آيا بزهكاري، عامل بيكاري خواهد شد؟
كامل حسيني
چه زماني آستانه تحمل و طاقت ما در برابر معضلات و نابسامانيهاي اجتماعي ميتواند بالا رود تا آنگونه كه برخي فيلسوفان آرزو دارند دردهاي ناشي از اين معضلات و نابسامانيها تبديل به معرفت شوند؟ برخي معتادان مواد مخدر يك زماني گفته بودند: تا زماني كه وضعيت اقتصادي و اجتماعي مملكت ما به اين گونه حالت وخيم خود ادامه دهد ما هم به اعتياد خود ادامه خواهيم داد. يا دانشجوي نااميد يكي از دانشگاههاي معتبر كشور چگونه يك روز به دام مصرف هرويين و شيشه افتاد و سپس خودكشي كرد!!!. همچنين يك متخصص مهندسي نرمافزار كه به سبب جرايمي در فضاي مجازي سرانجام سر از زندان در ميآورد؛ در حقيقت، سيماي نامطلوبي از جامعه امروز در تمام نمونههاي بالا ديده ميشود: يك روي آن، برنامهريزيهاي اقتصادي و اجتماعي نامطلوب است و نيمرخ ديگرش آشفتگيهاي فكري و اخلاقي خود افرادي است كه به اين وضعيت نامطلوب جامعه دامن ميزنند. اگرچه روي اول اين سيماي جامعه پديدهاي منفي بس بديهي است، اما روي دوم نيازمند تامل بيشتري است، زيرا درصدد شرح بينشي هستيم كه به مثابه مواد مخدر برخي افراد جامعه ما را به سمت خود ميكشاند و اين مخدر فكري پنهان، وجدان و ذهنيت اخلاقي بيمارگونه ويژهاي پديد ميآورد كه خود نيز مسبب تداوم وضعيت اسفناك شرايط جامعه امروزين است و اما يكي از بارزترين نشانههاي شهروندان آگاه و پويا اين است كه آنها در زمانهاي مواجه شدن در برابر بحرانها از از واكنشهاي عاطفي، ناسزاها و پشت سر سخن گفتنها پرهيز كنند و در برابر آن، از راه مختلف اعتراضهاي مدني و با رفتارهاي منطقيشان چراغ اميد اصلاحگران اقتصادي و اجتماعي را همچنان زنده نگه دارند. بنابراين رويكرد منطقي و معرفتي به ماهيت آسيبها و معضلات در جامعه امروز به جاي رويكرد احساسي و انتقامجويانه اقدامي سازنده براي افرادي است كه طبق وظيفه شهروندي خود جهت كاهش چشمگير معضلات اجتماعي در تلاش هستند. همه ما به اين حقيقت آگاهيم كه اگرچه عدم برنامهريزيها و مديريتها ميتواند مسبب اصلي بيكاري باشد و سپس خود بيكاري نيز منجر به افزايش بزهكاري و آسيبهاي اجتماعي شود اما گاه مساله به صورت معكوس رخ ميدهد؛ اما چگونه؟ يعني به صورت معكوس اين بار آسيبهاي اجتماعي و بزهكاريها كه برخي افراد به عنوان انتقام يا اعتراض از آنها بهره ميبرند خود نيز دوباره مسبب تداوم بيكاريها و آشفتگي خواهند شد، زيرا در صورت بهبودي وضعيت كار و اشتغال توسط سياست يك دولت چنين افرادي ديگر توانايي سابق براي تصدي مشاغل فراهم شده را نخواهند داشت. نگارنده در اينجا بحث خود را با نمونهاي ميآورد تا غرض بحث بهتر شود. اگر در يك شرايط فوقالعاده نابسامان اقتصادي يك مهندس كامپيوتر به كلاهبرداري اينترنتي و سرقت اقدام كند، روشن است پس از مدتي گرفتار نيروهاي پليس، دادگاه و زندان خواهد شد تا در نهايت شخص داراي سوءپيشينهاي ميشود كه احتمال استخدام و پيدا كردن كار و دستيابي به شغلي آبرومند و مطمئن را از دست خواهد داد، زيرا سابقه او موجب عدم اعتماد دولت يا نهادهاي ديگري ميشود كه ممكن است بعدها درصدد جذب افراد براي ايجاد اشتغال باشند. دقت كنيم در چنين وضعيتي بيشتر اين اشخاص بزهكار هستند كه همچنان بيكار خواهند ماند، زيرا در ايام بيكاري دچار بزهكاري شدهاند و بزهكاري از نو به تداوم بيكاريشان مجددا دامن خواهد زد. به عبارت ديگر بزهكاري و عدم صبر نهتنها نيروي اراده آنها را براي كار و دگرگوني و اميدواري در هم شكسته، بلكه نظام اجتماعي كل به صداقت و شايستگي آنها بياعتماد شده است و در نهايت شرايط احراز مشاغل مناسب را از دست خواهند داد؛ دوباره بيكار خواهند شد و اين روند شوم چرخه منفي همچنان ادامه خواهد داشت مگر تا زماني كه افراد يا بزهكاران دگرگون شوند، ياد بگيرند كه دردها را به معرفت بدل كنند؛ معرفتي كه يعني محرك آن به جاي نااميدي، واكنشهاي احساسي و بزهكارانه اميد، صبر، تلاش منطقي و برانگيختن اعتماد بيشتر در نظام اجتماعي كل خواهد بود.