احتياج به عزم ملي دارد
سيد علي ميرفتاح
ما آنقدر دروغ شنيدهايم و آنقدر مناسبات روزگارمان مبتني بر دروغ است كه ديگر هيچ راستي را برنميتابيم. قصه كناس در بازار عطاران را به خاطر داريد؟ اصلا عيب دروغ همين است كه وقتي زيادي فراگير ميشود هر راستي را بياعتبار ميكند. قصه چوپان دروغگو را بيجهت در فارسي دبستان نگنجانده بودند. وقتي دروغ به رويه معتاد بدل ميشود، هجوم واقعي گرگ را كسي باور نميكند. اگر بر همين منوال پيش برويم آن وقت هر حرف راستي، چنان پرهزينه ميشود كه گريز از آن سادهتر است. فقط در سياست نيست كه دروغ كارراهانداز و رويه معمول شده است. سياست پيشه مردم حقهبازند و در همه جاي دنيا سياست با دروغ عجين است. البته ما قرار بود رويهها را تغيير بدهيم و سياست را با راستي پيوند بزنيم اما به هر دليلي نتوانستيم و ناخواسته به ويروس دروغ مبتلا شديم و كمكم باقي زندگيمان را نيز با بخشي از دروغ پيوند زديم. حالا كارمان به جايي رسيده كه راستها را با هزار سند و شاهد هم نميپذيريم. يعني سخت است كه بپذيريم، يعني هزينه دارد كه بپذيريم. حرف راست چطور براي دلالها و كارچاقكنها و واسطهها هزينه دارد؟ براي بعضي اهل سياست هم همين است و كارشان با دروغ راحتتر راه ميافتد... ما مدام از هم سند و مدرك ميخواهيم و باز هم يكديگر را به دروغ متهم ميكنيم. خدا نبخشد دروغگويان را كه عليرغم حمل بار گناه سنت بد و غلط و مذمومي را پايه گذاشتند كه دروغ بر همه چيز سايه بيندازد. سنت دروغ حتي از سنت خليفهكشي نيز بدتر است. يكي بود كه كنار جاده خودش را به حال مريضي و مرگ و تصادف ميزد تا بقيه بايستند و نجاتش دهند، بعد او در يك اقدام به موقع چاقو بيخ گوششان بگذارد و لختشان كند. يكي از قربانيان گفت هر چه ميخواهي بردار و ببر اما نگو كه از چه طريقي دزدي كردهاي كه ميترسم رسم كمك به همنوع و نجات تصادفي و مريض از بين برود. در مملكت ما هم دروغ هر نوع آمار و خبر و تصويري را بيارزش كرده است. عكس ميبينيم ميگوييم فتوشاپ است، سند ميبينيم ميگوييم جعل است، خبر ميخوانيم ميگوييم دروغ است، خاطره ميشنويم ميگوييم، خاطرهسازي است و... جالب اينجاست كه در اين مناسبات راستگويان كارشان سختتر است و مجبور به پرداخت هزينه بيشترند. طرف با سابقه دروغ راحتتر حرفش خريدار دارد تا راستگو. اصلا اين رسم عالم است كه هر وقت دروغ فراگير شود، راستگويان و راستي بيشتر بياعتبار ميشوند تا دروغگويان.
من البته ميتوانم به حوادث اخير اشاره كنم و اين حرفها را به خبرهاي اين يك هفته، ده روز مربوط كنم. اما واقعيت اين است كه عرضم فراتر از اخبار دمدستي و اتفاقات اخير است. . . . سراغ هر كس ميرويم، ميبينيم كه صافصاف توي چشم ما نگاه ميكند و دروغ ميگويد... اتفاقا از روزي كه نشر اكاذيب جرم محرز و خطرناك شده است، اكاذيب با جديت بيشتري منتشر ميشود. احتياج به يك عزم ملي دارد كه از دروغ بپرهيزيم. النجا\ في الصدق، حتي اگر هزينهبر باشد. قل الحق ان
كان مرا.
حتي اگر تلخ و سخت و پرهزينه باشد بهتر است كه در يك اقدام دستهجمعي اقدام به راستي و راستگويي كنيم. ما كه ميتوانيم كارهاي نشدني كنيم، ما كه ميتوانيم عجيب و غريب پيشرفت كنيم، ما كه ميتوانيم بر همه موانع غلبه پيدا كنيم، چرا نتوانيم بر دروغ و دروغگويي غالب شويم. لازمهاش يك اراده ملي و يك خواست عمومي است. ليك اين بار نيازي نيست كه از بالا اين اتفاق بيفتد. اتفاقا خوب است كه از پايين و از ميان مردم، راستگويي رواج پيدا كند. شعار نميدهم. بلكه تقاضا ميكنم و آرزو ميكنم كه تصميم جمعي بگيريم و با هر چه دروغ و دروغگويي دربيفتيم. خدا كند.