نگاهي ديگر به واپسين ساخته نرگس آبيار
رد پاي نگاه جنسيتي
كامل حسيني
«اگر فرصتي دست ميداد تا روزي بر مبناي نگاه جنسيتي در سينماي ايران پژوهشي انجام ميشد، نرگس آبيار احتمالا به موضوعي جالب براي اين تحقيق تبديل ميشد؛ موضوع زن بودن كارگردان فيلم «شبي كه ماه كامل شد»، نه فقط در بسياري از اظهارنظرهاي كتبي و شفاهي در مورد اين فيلم مورد تاكيد قرار گرفته كه اتفاقا به نظر ميرسد بر خود روايت فيلم هم تاثيرگذار بوده و به آن سمت و سو و جهت داده است». اين عبارت، برگرفته از يادداشتي بود كه چندي پيش حافظ روحاني بر فيلم جديد نرگس آبيار در روزنامه اعتماد منتشر كرد. در حقيقت، رد پاي نگاه جنسيتي در فرم و محتواي فيلم امري بديهي است و از اين چشمانداز دوباره ميتوان خوانشي گوناگون به محتوا، عناصر فرم روايي، ميزانسن، دكوپاژ و غيره را در واپسين ساخته نرگس آبيار داشت. از بحث محتواي فيلم بگذريم؛ نگاهي داشته باشيم به نمونه و ايماژي جذاب «قرص ماه كامل» كه در فرم فيلم كاربرد پرمعنا دارد يعني نام و پايان فيلم نيز با آن گره خورده است و شايد سرچشمه تفاسير گوناگون و متضاد را در درون خود جاي ميدهد و اما يك منتقد از چشماندازي عجيب به قرص ماه كامل مينگرد و با تفسيري نسبتا منفي در مورد كاركرد آن از ميان عناصر فرم روايي و پيوندش با پيشبرد محتوا چنين گفت: ...در انتها قاتل ميآيد بيرون و ماه كامل ميشود آيا ماه براي يك قاتل كامل شد؟ البته بر همگان روشن است كه در حالت كلي آثار هنري را ميتوان به شيوههاي گوناگون تفسير كرد و با تكيه بر اين ديدگاه نميتوان به تفسير اين منتقد بزرگ چندان خرده گرفت اما از جهاتي ديگر برخي وقتها يك خوانش و تفسير نزديكتر به حقيقت هم وجود دارد. بر همين اساس، نگاه به فرم «ماه كامل» ميتواند معاني گوناگوني را تداعي كند كه شايد برخي از كاركردهايش به حضور برخي عوامل رواني جنسيتي نسبتا پنهان در لابهلاي قرص كامل ماه برميگردد. شايد در سكانس پاياني، ماه كامل به گونهاي نمادين يادآور رخدادهايي است كه به طور متضادي در عين زشتي در زمانهاي زيبا رخ ميدهند. همچنين آگاهيم كه احساس اين تضادها در عين اينكه تنها جنبه خيالي دارند اما كاركردي بس فرمال و روانشناختي دارند و تماشاي آنها ممكن است به احساسهاي گوناگون ذهني، رواني و در نهايت به گونهاي از تفسير منجر شود كه جنسيت كارگردان يا تماشاگر در آن حضور پررنگ دارد. به نظر نگارنده بر اثر شخصيت روانشناختي برخي زنان، بيشتر زمانها زنان در ذهن و روان خود جهت اينكه چهره رخدادهايي را دوچندان غمانگيز جلوه دهند رخداد تلخ را با رخداد ديگر مانند شب باراني، شب ماه چهاردهم، خزان درختان در پاييز يا سفيد شدن خيابان در صبح زمستاني و... علامتگذاري ميكنند تا از راه اين همپوشاني و علامتگذاري، سيمايي از ستمديده و رخداد ترسيم شود كه شبيه باشد به آنچه ارسطو باور دارد يعني برانگيختن عواطف!!!. اينچنين است كه انتقال فرم زنانگي روايت به ما كمك ميكند باور كنيم ماه براي مقتول كامل شد و اينكه درسهاي رخداد هرگز فراموش نشوند و در پايان از تكرار آنها جلوگيري شود.