مشكلاتي كه بايد بيشتر ديده شوند
حسن موسوي چلك
اين روزها چند موضوع مهم و جدي نظرم را به خود جلب كرده كه متاسفانه كمتر به آن پرداخته شده است. در علوم اجتماعي مولفه بسيار مهمي داريم به نام «سرمايه اجتماعي». سرمايه اجتماعي يك شاخص بسيار مهم در شناخت هر جامعه و تحليل آن است. اهميت سرمايه اجتماعي براي هر جامعه آنقدر بالا و ارزشمند است كه بايد براي حذف و گسترش آن در هر جامعه برنامهريزيهاي درست و اصولي انجام داد. اما بايد بگويم كه اين روزها سرمايه اجتماعي ما در حال كاهش است و با دو مولفه مهم ميشود اين سقوط را ديد و دريافت. دو مولفهاي كه عبارتند از اعتماد اجتماعي و مشاركت اجتماعي.
اين روزها شاهد انتشار مداوم اخبار فساد و دستگيريها در سطوح مختلف هستيم و حتي درگيري بين رييس سابق و رييس اسبق قوه قضاييه. تمام اين موارد و شنيدن اين اخبار و در جريان درگيريهاي سياسي قرار گرفتن، مردم را بياعتماد ميكند و همين است كه اين روزها شاهد كاهش اعتماد اجتماعي هستيم. اعتماد اجتماعي، مولفهاي نيست كه ساده از آن بگذريم. فراموش نكنيم كه با وجود اعتماد اجتماعي است كه مشاركت اجتماعي تحقق پيدا ميكند و جامعه به سمت توسعه و پيشرفت حركت ميكند.
بطور مثال، سي سال پيش در اين سرزمين، ما خانوادههايي داشتيم كه اگر فرزند اولشان در دفاع مقدس شهيد ميشد، فرزند دوم و سوم خود را هم راهي جبههها ميكردند. ما كساني بوديم كه پشت جبههها بيهيچ چشمداشتي كمك ميكرديم. اما 30 سال بعد، مردماني شديم كه حتي حاضر به بخشيدن چهل و پنج هزارتوماني هم نيستيم و منفعتطلبي، يكي از ويژگيهاي جمعي ما شده. اين مثال به درستي از كاهش اعتماد اجتماعي ميگويد. بطور طبيعي وقتي اعتماد اجتماعي كم شود، مشاركت اجتماعي هم كاهش پيدا ميكند و نميتوانيم از مردم انتظار داشته باشيم كه در شرايط سخت همراه باشند. چون خبرها، بحثها، جنگ و جدلهاي سياسي و ... مردم را خسته كرده، اعتمادشان را كاسته و حالا تواني براي مشاركت هم ندارند.
كاهش اين دو شاخص مهمترين منبع توسعه هر كشور را كه سرمايه انساني است، تحت شعاع قرار ميدهد. اعتقاد من اين است كه موتور محرك پيشرفت هر جامعهاي دو سرمايه است؛ سرمايه انساني مسووليتپذير و مشاركتجو و ديگري شاخص سرمايه اجتماعي كه در اين بخش هم شاخصهايش در جامعه ما بسيار پايين است و متاسفانه هيچ راهكار مناسبي هم براي بالا بردن آن نه تنها وجود ندارد كه حتي برنامهريزي هم درباره آن صورت نميگيرد. ما فكر ميكنيم همهچيز با پول حل ميشود در حالي كه اگر سرمايه اجتماعي بالا نرود، يارانهها را 10 برابر هم كنيم اتفاقي براي توسعه كشور نميافتد.
موضوع ديگر آسيبهاي اجتماعي است. آسيبهاي اجتماعي در هر جامعهاي مانند خورهاي است براي سرمايه انساني جامعه. متاسفانه نسبت به اين موضوع هم غفلت جدي داريم و بدون حل كردن آسيبهاي اجتماعي نميتوانيم توقع رشد و توسعه داشته باشيم. در كنار تمام اينها مسووليت اجتماعي هم در جامعه ايراني بهشدت كاهش پيدا كرده. مولفهاي كه امروز بيش از هر زماني در جامعه به آن نياز داريم و ميتواند پشتوانه مردم براي گذر از مشكلات و بحرانها باشد.
اگر اندكي به عقب برگرديم خواهيم ديد كه ما مردماني نبوديم كه كلاه خود را نگه داريم كه باد نبرد. سبك زندگي ما اينگونه بود كه غم ديگران غم ماست و شادي ديگران شادي ماست. اما امروز بيتفاوتي اجتماعي جايگزين مسووليت اجتماعي شده است و اين موضوعي است كه نميتوان به راحتي از آن بگذريم.
موضوع آخري كه بايد به آن اشاره كنم و از آن نگذرم موضوع افراد داراي نيازهاي خاص است. در شرايط نابسامان اقتصادي كه دوست و دشمن هم به آن اعتراف ميكنند و مسوولان در هر سطحي موضوع اقتصاد و ناكارآمدي آن را معترفند، اينگونه افراد بيشتر تحت شعاع قرار ميگيرند. همانطور كه در دينمان هم آمده است كه اگر فقر از دري داخل شود ايمان از همان در خارج ميشود.
متاسفانه از آثار اجتماعي فقر غافليم. ما اين نكات را ناديده گرفتهايم و مشغول اخبار جناحي و سياسي و اقتصادي هستيم. ناديده گرفتني كه بهنظر من بيشتر از تهديدها و تحريمهاي دشمنان خارجي براي جامعه ايراني خطرناك است و امنيت اجتماعي و ملي ما در گرو آن است. اگر بتوانيم كمي از فضاي متشنج سياسي اين روزها فاصله بگيريم و با نگاهي به گذشته و سرمايه اجتماعي خود، راهي براي حل اين مشكلات واقعي پيدا كنيم، با كمك يكديگر از پس هر مشكلي برميآييم؛ همانطور كه بارها و بارها ثابت كرديم كه ملت ايران تهديدپذير نيست و دشمن خارجي را تاب نميآورد.