همه عمر دير رسيديم
حسن لطفي
اگرچه درونمايه فيلم سوتهدلان
زندهياد علي حاتمي از عشق و حسرت نرسيدن عاشق به معشوق حكايت ميكند اما در پس اين حسرت درد بزرگتري نهفته است؛ دردي كه در انتهاي فيلم در كلام حبيب آقا (با بازي زندهياد جمشيد مشايخي) به گوش بيننده ميرسد. او كه مردي ميانسال و مهربان است پس از وقايعي كه بر برادر ناتني خل وضعش (مجيد با بازي درخشان بهروز وثوقي) رفته، تصميم ميگيرد مجيد را براي شفا يافتن به امامزادهاي ببرد. مجيد كه سري بزرگ و غير طبيعي دارد و بيماري مزمنش با دانستن واقعيتي تلخ بيشتر شده است قبل از رسيدن به امامزاده ميميرد و حبيب آقا با اندوه ميگويد همه عمر دير رسيديم. حالا حدود 42 سال پس از ساخت فيلم درخشان علي حاتمي، با بالا گرفتن كشمكش كلامي بين دو شيخ يكبار ديگر صداي حبيب آقا توي گوشم ميپيچد و براي چندمينبار حسرت رسيدن به موقع را با او و زمانه خودم مزه مزه ميكنم؛ حسرتي كه يادآوري حرفهايي است كه به وقتش به زبان نيامده و حالا ديگر حكايت غذاي از دهان افتاده و نوشدارو پس از مرگ سهراب دارد. كشمكش سينمايي هم نيست كه دلمان خوش باشد گذر زمان از ارزشش كم نكرده است و هر وقت تماشايش كنيم به دلمان مينشيند. بر عكس اين دعواي كلامي كه انگار جنگ كودك درون طرفين است، داغ آدم را تازه ميكند، چرا كه با خود ميگوييم اگر راست ميگويند چرا اينقدر دير! مگر زندگي مثل فيلم بازگشت به آينده ساخته رابرت زمهكيس ماشين زمان دارد كه شخصيت اصلي داخلش بنشيند و به گذشته برگردد و اوضاع را بسامان كند. متاسفانه در واقعيت امكان بازگشت به گذشته وجود ندارد. به همين خاطر بهتر است كشمكشهايي كه از نقايص پرده بر ميدارند در زمانه خودش شروع شود و خاتمه يابد. ميدانم كه آرزوي محالي است. رمز و راز، پنهان كاري، ريا، قداست بخشيدن به افرادي كه مقدس نيستند و در زمانه دست به عصا بودن و مصلحتانديشي، ايجاد كشمكش كلامي را به تعويق مياندازد. اين تعويق آنقدر طول ميكشد كه وقتي كشمكش شروع ميشود كه نقش يك يا چند نفر به انتها رسيده و بايد از صحنه بيرون بروند، آن هم بيرون رفتني كه براي آنها و براي ما حسرت بهدنبال دارد؛ براي آنها حسرت از قدرت بيرون شدن و براي ما حسرت از دست رفتن زمان و امكانات.