• ۱۴۰۳ جمعه ۱۱ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4435 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۷ مرداد

آسيب‌شناسي افت تيراژ مطبوعات از نگاهي ديگر در گفت‌وگو با داوود محمدي

رويكرد حزبي باعث مختل شدن امنيت شغلي خبرنگاران مي‌شود

حميدرضا خالدي

 

 

 

داوود محمدي روزنامه‌نگاري است كه سردبيري چند روزنامه مهم ايران را در كارنامه داشته است. او از سال 1389 سردبير روزنامه شرق شد و علاوه بر آن سردبيري روزنامه‌هاي ايران، سرمايه و بهار را هم بر عهده داشته است. اين روزها كه همه براي هر چيزي به تلگرام و ساير شبكه‌هاي اجتماعي استناد مي‌كنند، اين پرسش مطرح مي‌شود كه بر سر مرجعيت مطبوعات چه آمده است. خيلي‌ها رشد تكنولوژي و دسترسي آسان به اينترنت را مهم‌ترين عامل رشد و قدرت گرفتن شبكه‌هاي اجتماعي و عقب افتادن مطبوعات مي‌دانند. محمدي كه تحصيلكرده علوم‌ سياسي در مقطع فوق‌ليسانس است، مي‌گويد: امروز كمتر روزنامه و رسانه‌اي را مي‌توانيد پيدا كنيد كه كاركرد حزبي نداشته باشد. او با همين استدلال معتقد است بخشي از آسيبي كه امروز مطبوعات ايران ديده‌اند ناشي از همين مساله است. سردبير سابق روزنامه شرق مي‌افزايد: «در كشورهاي صاحب‌نام در عرصه رسانه‌اي مخاطب مي‌داند كه در كانال و گروه‌هاي وابسته به يك روزنامه مي‌تواند مطالبي را پيدا كند كه در روزنامه چاپ نشده است. يعني كانال‌هاي روزنامه‌ها خودشان به صورت مجزا خوراك توليد مي‌كنند. ولي در ايران اينچنين نيست. يعني كانال روزنامه‌ها درست همان مطالب روزنامه‌ها را منتشر يا به بياني كپي پيست مي‌كنند.» مشروح ديدگاه‌هاي او را در ادامه مي‌خوانيد:

 

آقاي محمدي، به عنوان يكي از فعالان عرصه مطبوعات مسلما در جريان وضعيت ركود بي‌سابقه‌اي كه هم‌اينك مطبوعات و رسانه‌هاي ما با آن روبه‌رو‌يند، هستيد. ركودي كه خيلي‌ها آن را وضعيت قرمزي براي مطبوعات كشور مي‌دانند. اما به نظر مي‌رسد قبل از اينكه بخواهيم نسخه‌اي براي اين بيمار بدحال بنويسيم، بايد دليل بروز اين وضعيت را ريشه‌يابي كنيم و اينكه چه شد كه مطبوعات ايران به اين حال و روز درآمدند كه ديگر نه خبري از تيراژهاي بالاي آنها ديده مي‌شود و نه خواننده‌هايي مشتاق و پر و پاقرص دارند كه هر روز به عشق مطالعه مطالب‌شان پاي دكه‌هاي روزنامه‌فروشي‌ها بروند؟

همان‌طور كه اشاره كرديد در اينكه حال و روز مطبوعات ما خوب نيست، شكي وجود ندارد. اما در مورد ريشه‌يابي علل آن و اينكه چرا به اين نقطه رسيده‌اند به نظرم بايد كمي عميق‌تر اين ريشه‌ها را مطالعه كرد. واقعيت اين است كه بخشي از اين وضعيتي كه امروز رسانه‌هاي ما به آن دچارند به شرايط داخلي و فضاي حاكم بر مطبوعات برمي‌گردد، برخي به عملكرد خود نشريات و روزنامه‌ها و بخشي هم به حاكميت تكنولوژي جهاني كه هر يك در جايگاه خود به نوعي مهم و قابل بررسي هستند. يكي از اين عوامل، فضاي حاكميتي غالب بر فعاليت رسانه‌ها و به خصوص مطبوعات ماست كه از جهات مختلف باعث كاهش جذابيت و در نتيجه كاهش مخاطبان آن شده است. مثلا خطوط قرمزي كه حاكميت تعيين كرده، باعث شده تا امروز احتياط و ترس از توقيف و تعطيلي به حدي برسد كه مديران مسوول و سردبيران مطبوعات ما به نوعي به «خودسانسوري» مطالب برسند كه اين خود از مهم‌ترين عواملي است كه باعث كاهش جذابيت مطالب و محتواي آنها شده است. از سويي رسانه‌ها و به ويژه مطبوعات ما در سال‌هاي اخير، كاركرد حزبي پيدا كرده‌اند.

يعني به نوعي در نقش تريبون احزاب هستند.

دقيقا، حقيقت اين است كه امروز كمتر روزنامه و رسانه‌اي را مي‌توانيد پيدا كنيد كه كاركرد حزبي نداشته باشد.

خب چرا رسانه‌ها به جايي رسيده‌اند كه اينقدر رويكرد حزبي پيدا كرده‌اند و مي‌خواهند به جاي احزاب نقش‌آفريني كنند؟

دليل آن برمي‌گردد به جايگاه مغفول مانده و تضعيف شده احزاب در ايران. همان‌طور كه مي‌دانيد شرايط كنوني، شرايط خوبي براي كار كردن و فعاليت احزاب نيست. خيلي وقت‌ها شاهديم كه حزبي كانديدايي را براي انتخاباتي مشخص مي‌كند ولي در لحظه آخر رد صلاحيت مي‌شود و كل برنامه‌ريزي‌هاي آن حزب زير سوال مي‌رود. براي همين احزاب سعي مي‌كنند تريبون‌هاي مختلفي را براي خود داشته باشند تا بتوانند يارگيري و تبليغات بيشتري داشته باشند و به اهداف سياسي و حزبي‌شان برسند. براي همين روزنامه‌ها و با كمي اغماض اكثر رسانه‌ها، در حال حاضر كاركرد رسانه‌اي‌شان را از دست داده‌اند و بيشتر بر اساس گرايش‌هاي حزبي فعاليت مي‌كنند. براي همين روزنامه‌ها نيز اكثرا در قالب دو گروه اصلاح‌طلب و اصولگرا تقسيم‌بندي مي‌شوند و به ندرت مي‌توانيد رسانه‌اي را پيدا كنيد كه مستقل باشد. همين باعث مي‌شد تا ماموريت اصلي رسانه‌ها كه همان شفاف‌سازي است، مختل شود و در نبردهاي سياسي و جناحي مغفول بماند. اين يكي از اصلي‌ترين و اولين ضرباتي است كه به روزنامه‌ها وارد مي‌شود.

فكر مي‌كنم امنيت شغلي هم در اين ميان بي‌تاثير نباشد.

بله، همين رويكرد حزبي باعث مي‌شود تا حدي امنيت شغلي خبرنگاران هم مختل شود. يعني بحث‌هاي امنيتي و بازخواست شدن خبرنگاران و رسانه‌ها باعث شده تا خبرنگاران به اين فرض برسند كه روزنامه‌نگاري كار خوبي نيست. براي همين روزنامه‌هاي ما اكثرا خالي از نيروهاي خوب و توانمند شده و در نهايت باعث مي‌شود تا تيراژ روزنامه‌ها پايين بيايد. اين عوامل در كنار نحوه حقوق دادن و ساير بي‌مهري‌هايي كه به خبرنگاران مي‌شود، باعث شده تا انگيزه چنداني براي نيروهاي تاثيرگذار باقي نماند. در نتيجه روزنامه‌هاي ما در غياب اين افراد نمي‌توانند خوراك، مطالب جذاب و خوبي تهيه كنند.

در حالي كه اينها سرمايه‌هاي واقعي يك رسانه هستند!

دقيقا، اصولا روزنامه‌نگاري حرفه‌اي است كه بيش از آنكه به علم دانشگاهي وابسته باشد به رابطه شاگرد و استادي متكي است. يعني در يك سيكل صحيح تجارب يك خبرنگار كهنه‌كار به جوان‌ترها منتقل مي‌شود. اما الان هر چه جلوتر مي‌رويم، اين انتقال تجارب كمتر و كمتر مي‌شود.

گفتيد بخشي از ركود فعاليت روزنامه‌ها به شرايط جهاني برمي‌گردد. منظورتان كدام شرايط است؟

منظورم تاثير مخربي كه تكنولوژي و شبكه‌هاي اجتماعي روي كاهش مطالعه روزنامه‌ها داشته، است. اين يك دليل جهاني است ولي در ايران اين عامل تشديد مي‌شود.

يعني چطور؟

در كشورهاي صاحبنام در عرصه رسانه‌اي مخاطب مي‌داند كه در كانال و گروه‌هاي وابسته به يك روزنامه مي‌تواند مطالبي را پيدا كند كه در روزنامه چاپ نشده است. يعني كانال‌هاي روزنامه‌ها خودشان به صورت مجزا خوراك توليد مي‌كنند. ولي در ايران اينچنين نيست. يعني كانال روزنامه‌ها درست همان مطالب روزنامه‌ها را منتشر يا به بياني كپي پيست مي‌كنند. البته حتي در چنين شرايطي هم، ما روزنامه‌هايي را داريم كه بسيار فراتر از توانايي و وظايف خود عمل مي‌كنند ولي تعدادشان به واقع كم و انگشت‌شمار است.

به همه چيز اشاره كرديد جز فاكتورهاي مالي و اقتصادي. يعني به نظر شما، فاكتورهاي مالي در ركود روزنامه‌ها نقشي ندارند؟

چرا، مگر مي‌شود نقشي نداشته باشند.‌ اتفاقا يكي از اين فاكتورهايي كه مي‌توان به آن اشاره كرد، همين فاكتور مالي است. مثلا شما به نحوه توزيع يارانه‌هاي دولتي مطبوعات دقت كنيد. اصلا در شيوه توزيع هم حساب و كتابي وجود ندارد و اكثرا اين يارانه‌ها به دست روزنامه‌هايي كه شايستگي آن را دارند، نمي‌رسد. همين مساله باعث كاهش توان مالي مطبوعات شده است. از سويي هر نهاد و سازماني كه بخواهد پويا و خلاق باشد ابتدا بايد به بقاي خودش اميدوار باشد. اما روزنامه‌هاي ما چه به لحاظ مباحث امنيتي و سخت‌گيري‌هايي كه پيش‌رو دارند و چه به لحاظ مسائل مالي، چندان اميدي به آينده ندارند.

ولي اين سخت‌گيري‌ها و خطوط قرمز براي همه رسانه‌هاست و فقط مختص مطبوعات نيست.

بله، اما برخوردي كه به خاطر قصورهاي احتمالي با مطبوعات مي‌شود، اصلا قابل مقايسه با ساير رسانه‌ها نيست. به عبارت ديگر وقتي كه روزنامه‌اي از ديد آقايان دچار قصوري مي‌شود با آن برخورد شديدي مي‌شود در حالي كه زماني كه رسانه‌اي يا سايتي همين خطا را مرتكب مي‌شود اصلا برخورد شديدي نمي‌شود و حتي در بسياري از موارد از كنار آن به سادگي مي‌گذرند. يا مثلا برخوردي كه با رسانه‌هاي اصلاح‌طلب در مورد قصورهاي حرفه‌اي و رد كردن خطوط قرمز مي‌شود اصلا قابل مقايسه با برخوردهاي ملايمي كه با رسانه‌هاي جناح مقابل مي‌شود، نيست! اگر اين موارد را در كنار موضوعاتي چون تورم و كاهش قدرت خريد شهروندان و بالا بودن قدرت رقابت شبكه‌هاي اجتماعي و مشكل توزيع بگذاريد، با مجموعه‌اي از عواملي مواجه خواهيد شد كه مي‌توانيد از آنها به عنوان دلايل ركورد بازار مطبوعات ياد كنيد.

پس با اين وجود نبايد به آينده مطبوعات اميدوار بود.

نه، منظورم اين نيست. اين وضعيت، شرايط جديدي نيست. وقتي كه راديو آمد خيلي‌ها گفتند عمر روزنامه‌ها تمام شده است. وقتي كه تلويزيون آمد گفتند عمر راديو تمام شده ... ولي همان‌طور كه مي‌دانيد هر دو همچنان به كار خود ادامه مي‌دهند و مخاطبان خاص خودشان را هم دارند. روزنامه‌ها هم همين طور است. اگر روزنامه‌ها بتوانند در توليد محتواي جذاب و خواندني در حوزه‌هاي مختلف موفق باشند و بتوانند خواننده را جذب كنند، مي‌توان به آنها اميدوار بود. ممكن است نقش‌شان كمرنگ شود ولي به حيات‌شان ادامه خواهند داد. البته روزنامه‌ها مزايايي دارند كه شبكه‌هاي مجازي از آنها بي‌بهره‌اند. مثلا در روزنامه مي‌توان دروازه‌باني خبر را انجام داد و اخبار را بر اساس جذابيت و مطابق چارچوب‌هاي قانوني انتخاب و كار كرد ولي در فضاي مجازي از آنجايي كه تعهد شغلي وجود ندارد هر كس هر مطلبي را كه بخواهد، منتشر مي‌كند و نمي‌توان به صحت آن اطمينان داشت. ضمن آنكه خود فضاي مجازي اكثرا از روي روزنامه‌ها و سايت‌ها مطالب‌شان را بازنشر مي‌كنند. براي همين به شخصه معتقدم با كمي هوشياري و توليد محتوا براي كانال‌هاي روزنامه هم مي‌توان با شبكه‌هاي مجازي رقابت كرد و هم به حيات باثبات روزنامه‌ها اميدوار بود.

 

اصولا روزنامه‌نگاري حرفه‌اي است كه بيش از آنكه به علم دانشگاهي وابسته باشد به رابطه شاگرد و استادي متكي است. يعني در يك سيكل صحيح تجارب يك خبرنگار كهنه‌كار به جوان‌ترها منتقل مي‌شود. اما الان هر چه جلوتر مي‌رويم، اين انتقال تجارب كمتر و كمتر مي‌شود.

تاثير مخربي كه تكنولوژي و شبكه‌هاي اجتماعي روي كاهش مطالعه روزنامه‌ها داشته است دليل جهاني است ولي در ايران اين عامل تشديد مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون