مازادسازي
همانگونه كه در بعضي دورههاي گذشته «ورشكستسازي» يكي از استراتژيهاي تاراج بنگاههاي اقتصادي دولت ذيل سياست خصوصيسازي بوده، به نظر ميرسد «مازادسازي» نيز به استراتژي آموزش و پرورش براي تغيير كاربري فضاهاي آموزشي و كمكآموزشي و دستدرازي به زيست دانشآموزان تبديل شده است. تبديل سالن ورزشي دبيرستان دخترانه به غرفههاي فروشگاهي، تفاهم براي تغيير كاربري سالن ورزشي يك دبيرستان دخترانه براي تبديلشدن به بازارچه ميوه و تربار، تغيير كاربري اردوگاهي در استان تهران به باغ رستوران، تبديل حياط مدرسه به پاركينگ تالار پذيرايي، اجاره يك طبقه دبيرستان به شركت كامپيوتري، اجاره سالن ورزشي مدرسه به هيات مذهبي، اجاره بخشهايي از مدرسه به برندهاي لوازمالتحرير، اجاره ساعات كلاسي براي تبليغ موسسات كنكوري و كمكدرسي، ايجاد كلينيك دندانپزشكي خصوصي در حياط دبيرستان، مصداقهايي است از محدودكردن هرچه بيشتر فضاي فيزيكي زيست دانشآموزان كه توسط آموزگاران گزارش شده است.
اما بطور مشخص درباره سالنهاي ورزشي دبيرستانهاي دخترانه و فضاهاي اردوگاهي لازم است به نتايج پژوهشي كه در اوايل دهه 1380 در معاونت تربيتبدني و سلامت وزارت آموزش و پرورش انجام شده، توجه شود. براساس اين پژوهش كه در مدارس راهنمايي و متوسطه دخترانه در سراسر كشور انجام شده، بالغ بر 60 درصد دانشآموزان دختر داراي انواعي از نارساييهاي قامتي عمدتا بهدليل ضعف حركتي بودهاند. نارساييهايي نظير افتادگي شانه، گودي كمر، انحراف در لگن، انحراف گردن و ... براساس نتايج همين پژوهش، تداوم و ماندگاري برخي از اين نارساييها در مراحل بعدي زندگي اين دانشآموزان ميتواند پيامدهاي زيانباري در زمينه سلامتي بههمراه داشته باشد و هزينههاي سنگيني را بر نظام سلامت تحميل كند. برهميناساس، سه راهكار پيشنهاد شده بود: 1. پوشش آزادتر دانشآموزان دختر در محيط مدرسه، 2. افزايش سالنهاي ورزشي در مدارس دخترانه و افزايش ساعات ورزش و 3. افزايش اردوهاي دانشآموزي. حالا چنين امكاناتي با چنين سطحي از اولويت، و با تمام كمبودهايي كه آموزش و پرورش در اين زمينه با آن مواجه است، به اسم «مازادبودن» و «ضرورت درآمدسازي» در حال تغيير كاربري است. روند دردناكي است و جامعه، بهويژه معلمان و دانشآموزان و خانوادهها بايد به طور جدي نسبت به آن حساس باشند.