نگاهي به فيلم «بلكككلنزمن» ساخته اسپايك لي
تنشهاي دروني يك سياست
كامل حسيني
در همين روزنامه اعتماد، در مورد آسيب دروني يك سياست يادداشتي منتشر شد كه شايد برخي عبارات اين يادداشت، با ساخته «اسپايك لي» يك ديالوگ عميق برقرار كرده است. ظاهرا با دقت در سكانس آغازين، ابرقدرتي در دنياي معاصر ميبينيم كه تازه از تنش دروني شمال و جنوب رهايي يافته و در يك نماي «چشم پرنده» اهتزاز پرچمش، همچنان عطش سياستمدارانش را براي سلطهگري بر جهان فرو مينشاند. در حقيقت، كشور بهطور روزافزوني دچار يك دوپارگي تنشآميز و ناسازگار در درون شده و شايد ترامپ در راس اين دوپارگي است، زيرا توييتي نژادپرستانه از او منتشر ميشود و از طرفي ديگر عليه سفيدپوست افراطي سخن ميگويد. در يادداشت نامبرده، يك لايه اين تنش چنين برملا ميشود: ... توييتي كه طي آن، بدون ذكر نام، ولي با استنتاج، از چهار نفر از زنان غيرسفيدپوست دموكرات كنگره ميخواهد «برگردند» به همان جايي كه از آن آمدهاند... همچنين مانند فيلم اسپايك لي اين يادداشت به گروهي هر چند محدود از امريكاييهايي كه همانند خاكستر سيمرغ جامانده از كالبد يك وضعيتي تهديدآميزند، ميتازد: ...آنها با انزجار شديد نسبت به رشد تكثرنژادي در امريكا متحد شدهاند، همينطور به يك همفكري رسيدهاند كه سفيدها در حال از دست دادن موقعيت خود هستند. طبق عناصر روايي فيلم، از يك طرف در برخي سكانسهاي سخنراني و ديالوگها، كنشها، ايماژهاي مختلف از آغاز تا پايان، برخي سفيدپوستان در نقش عناصر روايت در برابر سياهپوستاني جلوهگرند كه واكنش، ديدگاه و عملكردشان در چندين سكانس به عنوان علت و معلولهاي بافت روايت شكل گرفتهاند. فرم اين فيلم نيز كنش نژادپرستي نوين و مانيفست سفيدپوستان افراطي را كه در يادداشت بالا آمده بود به تصويري هنرمندانه خويش درآورده است. نبايد فراموش كنيم كه اگر چه در واقعيت جهان ما و جهان سينمايي اسپايك لي، تنش ميان سفيدپوستان و سياهپوستان به مرور زمان كمرنگتر از سابق شده است، اما به سبب تاثير بازگشت احساسي ناخودآگاهانه نژادپرستي، گاهي كنشهاي برخي سفيدپوستان و سياستمداران مرز اخلاقي را در مينوردند كه خلاصي از چنين رويكردهايي مستلزم دگرگوني فكري و اخلاقي است. اكنون به سكانسي برگرديم كه در آن، ران استالورث، اولين افسر پليس سياهپوست توسط دو مامور سياهپوست و سفيدپوست در حال گزينش است. از ميانه ميزانسن اين سكانس معنادار و ديالوگش و عمق بخشي رنگي به قاب، برش سكانس اسلحه كشيدن ران و دختر سياهپوست همراهش به عمق تصويري كه در مركز آن تنفر نژادي موج ميزند، هسته اصلي اما پنهان پيرنگ براي تماشاگر بهتر معلوم ميشود؛ يعني پيرنگ روايت زير لواي شخصيتسازيهاي افرادي مانند ران و دختر مورد علاقهاش و همچنين فيليپ به پيش ميرود تا از وجود امريكاييهاي اصيلي گزارش دهد كه ديگر مانند سابق تنها نيازمند سفيدپوستان نيستند.