• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4429 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۰ مرداد

زمستان در راه است

احسان شمس

بهار عربي كه از سال 2011 شروع شد كشورهاي عربي از جمله تونس، مصر، بحرين، يمن، ليبي و سوريه را درنورديد؛ و پس از آن رو به افول نهاد و شعله‌هاي آن به خاموشي گراييد. اما اين آتش زير خاكستر باز سودان- با خيرش 19 دسامبر- و الجزاير- با راهپيمايي 22 فوريه- در ماه‌هاي اخير، سر برآورده است. وجود اين فاصله هشت ساله ميان دو رويداد در منطقه و همچنين سركوب بهار عربي (به‌ غير از تونس) اين سوال را به ذهن مي‌رساند كه آيا اتفاقات سودان و الجزاير نيز در ادامه بهار عربي توصيف مي‌شود؛ يا خصوصيات خاص خود را دارد و اگر اينگونه است وجود فاصله هشت ساله براي چيست؟ به بيان دقيق‌تر آيا ما در كشورهاي عربي با يك انقلاب مستمر، دامنه‌دار و طولاني مواجهيم؟

در پاسخ به اين سوالات بايد كشورهاي عربي منطقه را بر اساس نظام سياسي آنان به دو گروه تقسيم و مطالعه كرد: گروه اول: كشورهاي داراي نظام سلطنتي و ديكتاتوري خانوادگي؛ شامل عربستان، قطر، امارات متحده عربي، بحرين، كويت، اردن، مراكش. گروه دوم: كشورهايي كه نظاميان در آنان با كودتا به قدرت رسيده و عمدتا داراي رييس‌جمهوري مادام‌العمرند؛ شامل: سوريه، مصر، ليبي، تونس، سودان، يمن، الجزاير. با نگاهي گذارا به اين ليست معلوم مي‌شود كه توفان بهاري تنها به گروه دوم زده و گروه الف از آن مصون مانده‌اند (به استثناي بحرين كه مذهب در آن نقش پررنگ‌تري دارد) . بنابراين سيستم سياسي كشور (يا به بهتر وابستگي كامل حكومت به يك شخص و نبود سيستم در اداره كشور) نقشي اساسي در مساله ما دارد. در كنار اين موضوع نگاهي به توليد ناخالص ملي اين دو گروه گره‌اي ديگر را مي‌گشايد. گروه اول همگي به واسطه معجزه نفت داراي توليد بالا و به تبع آن رفاه و امنيت اقتصادي - اجتماعي بيشترند (به استثناي اردن. پايداري سياسي اردن با وجود مشكلات اقتصادي، به علت تامين امنيت اسراييل است). در مقابل در گروه دوم فساد اداري و كشوري و فقر در كشور بيداد مي‌كند (ليبي با وجود نفتي بودن به‌واسطه تحريم‌هاي گسترده در مورد پرونده لاكربي از دلارهاي نفتي محروم بود) . جرقه بهار عربي نيز با خودسوزي دستفروشي تونسي در اعتراض به وضع اقتصادي موجود آغاز شد. بنابراين ارتباط معناداري ميان نوع سيستم سياسي و رونق اقتصادي (نفت) و آفت بهاري عربي وجود دارد.

اما اين زمينه هميشه در كشورهاي گروه دوم وجود داشته؛ چرا به يك‌باره همگي درگير اين موضوع شده‌اند و دومينووار همه كشورهاي اين گروه را در برگرفت؟ اين واگير ناگهاني را بايد يك شتاب‌دهنده بيروني توجيه كند. در سال 2011 چه اتفاق خارجي افتاده كه به عنوان شتاب‌دهنده، جامعه خاموش كشورهاي گروه دوم را به آتش كشيد؟ اين شتاب‌دهنده حتما سياسي نبوده، چراكه عمده نظام ‍‌هاي مورد اشاره در آن سال‌ها در اوج قدرت بوده و ارتش را در اختيار داشته‌ و عمده آنان با ايالات متحده نيز به عنوان هژمون بين‌المللي ارتباط خوبي داشته‌اند. اما در بعد اقتصادي اتفاق بسيار مهمي در شرف وقوع در عرصه بين‌المللي بوده و آن بحران بازارهاي مالي ايالات متحده در سال 2007 است كه منجر به بزرگ‌ترين بحران مالي در سطح بين المللي بين سال‌هاي 2008 تا 2012 شد. اين بحران كه بازارهاي مالي ايالات متحده را هدف گرفته بود، در بازه زماني اندكي به تمام بازارهاي مالي جهان سرايت كرد و دوره ركود را حاكم نمود. اين دوره ركود سبب افت چشمگير تجارت بين‌المللي و به تبع آن كاهش نقدينگي بين‌المللي شد؛ و اين يعني ارز كمتر براي كشورهاي گروه دوم. كشورهايي كه به علت نوع نظام سياسي خود، در هر حال هزينه بالاي امنيتي خود را بر كشور تحميل كرده و اقتصاد ملي و رفاه مردم در اولويت‌هاي آنان قرار ندارد. اين اتفاق، همان شتاب‌دهنده خارجي در كشورهاي گروه دوم شد؛ ولي در كشورهاي گروه اول، به علت وجود مسكن نفت اثرگذار نبود. بحران اقتصادي در كشورهاي گروه دوم، وضعيت اقتصادي كشور را از حالت پايداري خارج نموده و فشارهاي اقتصادي به مردم عادي آنان را به خيابان كشيد؛ بدون آنكه بتوان براي اين اعتراضات رهبر يا ايدئولوژي (دوعنصر مهم در بروز انقلابات) برشمرد (اين «انقلابات بدون اركان» از لحاظ اجتماعي پديده عصر ما و بسيار در خور توجه است، بايد توجه داشت كه آنان با آنارشي متفاوت است و مي‌تواند مركز مطالعات جامعه شناسي قرار گيرد) . نتيجه آنكه اين انقلابات تماما به صورت كور و فقط با هدف ساقط كردن نظام موجود التيام مي‌يافت (الشعب يريد ان ساقط‌النظام)؛ اما آنكه فرداي اين سقوط چه اتفاقي قرار است بيفتد را هيچ كس نه مي‌دانست و نه به آن توجه مي‌نمود. همين نكته سبب شد كه تمامي اين انقلابات به تخطئه بينجامد (غير از تونس كه داراي طبقه نخبه قوي است). در مصر قدرت دوباره به نظاميان با خفقان بيشتر بازگشت و سيسي در حال تغيير قانون اساسي براي مادام‌العمر شدن رياست‌جمهوري خود است، در ليبي هرج و مرج مطلق حاكم است و حفتر به پشتيباني مصر و عربستان پايتخت را مي‌كوبد و مردم در آرزوي نظم زمان قذافي‌اند. وضعيت در يمن و سوريه از اين بدتر است و فاجعه انساني در حال وقوع است. بحرين نيز آرامش ظاهري خود را به قيمت از دادن استقلال خود به دست آورده است و هنوز زمينه فروپاشي در آن مشهود است.

از آنچه گفته شده مي‌توان نتيجه گرفت كه پديده بهار عربي داراي اين خصوصيات است: 1- كشورهايي را شامل مي‌شود كه آزادي سياسي و انتخاباتي در آن وجود ندارد و به‌علت فقدان همين آزادي‌ها، هزينه امنيتي براي حفظ خود در اين حكومت‌ها بسيار سنگين است. 2- كشورهاي غيرنفتي را شامل مي‌شود كه مبتني بر ديكتاتوري محض بوده و عمدتا طبقه نظاميان در راس حكومت قرار مي‌گيرند و از اين جهت، كشورهاي سلطنتي خانوادگي شامل اين تمركز قدرت نشده و آسيب كمتري از اين حوادث ديده‌اند. 3-تحولات در همه اين كشورها (بهار زده) مشابه هم است به اين معنا كه بدون هيچگونه پشتوانه سياسي و وجود رهبري، از يك خيزش خياباني مبتني بر نيازهاي اقتصادي آغاز شده به هرج و مرج مطلق كشيده شده‌اند. 4- اين تحولات بر پايه كمبودهاي اقتصادي و با وجود يك شتاب‌دهنده موثر خارجي قدرت گرفته‌اند؛ مانند بحران جهاني 2008 و اكنون دامنه‌هاي جنگ تجاري ميان امريكا و چين و تا حدودي امريكا و اروپا (از همين جا تفاوت اين انقلابات با انقلاب 1979 ايران به خوبي هويدا مي‌شود. در انقلاب ايران ركن اقتصادي ضعيف‌ترين دليل انقلاب بود و توسل به ايدئولوژي و رهبري قدرتمند با هدف توسعه سياسي كشور، آن را به ثمر رساند) .

با بررسي اركان چهارگانه ذكر شده به خوبي پيداست كه كشورهاي گروه دوم هنوز داراي اين اركان هستند و بيان بهتر در دور باطلي قرار گرفته‌اند و باز هم بهار عربي امنيت آنان را توفان‌زده خواهد كرد. پس پديده بهارعربي، هرچند همچون فصول يك سال به دوره‌اي از ركود و خزان برخورد كرده است (همان‌گونه كه نگارنده در مقاله «خزان عربي» در تاريخ 29 ارديبهشت در روزنامه اعتماد بررسي كرده است) و دوره‌ آرامشي بر منطقه حاكم شده، ولي بايد دانست كه زمستان اين حكومت‌ها همچنان در راه است و اين چرخه تا زمان توسعه واقعي سياسي اين كشورها ادامه مي‌يابد. نكته مهم ديگر آنكه كشورهاي گروه اول اين بازي را به خوبي شناخته و با هزينه كردن دلارهاي نفتي خود در طرح‌هاي اقتصادي و توسعه صنايع پيشرو، به فكر روزهاي بدون نفت هستند (بنگريد به ليست طرح‌هاي عمراني در قطر، عربستان و امارات متحده عربي). روياي نفت به پايان رسيده و اوپك نيز به زودي فروخواهد پاشيد. اين نكته كليدي اساس نظم آينده منطقه ما را رقم خواهد زد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون