• ۱۴۰۳ جمعه ۶ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3224 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۳۱ فروردين

كتابخانه

نگاهي به دو كتاب در حوزه انديشه سياسي

رساله سياسي اسپينوزا

آنتونيو نگري انديشمند معاصر درباره اسپينوزا نوشته است: «اسپينوزايي بودن نه نوعي تعين بلكه يك شرط است. اسپينوزايي بودن شرط تفكر است». باروخ اسپينوزا، فيلسوف عقل‌گراي هلندي قرن هفدهم از دهه‌هاي 1940 تا 1970 ميلادي به لطف متفكراني چون آلتوسر، دلوز، ‌گرو و نگري در مركز تاملات فلسفي قرار گرفته است. به نحوي كه مي‌توان گفت فهم دقيق پروژه‌هاي فكري دلوز، گتاري، ‌نگري و نيز آثار مشترك‌شان با گتاري و هارت بدون مطالعه آثار اسپينوزا و به‌طور خاص كتاب اخلاق تقريبا غير‌ممكن است. اسپينوزا در كنار اثر شناخته‌اش در فلسفه و متافيزيك يعني «اخلاق» كه سال‌هاست به فارسي ترجمه شده (توسط محسن جهانگيري، استاد قديمي فلسفه دانشگاه تهران) نوشته‌هاي ديگري به ويژه در حوزه انديشه سياسي دارد كه خوشبختانه در چند دهه گذشته به لطف متفكران معاصر چون ژيل دلوز از آنها بازخواني‌هاي اساسي و مهمي صورت گرفته است. به تازگي يكي از اين آثار يعني رساله سياسي توسط پيمان غلامي و ايمان گنجي به فارسي ترجمه شده و نشر روزبهان آن را منتشر كرده است. به گفته مترجمان اين كتاب اسپينوزا را بايد بر مبناي دو كتاب بنيادي ديگرش يعني اخلاق و رساله الاهياتي-سياسي قرائت كرد. اين رساله كوتاه و ناتمام بسياري از بنيان‌هاي هستي شناختي‌اش را در اخلاق و بسياري از مباحث الاهياتي‌اش را در رساله الاهياتي-سياسي مي‌يابد. در عين حال، اسپينوزا در فصل دوم از رساله سياسي دو كتاب ديگر خويش را نيز به‌طور فشرده اما دقيق توضيح مي‌دهد. از حيث تاريخي، رساله حاضر در فاصله سال‌هاي 1676-1675 و بنا به در خواست يك دوست، طي فوريتي سياسي-تاريخي نوشته شده است. فضاي خاص سياسي در هلند، حكومت خانواده اورنج و شورش‌هاي متعاقب آن، ‌اين كشور را به سوي رژيمي ليبرال‌تر و در عين حال سركوبگر‌تر سوق مي‌دهد. حتي خود اسپينوزا نيز مشاركت فعالي در اين شورهاي مردمي عليه استبداد هلند دارد. در سال 1672 نيز نيروهاي آلمان و فرانسه به هلند هجوم مي‌آورند و شهرهاي بسياري را تسخير مي‌كنند. نگري در آغاز مقاله رساله سياسي: شالوده دموكراسي مدرن كه به عنوان موخره‌اي براي كتاب حاضر به كار رفته است، درباره اهميت رساله اسپينوزا نوشته است: رساله سياسي اسپينوزا اثري است كه انديشه سياسي و دموكراتيك مدرن اروپايي را به بياني نظري، بنيان مي‌نهد. اين ادعايي باريك بينانه است؛ ادعايي كه در وهله نخست تقليل نوعي ايده دموكراسي بر مبناي مفهوم انبوهه به ايده دموكراسي درخور انديشه باستاني خصوصا يوناني- لاتين را كنار مي‌گذارد. در اسپينوزا، مبناي مخصوص و بي‌واسطه ايده دموكراسي و حتي بيش از آن، مفهوم انبوهه، كلي بودن بشر است. اين نكته در انديشه دموكراتيك باستاني يافت نمي‌شود و آزادي فقط صفت شهروندان دولت-شهر يوناني است. به همين خاطر، اسپينوزا، خود را ا ز ديگر متفكران دموكراتيك دوران تاريخي‌اش متمايز مي‌كند: ايده دموكراسي در ديگر جريان‌هاي انديشه دموكراتيك مدرن به واقع بر حسب بي‌واسطگي بيان سياسي فهميده نمي‌شود بلكه به صورت انتقال انتزاعي حاكميت و از خود بيگانگي حق طبيعي تعريف مي‌شود. بر عكس، خصيصه انقلاب طرح سياسي اسپينوزا عبارت است از پيوند مفهوم دموكراسي و نظري راديكال و بر سازنده حق طبيعي. به بيان نگري، رساله سياسي اثري است كه ريشه در شرايط مدرنيته دارد. كالبد مساله كالبد جامعه توده‌اي است؛ جامعه‌اي كه افراد در آن از نظرگاه حق برابر و از نظرگاه قدرت نابرابرند. امكان متمايز ديگري نيز درون همين كالبد سر بر مي‌آورند؛ اسپينوزا هر يك از اين امكان‌ها را توصيف مي‌كند و همواره مراقب است كه در شرايط چاره‌جويي معنايي دموكراتيك را حفظ كند.  رساله سياسي اسپينوزا اثري كوچك است كه از 11بخش تشكيل شده است. در ذيل عنوان رساله نوشته شده كه در اين رساله نشان داده مي‌شود چگونه بايد يك اجتماع تحت حكومت سلطنتي يا اشراف سالاري را سازمان داد تا گرفتار تباهي استبداد نشود و صلح و آزادي شهروندانش بي‌گزند باقي بماند. باقي بخش‌هاي اين رساله كه ناتمام است، عبارتند از پيشگفتار، حق طبيعي، قدرت‌هاي حاكم، حقوق قدر‌هاي حاكم، بالاترين هدف جامعه، سلطنت و ماهيت آن، سلطنت و سازماندهي آن، نخستين الگوي اشراف سالاري، دومين الگوي اشراف سالاري، اشراف سالاري و سازماندهي آن و دموكراسي و ماهيت آن (ناتمام). به‌طور كلي اسپينوزا در اين كتاب كه در آغاز فصل دموكراسي ناتمام مي‌ماند، پرسشي حياتي را مطرح مي‌كند: آيا مي‌توان انبوهه را به جمعي بودن انسان‌هاي آزاد تغيير داد و نه به گردآمدن بردگان؟ «اگر دو انسان نزد يكديگر بيايند و نيروهاي‌شان را به همديگر ملحق كنند واجد نيرو و از اين رو حق طبيعي بيشتري هستند تا اينكه تنها باشند و هر‌چه ميزاني كه به يك اتحاد شكل مي‌دهد بزرگ‌تر باشد، حق بيشتري را با يكديگر به دست خواهند آورد». او اين‌گونه «حق» را نه ديگر در گستره قانون كه بر‌اساس توان تعريف مي‌كند.

    نواليس: سياست زيباشناختي

فردريش لئوپولد فون هاردنبرگ يا چنان كه همگان مي‌شناسند، نواليس (1801-1722) شاعر و اديب آلماني را عمدتا به واسطه آثار ادبي‌اش مي‌شناسيم. در كتاب «نواليس» به ترجمه سيد محمد جواد سيدي كه در قالب مجموعه دفترهاي سياست مدرن نشر روزبهان منتشر شده اما با وجهي ديگر از انديشه و فكر نواليس آشنا مي‌شويم. در اين كتاب كوچك چنان كه از اين مجموعه انتظار مي‌رود وجه سياسي انديشه نواليس آشكار مي‌شود. انديشه سياسي نواليس در واقع شكلي از زيباشناسانه كردن سياست است. نواليس مي‌كوشد پيوند و وحدتي ميان سياست، هنر و دين برقرار سازد. وي كه نخست با آرمان‌هاي انقلابيون فرانسوي همدلي داشت، به تدريج از آنها رويگردان شد. از نظر او هواداران آزادي، برابري و برادري نتوانستند ايده‌آل‌هاي خود را جامعه عمل بپوشانند و اين وظيفه بر عهده فلسفه رمانتيك است كه آرمان‌هاي انقلاب را با نقد مباني روشنگري تكميل كند، بدون آنكه خطاهاي آن را تكرار كند. اين به آن معناست كه نواليس مي‌كوشد تعهد روشنگري به آزادي را حفظ كند، بي‌آنكه به مغاك تفكري انتزاعي و بيگانه‌ساز در افتد. نواليس در واقع نقش موثري در بازنماي كل رويكرد رمانتيك حاكم بر اواخر قرن 18 و اوايل قرن 19 در آلمان داشته است. در كتاب حاضر سه متن از كتاب نوشته‌هاي سياسي آغازين رمانتيك‌هاي آلمان برگزيده شده است كه به نظر مي‌رسد مي‌توان از طريق آنها به رويكرد اصلي نواليس به‌طور اخص و رويكرد اصلي رمانتيك‌هاي آلماني آن عصر به‌طور اعم دست يافت. دو متن از اين سه متن (پاره‌هاي پراكنده و گزين گويه‌هاي سياسي) را خود مترجم و ويراستار انگليسي به صورت گزينشي از آثار مختلف نواليس استخراج كرده است. اما عنصر محوري و اساسي اين كتاب را بايد مقاله مشهور و تاثيرگذار نواليس تحت عنوان «مسيحيت يا اروپا» دانست كه بي‌ترديد يكي از ارزشمندترين و بارزترين نمونه‌هاي انتقاد به روشنگري از موضعي رمانتيك است. در اين كتاب همچنين براي آشنايي با ديدگاه كلي رمانتيك‌ها در آن زمان، مقدمه خود مترجم و ويراستار انگليسي، فردريك بيزر با عنوان «زيبايي‌شناسي و سياست رمانتيك» به ابتداي كتاب افزوده شده است تا مخاطب با مطالعه آن، چه از حيث تاريخي و چه از حيث مفهومي آمادگي ورود به نوشته‌هاي خود نواليس را پيدا كند. بيزر در آغاز اين مقاله مي‌نويسد: ‌«رمانتيسيسم آلماني با وجود ابهامي كه در آن هست معناي تاريخي معيني پيدا كرده است. رمانتيسيسم آلماني مشتمل است بر جنبشي فكري كه در اواخر قرن هجدهم در آلمان، در شهرهاي ينا و برلين پديدار شد. در اين دوران گروهي از نويسندگان در منزل شلگل در ينا و در گردهمايي‌هاي ادبي هانريت هرتس و راهل لوين در برلين دور هم جمع مي‌شدند و صريح و بي‌پرده به بحث درباب فلسفه، شعر، سياست و دين مي‌پرداختند. اعضاي اصلي اين حلقه‌هاي ادبي عبارت بودند از لوديوگ تيگ ويلهلم هاينريش واكنرودر، فردريش ويلهلم يوزف شلينگف، ‌برادران شلگل، شلايرماخر و سرانجام فردريش فون هاردنبرگ يا نواليس. اين افراد با نام‌هايي چون مكتب نو، فرقه نو و سرانجام مكتب رمانتيك شناخته مي‌شدند. اين جمع با مرگ نواليس و واكنردودر در 1801 و همچنين رفتن برادران شلگل از ينا به سال 1802 از هم پاشيد. البته اين پايان كار رمانتيسيسم آلمان نبود. ميراث رمانتيسيسم همچنان باقي ماند و بدل به يكي از مهم‌ترين جنبش‌هاي فكري دوران مدرن شد.»
چنان كه بيزر جلوتر شرح مي‌دهد رمانتيسيسم اگرچه در اساس جنبشي هنري بود اما جايگاه مهمي نيز در تاريخ انديشه سياسي دارد. رمانتيك‌ها مفهومي از اجتماع مطرح كردند كه با اتميسم و ناهنجاري جامعه مدرن به تقابل برخيزيد. آنها در تقابل با اخلاق كانتي اخلاقي مبتني بر عشق بنا نهادند. اين انديشمندان برخي مفروضات بنيادين سنت ليبرال مخصوص فردگرايي را به چالش كشيدند و غيرانساني بودن و بي‌فرهنگي جامعه مدني را مورد انتقاد قرار دادند. انديشه سياسي رمانتيك‌هاي جوان، امروز به دليل تلاش‌هاي آن براي تركيب ليبراليسم و محافظه‌كاري و پرهيز از صورت‌هاي افراطي اين دو انديشه اهميت دارد. تلاش آنها در راه تركيب اين دو سنت در جنبه‌هاي گوناگوني قابل مشاهده است: رمانتيك‌هاي جوان، با وجود تاكيد بر ارزش جامعه، بر آزادي فرد نيز پاي مي‌فشردند و در عين تاكيد بر رشد ارگانيك، تداوم و سنت، پيشرفت، توسعه و اصلاحات را نيز مهم مي‌شمردند و هر چند نسبت به خطرات عقل گرايي و محدوديت‌هاي آن آگاهي داشتند، به ارزش عقلانيت و حق پژوهش آزادانه واقف بودند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون