارتهايي براي توصيف حال و روز مطبوعات استفاده شد كه فضاي خوبي در كشور شكل نگرفت. مثلا برخي از فضاي سياه مطبوعات نوشتند يا برخي از بد بودن حال مطبوعات يا به گل نشستن كشتي مطبوعات و عبارتهايي از اين دست... به هر حال كشور در شرايط جنگ اقتصادي قرار دارد و در اين شرايط موضوع واردات كاغذ هم به دليل محدوديت ارز با موانعي روبهرو شده بود؛ ماموريت اورژانسي من اين بود كه اول به اين وضعيت غلبه كنيم و به موازات آن موضوعات ديگر را پي بگيريم.
به نظر خودتان توانستيد بر اين وضعيت غلبه كنيد؟
اينكه چقدر موفق بودهايم را ديگران بايد بگويند. من خيلي به نگاه صفر و صدي قائل نيستم كه بگوييم، نتوانستيم حل كنيم يا حل كرديم. ما روي ريل حل مشكل قرار گرفتهايم. وقتي بحراني رخ ميدهد نيازمند تدبير، برنامهريزي، آسيبشناسي و راهكار كوتاهمدت و بلندمدت هستيم. كليدي ندارد كه با زدن آن، بحران خاموش شود. غلبه بر اين وضعيت نيازمند طراحي سلسله اقداماتي است كه بايد در يك روند پيگيري شوند كه به نظرم در مسير قرار گرفته و اگر مانع جديدي ايجاد نشود به صورت نسبي حل ميشود.
براي اينكه در ريل حل مشكل كاغذ قرار بگيريد چه كارهايي انجام داديد؟
4 ماه بود كه به دلايل اختلالاتي مانند نوع ارز تخصيصي نيمايي يا كالاي اساسي به واردات اين كالا، كاغذ به كشور وارد نشده بود. بالاخره تصميم بر اين شد كه بخشي از واردات كاغذ با ارز تخصيصي كالاهاي اساسي وارد شود. از طرف ديگر نظارت چند بعدي بر روند توزيع و استفاده از كاغذ را هم طراحي كرديم.
شماري از روزنامهنگاران و كارشناسان اقتصادي ميگويند نبايد به كاغذ و هر كالاي ديگري ارز 4هزار و 200 توماني اختصاص يابد زيرا توليد رانت ميكند و در نهايت هم كالايي مانند كاغذ به قيمت مصوب به دست مصرفكننده نميرسد. آنها ميگويند اگر دولت بر حمايت اصرار دارد، ميتواند مدل ديگري را براي حمايت از مطبوعات طراحي كند. سال گذشته آقاي دربندي، مديركل مطبوعات داخلي در يك نشست خبري اعلام كردند كه برخي از دريافتكنندگان ارز 4هزار و 200 توماني اصلا كاغذي به كشور وارد نكردهاند يا اگر وارد كردهاند، كاغذ را به قيمتي ديگر در بازار عرضه كردهاند. اطلاعاتي كه وزارت ارشاد هم از واردات كاغذ منتشر كرده، نشاندهنده ابهامات زياد در اين باره است. شما در اين باره چه موضعي داريد؟
من با هر دوي اين مباحث موافقم. از طرفي منطق كار رسانه، عرضه و تقاضاست. منطق كار رسانهاي به ما ميگويد، بقاي رسانه به اين نيست كه با كمك دولتي ادامه حيات دهد. اما در وضعيت فعلي شرايطي به كشور ما تحميل شده كه با هدف تحقير، فروپاشي و تجزيه كشور ما طراحي شده است. در شرايطي كه فضاسازي رسانهاي عليه كشور به حداكثر رسيده و در داخل هم نوعي اختلال وجود دارد، كار سخت شده است. در اين شرايط نميتوان رسانهها را تنها گذاشت. پس بايد از اين بحران عبور كرد و نهايتا چارهانديشي براي اقتصاد رسانه كرد كه ما همين روش را پيش گرفتهايم.
مصداق اختلال در فضاي رسانهاي ايران چيست؟
تعداد زياد مجوز رسانهها كه باعث شده فضاي رسانهاي ما قدري آشفته شود. البته اصل اين موضوع ايراد ندارد و فرصت مناسبي است تا كساني كه ادعاي مديريت رسانه دارند، محك بخورند. البته ما براي صدور مجوز محدوديت ايجاد نخواهيم كرد. الان فضا به گونهاي است كه عملا با يك بررسي حداقلي مجوز را صادر ميكنيم. به همين دليل هم تعداد مجوز رسانهها به 11 هزار و 120 رسيده است. از سوي ديگر جنگ اقتصادي امريكا عليه ايران كه پيامدش را در مساله كاغذ ميبينيم. موجب شده نتوانيم به روزنامهها بگوييم ما قائل به نظام عرضه و تقاضا هستيم. اول بايد از اين اختلال عبور كنيم ولي هدف نهايي بايد اين باشد كه به سمت عرضه و تقاضا برويم.
سياست دخالت در بازار كاغذ موقتي است؟
قطعا همين طور است. مگر تا قبل از تحريمهاي ترامپ ما در عرضه و تقاضا دخالتي داشتيم؟ اصلا اين طور نبود.
مساله اين است كه دخالت شما هم نتوانسته قيمت كاغذ را كنترل كند. منتقدان ميگويند در چنين شرايطي وقتي بر اختصاص ارز 4هزار و 200 توماني اصرار ميشود، تعداد اندكي واردكننده از رانت اين ارز ارزانقيمت بهرهمند ميشوند و بهتر است كه اين كار متوقف شود.
ما نظر رسانهها را پرسيديم. اكثرا نظرشان اين بود يك مرتبه قيمت كاغذ آزاد نشود. از ابتداي امسال عملا ارز تخصيص داده شده به روزنامهها از طريق سازوكارهاي وزارت ارشاد توزيع شده است. چارچوب جديد تا حدود زيادي مشكل را رفع كرده است. من باورم بر اين است كه الان فساد اندك است. وقتي منشأ ورود، نام واردكننده و نام رسانه دريافتكننده كاغذ را منتشر ميكنيم، معنايش اين است كه فساد خيلي در اين زمينه زياد نيست.
افزايش قيمت كاغذ را ناشي از چه ميدانيد؟
افزايش قيمت كاغذ ناشي از كمبود آن اختلال 5-4 ماهه بود. به دليل بحث بر سر اينكه كاغذ از ارز نيمايي استفاده كند از دي ماه تا ارديبهشت ماه كاغذ به كشور وارد نشد در نتيجه انبارها ذخايرشان كم شد و قيمت افزايش يافت.
با اين روند تصورتان اين است كه چه زماني وضعيت عرضه كاغذ به ثبات برسد و بحران فروكش كند؟
مساله اين طور نيست كه من الان يك تاريخ مشخص اعلام كنم. ما شروع كردهايم و روند را تغيير دادهايم. بناي ما هم بر شفافيت است. الان چيزي درباره كاغذ نيست كه من بدانم و شما ندانيد. معاونت مطبوعاتي الان اتاق شيشهاي است. ما همه جزييات را منتشر ميكنيم.
شما در انتخاب واردكنندگان هم دخالت داريد؟ مثلا آدمي نيست كه با سفارش شما ارز بگيرد؟
نه، من سفارش كسي را نكردهام، نميكنم و نخواهم كرد، ما رفتهايم سراغ واردكنندگان شناخته شده كاغذ تا در اين شرايط حساس دچار آزمون و خطا نشويم و به كاغذ ارزان برسيم. البته اگر كسي بوده كه گفته، ميخواهم كاغذ وارد كنم را هم رد نكردهايم. طبيعتا راستيآزمايي ميكنيم. محكمكاري هم كردهايم. الان يكي از پيششرطهاي خروج كاغذ از گمرك نامه معاونت مطبوعاتي براي تعيين تكليف اين كاغذ است. يعني قبل از اينكه از گمرك بيايد بيرون معلوم است كه كاغذ متعلق به كدام نشريه است.
بسيار خب اگر از ماموريت اورژانسي شما بگذريم؛ ماموريت اصلي شما چيست؟
زمينهسازي براي هويتبخشي، اقتصاد رسانه و تقويت محتواي رسانه كه اثربخشي رسانه در چرخه زندگي مردم بهروز شود. وارد نظام عرضه و تقاضا براي اطلاعات در رسانه شويم و از داشتن رسانه عبور كنيم و به استفاده از رسانه در زندگي امروز مردم برسيم، واقعيت اين است كه نسبت نياز به رسانه امروز معني ديگري پيدا كرده و كاركرد جديدي ميطلبد و بايد در سبد كالاي مورد نياز مردم قرار گيرد تا اقتصاد رسانه به عرضه مبتني بر نياز تبديل شود. ضمن اينكه بايد محتواي قابل استفاده عرضه شود كه الان در اين زمينه دچار اختلال هستيم.
اگر فرض شما را قبول كنيم كه رسانه نتوانسته در سبد كالاي مردم قرار بگيرد؛ دليلش را چه ميدانيد؟
نميتوانيم به طور كلي بگوييم رسانه در اين زمينه ناتوان بوده است. رسانههايي هم هستند كه اتفاقا جايشان را باز كردهاند و در همين بحران كاغذ سراغ ما هم نيامدند كه كاغذ بگيرند.
مثل چه نشرياتي؟
مثل برخي مجلات تخصصي كه عملا توانستهاند چرخه عرضه و تقاضايشان را شكل دهند.
پرسش مشخص من اين بود؛ دليل اينكه رسانهها از نظر شما نتوانستهاند در سبد كالاي مردم قرار بگيرند، چيست؟
دو عامل دارد؛ اول محتوي متناسب با نياز مخاطب سپس مديريت بر اقتصاد رسانه. در جهان امروز مخاطبان حق انتخابهاي بيشتري نسبت به گذشته دارند و مجبور نيستند از محتواي يك يا چند رسانه خاص استفاده كنند و الزاما اطلاعات خود را از رسانه بگيرند. رسانهها بيش از هر چيز بايد ببينند، مخاطبانشان دنبال چه چيزي هستند و كوشش كنند، تنوع، تمايز و تفاوت در محتوا ايجاد كنند. اگر چنين اتفاقي بيفتد، مخاطب هم به رسانه احساس نياز خواهد كرد. روزنامهها بايد به جاي انتشار خبر به انتشار «بعد از خبر» بپردازند. بايد از انتشار مطالب خيلي بلند پرهيز كنند و به جاي آن تنوع مطلب، تمايز مطلب و تفاوت در نحوه عرضه اطلاعات داشته باشند مثل روزنامه خود شما كه در ارايه اينفوگرافي بسيار موفق بودهايد و اين قدرت تمايز و تنوع شماست كه به عنوان يك فرآورده خبري اطلاعات را ارايه ميكنيد. در بحث مديريت اقتصاد رسانه تكيه بر آگهي و دريافت حمايت به جاي تكيه كردن بر فروش و اهميت دادن به تيراژ كه موجب شد، چرخه معيوب شكل بگيرد يعني چون درآمد از تيراژ نيست خود به خود اثر كم ميشود و چون كم اثر است، آگهي و حمايت كم دريافت ميكند و نهايتا درآمد به حداقل ميرسد و مانع از استمرار حركت و توسعه ميشود.
آقاي خدادي، اجازه دهيد قدري از نشريات دفاع كنم. در يكي، دو سال اخير مد شده كه بسياري از افراد از روزنامهها انتقاد كنند. در اينكه روزنامهها ضعف دارند يا برخي از آنها به محتواي تحليلي كم توجهاند، شكي نيست. خود روزنامهها هم در دو، سه سال اخير به اين نتيجه رسيدهاند كه به «بعد از خبر» بپردازند. اما گاهي به نظر ميرسد، منتقدان نفع را در نقد دايمي روزنامهها ميبينند حتي بدون آنكه آنها را بخوانند.
من در اينكه روزنامهها رسانههاي پايه هستند، شك ندارم. روزنامهها مرجع هستند و مرجعيتشان را هم حفظ خواهند كرد. همان طور كه سينما باقي مانده و كنار نرفته است. اما اينكه بسياري نخوانده ميگويند روزنامهها چيزي براي خواندن ندارند، محدود به روزنامهها نيست. در عرصههاي ديگر هم وجود دارد. جامعه ما كنشي نيست، واكنشي است. اشتباه بسياري از ما اين است كه تصور ميكنيم اگر شبكههاي اجتماعي روي كار آمدند و مخاطب جذب كردند، معنايش اين است كه رسانههاي سنتي
از بين رفتهاند يا ديگر به آنها نيازي نداريم. اصولا رسانههاي نوين جاهاي خالي و جديد را پر كردهاند و جاي كسي را نگرفتهاند. مثال سادهاش استفاده از تلفن همراه در رختخواب، مترو، اتوبوس و... است اما اين به معني اين نيست كه كاركرد رسانههاي سنتي نبايد عوض شود.
براي رسيدن به اين اهداف برنامهاي هم تدوين كردهايد؟
ما دو سال وقت داريم. دو انتخابات هم در پيش داريم. بايد اين شرايط را در نظر بگيريم. من 40 سال است كه پشت ميز نبودهام و با كار رسانه بزرگ شدهام. علت آمدنم شرايط پيچيده و سخت بود. طبيعتا خوشحال ميشوم، بتوانم كاري كنم تا رسانهها يك قدم به جلو بروند. نميتوانم بنشينم و فقط مشاهدهگر باشم. اميدوارم لااقل صداي رسانههاي پيشرو هم دربيايد، اين سكوت رسانه در مورد خودش به نظرم پسنديده نيست. مطمئن باشيد هر كاري بتوانم ميكنم و برنامه هم دارم.
خب براي اينكه رسانهها در ايران يك قدم به جلو بروند چه برنامه عملي و روشني داريد؟
من يك مثلث تعريف كردهام كه شامل اقتصاد، هويت و محتواي رسانه ميشود.
يعني چه كار ميكنيد؟
اقتصاد رسانه بايد به سمت عرضه و تقاضا با تمركز بر فروش اطلاعات در رسانه شكل گيرد. هويت رسانه بايد از فضاي عام كه هر كس خود را خبرنگار بداند، دور و به كاركرد تخصصي و حرفهاي شناسنامهدار تبديل شود و در موضوع محتوا نيز از مخاطب به رسانه برسيم نه برعكس و اولويت رسانه نياز سليقه، تقاضاي مخاطب براي توليد اطلاعات و عكس و... باشد و يارانه رسانه به اين سمت سوق داده شود. يعني هدفمند شود و بيشتر اثر با توليد محتوا را هدف انتخاب كند نه يارانه صرفا براي وجود رسانه.
اما اين تجربه در نمونههاي ديگرش شكست خورده است. مثلا مدتي گفته ميشد از رسانههايي كه در حوزههايي مثل ترويج نماز محتوا توليد كنند، حمايت ميشود. برخي رسانهها براي برخورداري از اين حمايت دست به توليد محتواي نازلي ميزدند كه عملا ارزش رسانهاي چنداني نداشت.
اولا ما معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد هستيم و نه يك تشكيلات غيرمرتبط با حوزه رسانه. دوم اينكه يارانه بايد در خدمت اطلاعرساني باشد. يارانه بايد براي اثرگذاري باشد. اثربخشي نه براي يك فرد يا يك سازمان بلكه اثربخشي براي كشور. با چنين هدفي ميخواهيم، بخشي از يارانه را به سمت حمايت از توليد محتواي موثر هدايت كنيم.
اين نگراني وجود دارد كه همين هدايت بخشي از يارانه به سمت حمايت از توليد محتوا در حوزههاي مشخص، موجب توليد رانت شود بيآنكه اثربخش باشد؟
سختي كار مربوط به موقعي است كه بدون توليد محتوا، يارانه بدهي. كسي كه توليد ميكند، محصولش روي ميز و قابل رويت است پس خيلي راحت ميتوان قضاوت كرد. ضمنا اگر شفافيت نباشد، رانت به هر شكلي توليد ميشود. علاوه بر شفافيت توليد هم مانع رانت است. مشاركت همه و استفاده از همه تجربيات و ظرفيتها و مهمتر از همه اراده مقابله با رانت هم مهم است.
در دوره مديران پيش از شما طرحهايي در زمينه توزيع مطبوعات يا انتشار آگهي و... اجرا شده بود؛ سرنوشت اين طرحها چه ميشود؟
سياست ما درباره طرحهاي مديريتهاي گذشته معاونت مطبوعاتي اين است كه طرحهاي موثر را ادامه ميدهيم و طرحهايي كه اشكال دارد را رفع اشكال ميكنيم و اگر قابل اصلاح نبودند هم متوقف خواهيم كرد. مثلا درباره نشريات برگشتي داريم بررسي ميكنيم كه چه كاري بهتر است درباره آنها انجام شود. قبلا طرحهايي مثل عرضه اين نشريات در زندانها اجرا شده و ما داريم اثربخشيشان را بررسي ميكنيم. ما نميخواهيم طرح جديدي بنويسيم. ميخواهيم فعلا مشكلات طرحهاي گذشته را رفع كنيم. يكي از دغدغههاي من افزايش مهارت كار رسانهاي است. به نظر من ما آدم ماهر در حوزه رسانه كم داريم. اميدوارم از طريق مركز آموزش رسانهها، فضايي فراهم كنيم كه زمينه مهارتآموزي خبرنگاران تسهيل و تقويت شود.
يكي از گلايههاي بخش خصوصي اين است كه نميتوانيم با روزنامههاي دولتي رقابت كنيم. چقدر احتمال دارد نظام توزيع آگهيهاي دولتي به نحوي تغيير كند كه فضاي عادلانه و رقابتي شكل بگيرد؟
رسانهداري دولتي نسخهاش منسوخ شده است. اين خيلي روشن است كه در آينده اين بخش خصوصي است كه بايد فضاي رسانهاي را در اختيار داشته باشد. ما هم آمادگي داريم به سمتي حركت كنيم كه رسانههاي دولتي، خصوصي شوند.
منظور مشخص من درباره تغيير نظام توزيع آگهيها بود به نحوي كه دولتيها از رانت ويژهاي در اين باره برخوردار نباشند.
سمت و سوي ما كه مشخص است. حركت ما به سمت تقويت بخش خصوصي است. اما اگر درباره نظام توزيع آگهيها كسي نظر يا پيشنهادي دارد، بنويسد بدهد به ما بررسي و عملياتي كنيم. ما مديران رسانهها را شركاي خودمان حساب ميكنيم. اگر آنها احساس ميكنند كه بايد اصلاحي رخ دهد ما نه تنها از آن استقبال ميكنيم بلكه آن را در اولويت قرار ميدهيم.
ما نظر رسانهها را پرسيديم. اكثرا نظرشان اين بود يك مرتبه قيمت كاغذ آزاد نشود. از ابتداي امسال عملا ارز تخصيص داده شده به روزنامهها از طريق سازوكارهاي وزارت ارشاد توزيع شده است. چارچوب جديد تا حدود زيادي مشكل را رفع كرده است. من باورم بر اين است كه الان فساد اندك است. وقتي منشأ ورود، نام واردكننده و نام رسانه دريافتكننده كاغذ را منتشر ميكنيم، معنايش اين است كه فساد خيلي در اين زمينه زياد نيست
سختي كار مربوط به موقعي است كه بدون توليد محتوا، يارانه بدهي. كسي كه توليد ميكند، محصولش روي ميز و قابل رويت است پس خيلي راحت ميتوان قضاوت كرد. ضمنا اگر شفافيت نباشد، رانت به هر شكلي توليد ميشود. مانع رانت علاوه بر شفافيت توليد نيز هست و مشاركت همه و استفاده از همه تجربيات و ظرفيتها و مهمتر از همه اراده مقابله با رانت
سياست ما درباره طرحهاي مديريتهاي گذشته معاونت مطبوعاتي اين است كه طرحهاي موثر را ادامه ميدهيم