جنگ تمام عيار نفتي
زيرا با همه پيشرفتهاي تكنولوژيك، باز هم هزينه متوسط توليد نفت امريكا حدود ۳۰دلار، و نفت نوظهور شيل حدود 50- 45 دلار است. و اين براي ترامپ بسيار مهم است، چون بسياري از اين شركتها حامي مالي و سياسي دونالد ترامپ هستند، تا جايي كه برخي از گزارشها (به طور مثال مقاله ژانويه۲۰۱۸ پاسيفيكاستاندارد) تاثير اين شركتها را آنقدر قدرتمند ميدانند كه سبب شد ترامپ تغييراتي در قوانين زيست محيطي ايجاد كند تا امكان استخراج نفت را تسهيل بخشد. خروج از توافق پاريس و رفع محدوديت اكتشافات و حفاريهاي آبي و حمايت از احداث خط لوله يوتا نمونهاي از تغيير قوانين زيست محيطي هستند. در نظر بگيريم كه اين نفت گران، نفتي است كه تا ۱۰سال پيش در بازار وجود نداشت و الان براي تثبيت خود بهشدت محتاج دو مولفه است يك قيمت تثبيت شده حوالي ۶۰دلار و دو وجود ظرفيت خالي. اينجاست كه بحث چرايي اين همه اصرار امريكا بر تحريم نفت ايران (و ونزوئلا) پيش ميآيد. امريكا با كوبيدن بر ميخ جنگ تجاري و به خطر انداختن چشمانداز رشد اقتصادي توانسته قيمت نفت را كنترل كند، اما براي دستيابي به ظرفيت خالي احتياج به اخراج نفت ايران از بازار دارد. بايد بازار را به نبود نفت ايران و بودن نفت امريكا عادت داد تا بتوان سرمايهگذار جذب و رشد توليد ايجاد كرد. خطر بزرگ اين استراتژي اين است كه با تداوم سرمايهگذاري، امكان توسعه تكنولوژيك و كاهش هزينههاي توليد نه محتمل كه محتوم شود. به همين علت است كه ايران بايد از بازارهاي خود با چنگ و دندان صيانت كند، حتي اگر نتيجه آن انعطافپذيري در قيمت باشد. اين جبههاي است كه ما ميتوانيم با تماميتخواهي امريكا مقابله كنيم. امريكا و شخص ترامپ آنقدر در اين حوزه آسيبپذير است كه يك هدف چين براي ادامه خريد نفت از ايران و حتي افزايش آن در ماههاي اخير (و ادامه افزايش احتمالي آن در ماههاي آينده)، ايجاد مازاد توليد در بازار و كاهش قيمت نفت براي ضربه اقتصادي به اقتصاد نفت امريكا و سياسي به شخص ترامپ است. اينجا جايي است كه منافع بلندمدت ايران به ميانمدت چين گره خورده، ادامه توليد و فروش نفت ايران و كاهش مديريتشده قيمت نفت دقيقا هدف سياسي است كه شخص زنگنه و مجموعه وزارتش آن را بايد پيگيري كنند و به نظر ميرسد با درايت تمام در حال انجام آن هستند.
اين اصليترين موضوع جنگ ما و امريكا و (حتي مقابله ما با عربستان) است. درگير جنگيم و بقا در اين جنگ مستلزم فداكاري در برخي حوزههاست. نه تنها حكم عقلي بلكه مصلحت اقتصادي براي نسل فعلي و آينده اين است كه از بازار نفت ايران در برابر مهاجمين جديد بازار حفاظت شود. اين حفاظت به معناي انتخاب درآمد كمتر از نفت و پذيرش مقطعي تاثيرات منفي امن بر بودجه است. ارجحيت بايد بر ارسال مداوم محمولهها باشد، فارغ از اينكه مجبور به ارايه تخفيف شويم و فارغ از اينكه پول آن با تاخير در چارچوبهاي مختلف به ايران برسد. ظرفيتهاي اقتصاد ما قدرتمندتر از ظرفيتهاي سياسي مجموعه ترامپ يا ظرفيتهاي اقتصادي- سياسي عربستان براي تحمل كاهش درآمد نفتي است.