برخيز و اول بكش (255)
فصل بيست و چهارم
«سر آيش را براي ما بياوريد»- تغيير سياست در لبنان
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
در همين حال فلسطينيها با نااميدي رو به فزايندهاي ميديدند كه چطور از زمينهايشان محروم ميشوند- رابين ساخت شهركهاي جديد را منع كرده بود اما ساخت كلي شهركها را نه تنها متوقف نكرده بود بلكه حتي يك شهرك در نواحي اشغالي را تخليه نكرده بود- و آنها اين حس را نداشتند كه فرآيند صلح منجر به تاسيس دولت متعلق به خودشان بشود. در همان زمان عرفات كه ميخواست از رو در رويي با مخالفان اسلامگرا اجتناب كند از هر گونه تلاش براي مقابله با حملات چريكي و انتحاري حماس و جهاد اسلامي، خودداري ميكرد. آمي آيلون، سرپرست شين بت در نيمه دوم دهه 1990، گفت، «هيچكدام از طرفين، معناي خواستههاي طرف ديگر را نميگرفت، به طوري كه در نهايت اينگونه ديده شد كه هر دو طرف با درجه بالايي از حق به خود دادگي، حس فريبخوردگي ميكرد. ما امنيت را به دست نياورديم آنها هم دولت را به دست نياوردند.» تلاشها براي حل نبردها در مرزهاي شمالي اسراييل توفيق زيادي نداشت. وارن كريستوفر، وزير امور خارجه ايالات متحده، ميان اسراييل و سوريه با هدف رسيدن به يك توافقنامه صلح كه تحت آن اسراييل از بلنديهاي جولان عقب بنشيند و نيز از لبنان، و در همان حال سوريه براي متوقف كردن عمليات حزبالله عليه اسراييل كار كند، ميانجيگري ميكرد. اما هيچ اتفاق ويژهاي رخ نداد. حزبالله كه توسط سوريه تغذيه ميشد، به دنبال آن بود كه بر اسراييل فشار بياورد و به همين خاطر به نيروهاي ايدياف در لبنان به طور مداوم آسيب ميزد. وضعيت موجود در منطقه امنيتي لبنان براي اسراييليها رو به تحليل ميرفت. فرماندهان ميداني ايدياف خشمناك بودند و خواستار آن بودند كه براي عمليات آزادي عمل داشته باشند. شاخصترين اين فرماندهان سرتيپ ئيرز گرشتاين بود، يك مرد تنومند با كاريزما و اعتماد به نفس كافي كه بسياري فكر ميكردند كه رييس آينده ستاد ارتش اوست. گرشتاين ميان جنوب لبنان و ويتنام شباهتهايي را ميديد و ميخواست از اشتباهات امريكا درسهايي بياموزد. او گفت، «ما در استحكاماتمان نشسته بوديم و به جاي آنكه بيرون برويم و مثل آنها فكر كنيم، به آنها از جايي ضربه بزنيم كه انتظارش را ندارند و فرماندهايشان را بكشيم، سرهايمان را ميخارانديم.»
ارتش «اسالآ» هم ناراضي بود، از اينكه به آنها به عنوان ابزار نگه ميكردند و نميتوانستند مقابله به مثل كنند ناراحت بودند. عاقل الهاشم، معاون فرماندهي اين گروه شبهنظامي، سالها از اسراييل ميخواست كه حداقل افسران حزبالله را مورد هدف قرار دهد. اين حرفها به گوش كسي فرونميرفت. در اول ژانويه سال 1995، آون ليپكين شاهك به عنوان رييس ستاد جايگزين آهود باراك شد. او با عزم بر اينكه از سايه خلفش فرار كند تصميمي گرفت كه سياست در لبنان را تغيير دهد. از حالا به بعد ديگر جنگ خواهد بود و با حزبالله به عنوان يك دشمن تمامعيار رفتار خواهد شد. او به منابع نياز داشت: افرادي كه اطلاعات جمعآوري كنند و جوخههاي عمليات ويژه كه در خرابكاري و ترور مهارت داشته باشند.
پايان فصل بيست و چهارم
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه