• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4433 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۱۵ مرداد

در باب شيوه تاريخ‌نگاري عباس زرياب خويي

تلاقي‌گاه تاريخ و علوم ديگر

علي بيگدلي

 

 

رابطه مرحوم زرياب خويي با علم تاريخ مانند ساير مورخان همچون پيرنيا، آشتياني، آدميت و... نبود. شايد به اين دليل كه مرحوم زرياب شخصيتي چندوجهي داشت. ايشان كتاب «تاريخ ايرانيان و عرب‌ها در زمان ساسانيان» را از تئودور نولدكه ترجمه كرد كه اهميت دارد و البته «سيرت رسول‌الله» را هم نوشت و چند كار ديگر اما تعداد تاليفاتش زياد نبود. «تاريخ فلسفه» و «لذت فلسفه» را هم از ويل دورانت ترجمه كرد. با اين حال معتقدم بيشتر به عنوان مدرس مي‌توان از ايشان ياد كرد تا يك مورخ. به لحاظ سبك تاريخ‌نگاري ناسيوناليست محتاط، مي‌توان مرحوم زرياب را با پيرنيا مقايسه كرد. با اين تفاوت كه كار پيرنيا به‌طور متمركز تاريخ‌نگاري باستاني بود و با جديت و زحمت فراوان بر آن حوزه متمركز بود.

دكتر زرياب از آلمان كه برمي‌گردد، در سال 1345 وارد دانشگاه تهران مي‌شود و در آنجا با مورخاني مثل باستاني پاريزي نشست ‌و برخاست مي‌كند. البته تفكراتش در حوزه تاريخ‌نگاري و نگاهش به تاريخ و حتي درس دادنش با مرحوم باستاني پاريزي تفاوت داشت. من در آن زمان دانشجوي هر دو نفر بودم. تفاوت مرحوم باستاني پاريزي و مرحوم زرياب اين بود كه مرحوم زرياب حوزه تسلطش در بسياري از علوم بسيار وسيع و گسترده بود و با اتكا به همه حوزه‌ها به مسائل تاريخي وارد مي‌شد؛ در صورتي‌كه باستاني پاريزي جداي از تاريخ فقط شاعر بود. تحصيلات خارجي نداشت. اگرچه از پاريس دعوتش مي‌كردند و مي‌رفت و مي‌آمد ولي حوزه تفكر و انديشه باستاني پاريزي محدود در همين حوزه تاريخ‌نگاري و تا حدي ادبيات بوده؛ همين. در حالي كه زرياب حوزه مطالعاتي‌اش بسيار گسترده بود؛ به دليل اينكه دو زبان اروپايي مي‌دانست و خيلي هم به ترجمه علاقه‌مند بود و متون بسيار روان و شيوايي را هم ترجمه كرد. نوع نگاه زرياب خويي به تاريخ با فلسفه تاريخي و جامعه‌شناسي تاريخي همراه بود، يعني از باستاني پاريزي علمي‌تر بود، ضمن اينكه علاوه بر ترجمه و بيان تاريخ، تدريس هم مي‌كرد.

دكتر زرياب مدتي به دانشگاه بركلي رفت و فرصت مطالعاتي بسيار خوب و مهمي به دست آورد. او غير از عربي به زبان‌هاي آلماني و انگليسي هم مسلط بود و ترجمه مي‌كرد. چند سال قبل از درگذشتش در سال 1373، بيمار بود و در آن زمان يكي از كساني كه با ايشان حشر و نشر داشت، دوست بسيار نزديكش، مرحوم ايرج افشار بود. آنها خيلي با هم دوست بودند و رفاقت‌شان آوازه داشت.

زبان‌شناسي، حوزه ديگري بود كه ايشان به آن تسلط داشت. يادم هست كه دو، سه جلسه و شايد هم بيشتر درباره زبان‌هاي آلتايي-منطقه تركستان درس گفتند. مطالعات بسيار گسترده‌اي در حوزه زبان‌شناسي داشتند. به هر حال دوره‌اي كه ايشان در آن تحصيل كرده بود، دوره علامه‌پروري بود و با امروز فرق مي‌كرد.

در مجموع در مورد زنده‌ياد عباس زرياب خويي مي‌توان گفت كه ايشان شخصيت جامع‌الاطرافي بود و اين در زبان و بيانش و اظهارنظرهايش پيدا بود، طوري كه وقتي كنارش مي‌نشستيد و براي‌تان حرف مي‌زد، انگار با بوعلي سيناي كوچكي وارد مكالمه شده‌ايد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون