برخيز و اول بكش (246)
فصل بيست و چهارم
«فقط يك كليد، خاموش و روشن» شكستن تيم ياسين
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
افراد عبدالله اعظم در اردن پولهايي را كه آنها از افراد ثروتمند در اردن و عربستان سعودي ميگرفتند براي ياسين ميفرستاد كه آنها را در هستههاي مسلح استفاده ميكرد تا براي جهاد عليه اسراييل آماده شوند. مقامات اسراييل با اطلاعاتي كه از بازجويي فلسطيني به دست آورده بودند ياسين را دستگير و تمامي ياران نزديكش را جمع كردند. مهمترين اين افراد صالح شهاده بود، يك مددكار حرفهاي اجتماعي، تحصيلكرده و زيرك. او با كمك ياسين يك مسلمان متقي و در نهايت دست راست ياسين و مسوول فعاليتهاي مخفي سازمان شد.
افراد شين بت عصباني كه توسط شيخ و افرادش گول خورده بودند، زندانيانشان را تحت شديدترين بازجويي قرار دادند. اولين كار اين بود كه شهاده را كه شديدا كتكش زده بودند، او را از خواب محروم كرده بودند و گرسنگي به او داده بودند، بشكانند. شهاده از كلاستروفوبيا رنج ميبرد و ترس از محيطهاي بسته داشت و همين مزيت را شين بت گرفت و او را با چشمان بسته و با دستها و پاهاي زنجير شده، در سلولي حبس و در آنجا نوار صداي موش و حيوانات موذي ديگر را پخش كردند. او ملتمسانه درخواست كرد كه بيرونش بياورند و زماني كه او را بيرون آوردند، كوبي منتظرش بود.
كوبي به شهاده گفت كه او ميتواند در قبال اطلاعات غذا بخورد، شهاده كه از گرسنگي عذاب ميكشيد به شرطي قبول كرد كه كوبي فاش نسازد او اولين كسي بوده كه حرف زده است. نفر بعدي كه بايد شكسته ميشد خود ياسين بود با اينحال هيچ ابزار فيزيكي عليه او استفاده نشد. ارسطو، بازجوي شين بت مسووليت سين جيم را از ياسين برعهده گرفت.
از بازجويان، مشخص شد كه ياسين، مدتهاي طولاني براي يك جهاد خشن آماده ميشده است. او از سال 1981 به افرادش دستور داده بود تا به پايگاههاي ايدياف نفوذ كنند و سلاح و مهمات بدزدند و آنها يك مقادير عظيمي از سلاح را انباشته كرده بودند. در اولين زاغه سازمان روي هم حدود چهل و چهار آتشبار جمع شده بود.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه