كيفيت موزهداري
در عصر تكنولوژي
سينا قنبرپور
زماني قدم گذاشتن به يك سازه و ديدن يكسري اشياي خاص يا با قدمت زياد فينفسه جاذبه داشت. حضور در سالنهايي با ويترينهاي مختلف و نورپردازي خاص به چشمها كمك ميكرد تا ابزار و ادواتي از دورهاي بسيار دورتر از دوره زندگي ما ببينند، اما رفتهرفته تكنولوژي همانطور كه همهچيز را دستخوش تغيير كرد موزهداري هم تحولاتي را شاهد بود. اين تحولات شكلهاي ساده و پيچيدهتري داشت. بخشي از ورود تكنولوژي به كيفيت موزهداري مرتبط ميشد و بخش ديگرش به كيفيت نگهداري از موزه و اشياءيش. ايمني و امنيت دو سرفصل مهمي بود كه تكنولوژي توانست موزهداري را متحول كند و ضريب اطمينان را در حفظ آثاري از هزاران سال قبل بالاتر ببرد. از سوي ديگر تكنولوژي ميتوانست ابتكار عمل در تورهاي موزهگردي را متحول كند به اين معنا كه ديگر لازم نباشد يك راهنما، جمعي را با خود در موزه بگرداند و برايشان توضيح بدهد. دستگاههاي الكترونيكي اين كار را انجام ميدادند و فرد ميتوانست هر جاي موزه هر قدر كه دلش ميخواست، بايستد و توضيحات را از دستگاهي كه همراهش بود، بشنود. دستكم در موزه موسيقي در تهران اين امكان فراهم بود و علاوه بر توضيحات صداي آن ساز هم قابل شنيدن ميشد. اما پرسش اين است كه ما و موزههايمان در ايران تا چه اندازه از تكنولوژي در اين راستا بهره بردهايم. در نگاه اول مهم كميت است به اين معنا كه هر جايي موزهاي داشته باشد تا گردشگر احتمالي بتواند از آن موزه بازديد و اطلاعات بيشتري درباره مقصدي كه به آن سفر كرده، به دست آورد. اما آيا اين توجيه كافي است؟ اساسا چه چيزي باعث شد كه در موزهداري سراغ كميت برويم و فكر كنيم هر جايي از كشور بايد موزه داشته باشد؟ در عين حال كه برخي نقاط كشورمان، خودشان ميتوانستند موزه محسوب شوند. با همه اين توضيحات موضوع جذابيت در موزهداري بسيار حائزاهميت است و اينكه در عصر تكنولوژي كه همه گوشي هوشمند دارند و بهشدت هم به آن وابسته هستند اينكه موزه چگونه باشد و چطور بتواند ميزبان مراجعهكننده باشد، بسيار اهميت مييابد. حال پرسش اينجاست كه آيا موزههاي ايران به كيفيت خود هم توجه داشتهاند؟