بحران كاغذ؛ اين كليدواژهاي است كه افراد دستاندركار بازار كتاب را به فكر استفاده از راههاي ديگر نيز انداخته است؛ راههاي ديگري كه به توليد كتاب صوتي و عرضه كتاب الكترونيك ختم ميشوند. اما آيا اين دو مورد ميتوانند رقيب جدي براي نسخههاي چاپي باشند؟
در مورد كتابهاي الكترونيك هميشه اين نگراني وجود داشته كه با پخش شدن نسخه پيدياف كتاب در اينترنت و ظهور افستهايي با كيفيت نازل و قيمتي بهمراتب پايينتر، مخاطبان با آگاهي كمتر را به سمت خود بكشانند. اما ظهور اپليكيشنهايي كه مشكل امنيت اين مساله را حل كردهاند، به رغبت بيشتر ناشران براي عرضه كتابهاي الكترونيك انجاميد. موضوعي كه از دهه 70 ميلادي تحت عنوان «پروژه گوتنبرگ» در جهان شروع شده بود و دغدغه اصلي راهاندازان اين پروژه آن بود كه براي حفاظت از طبيعت كاغذ كمتري در حوزه نشر به كار گيرند، چند سالي است كه با حل شدن حواشي و مشكلات آن در ايران آغاز به كار كرده است.
از سوي ديگر كتابهاي صوتي سابقه ظهورشان در جهان به سال 1931 برميگردد؛ زماني كه بنياد امريكايي نابينايان و كتابخانه كنگره با توليد كتابهاي گويا با عنوان «كتاب براي نابينايان» اين ايده را عملياتي كردند؛ ايدهاي كه تنها محدود به نابينايان نشد و به علت سهولت استفاده از آنها در مقايسه با نسخههاي كاغذي محبوبيت چشمگيري پيدا كرد؛ بهطوري كه كتاب صوتي يا كتاب گويا در دهههاي ۸۰ و ۹۰ ميلادي ساليانه توانست گردش مالي ميليارد دلاري داشته باشد.
نگاهم به بازار كتابهاي الكترونيك
جديتر شده است
مساله گستردگي استفاده از كتابهاي الكترونيك با همه فراز و نشيبهايي كه طي اين سالها در جهان داشته است، آنقدر موضوع مهمي بوده كه امبرتو اكو و ژان كلود كرير در كتاب «از كتاب رهايي نداريم» به بحث درباره آن بپردازند. اين روزها بيشتر افراد به اينترنت و گوشيهاي هوشمند دسترسي دارند و با قيمتي پايينتر ميتوانند كتابهايي را كه ميخواهند روي تلفن همراه خود داشته باشند. كتابخانهاي كه در جيبشان ميگذارند و به هر جا كه خواستند، ميبرند. از آنجا كه ما به علل مختلف هنوز فاصله خود را با بازار جهاني كتاب حفظ كردهايم و در شرايط متفاوتي به سر ميبريم، تاثير كتابهاي الكترونيك در ايران به چه شكل خواهد بود؟ اين موضوعي بود كه با پژمان طهرانيان مطرح كرديم كه او را هم با ترجمه آثار داستاني و هم غيرداستاني ميشناسيم. طهرانيان درباره كتابهاي الكترونيك و صوتي ميگويد: «هر چند خودم هيچوقت به شكلي جدي، پيگير و مستمر مخاطب كتاب صوتي و الكترونيك نبودهام اما هرچه ميگذرد بيشتر درمييابم كه خواننده و شنونده اين دسته از كتابها از چيزي كه در ابتدا تصور ميكردم، جديتر هستند.»
او درباره شرايطي كه به تصورات اوليهاش شكل داده بود، ميگويد: «بهخصوص اوايل كه سر و شكل كتابهاي الكترونيك به اين صورت نبود و اغلب پيديافهاي رايگان در دسترس قرار داشت، فكر ميكردم اين مدل براي كساني است كه نميخواهند هزينهاي براي كتابي كه ميخوانند، بپردازند و اين موضوع نميتواند به عنوان بخشي از صنعت كتاب رونق بگيرد و به شكلي جدي درآمدزايي در پي داشته باشد.»
اما با سر و شكل جدياي كه اين بخش پيدا كرد و تجربههاي شخصي، نظر او تغيير ميكند: «با روي كار آمدن اپها و اتفاقهاي مالياي كه براي ناشراني كه با آنها كار ميكردم، افتاد، متوجه شدم كه اين وضعيت در حال تغيير است. حتي كتابهاي جدي در حوزه سينما و نويسندگي خلاق كه با همكاري نشر معين آنها را ترجمه كرده بودم، به اين شكل عرضه شدند و ديدم فروش نسخههاي پيدياف از فروش نسخههاي كاغذي كه هنوز در چاپ اول ماندهاند، جلو زده و باعث درآمدزايي بيشتر شده است. اتفاقا در اين فضا ميديدم كه افراد كامنت ميگذارند و توصيهها و نقدهايي دارند كه نشان از جدي بودن مخاطبان داشت.»
او شكل جديد زندگي كه جايي براي قرارگيري چندين كتابخانه را به علاقهمندان كتاب نميدهد، در اين اتفاق بيتاثير نميداند و معتقد است: «واقعيت اين است كه فضاي خانههاي اين قشر، جاي زيادي براي انباشت كتاب كاغذي ندارند. زحمت اسبابكشيهاي سالانه و جابهجايي حجم زيادي كتاب را به آن اضافه كنيد. خود من مدتهاست با خودسانسوري كتاب ميخرم. به همين دليل اين قشر، فقط كتابهايي را ميخرند كه امتحان پس دادهاند و بهنوعي كتاب بالينشان است. به همين دليل براساس شواهد كمكم اين حوزه را جديتر ميگيرم. اول تصورم اين بود مدي است كه از آن سوي آبها آمده اما در حال حاضر ميبينم كه شكلي جديتر به خود گرفته است.»
بازاري كه هنوز آزمون و خطا ميكند
كتاب صوتي كه در دهههاي 50 و 60 شمسي در ايران تلاشهايي براي ايجاد ساز و كار درست براي آن شده بود اما بهتدريج متوقف شد، چند سالي است كه از سر گرفته شده و ناشران و نويسندگان و مترجمان نگاه جديتري به آن پيدا كردهاند. طهرانيان البته معتقد است كتابهاي صوتي با استانداردهاي اين حوزه فاصله دارند و اين اتفاق در ايران با آزمون و خطا پيش ميرود. او كه خود تجربه همكاري در توليد كتاب صوتي را از سر گذرانده، درباره آن ميگويد: «چيزي كه ما امروز در حوزه بازار كتاب صوتي ميبينيم، هنوز با استانداردها فاصله دارد. خودم هم به نوعي اين را در كارگاه اتفاق تجربه كردم. كار لذتبخشي هم بود و مجموعهاي از داستانهاي كوتاه را در استوديو ضبط ميكرديم. يك جور آزمون و خطا بود و تا حرفهاي شدن فاصله داشت. در مورد كتابهاي صوتي ترجيح من اين است كه خوانششان به صورت روايت اتفاق بيفتد و دراماتيزه نشود؛ كاري كه در نمايشنامههاي راديويي انجام ميدهند. البته بعضي كارها كه در اين حوزه ميشوند، اتفاقات بدي نيستند. مهم اين است كه اگر افراد مشهور هم وارد اين حوزه ميشوند، تنها به فكر ايجاد ارزش افزوده براي خود نباشند و بتوانند كتاب را بهدرستي روايت كنند. فعلا اين كار در حد آزمون و خطاست و ميدانم ناشران حرفهاي هم در حال حاضر اين كار را ميكنند. به نظرم بايد از نويسندگان و مترجماني كه كتابهايشان خوانده شده پرسيد كه از روند راضي بودهاند يا خير و از ناشرها كه عايدي مالي اين كار به چه شكل است.»
رابطه طهرانيان با كتابهاي الكترونيك بهتر از كتابهاي صوتي است و براي اين ترجيح هم دلايل خاص خود را دارد: «در مورد كتابهاي صوتي گاهي اين احساس وجود دارد كه بهواسطه صداي راوي، تصوير يا تخيلي به شما تحميل ميشود. تقريبا همان احساسي كه زمان ديدن فيلمي كه فيلمنامهاش را از روي اثري ادبي اقتباس كردهاند، به شما دست ميدهد و فكر ميكنيد تصويرسازيها اصل نيست و اساس ادبيات را خدشهدار ميكند. اما با نسخههاي ديجيتال خيلي موافقترم چون الان ساز و كار مناسبي پيدا كرده و پيديافها دست به دست نميشوند و به حقوق مولف و مترجم و ناشر آسيب نميزنند. آمارهاي دقيقي هم از فروش وجود دارد و خيلي راحت جا افتاده است. البته خطر بيرون آمدن نسخههاي افست با تخفيف 50 درصدي هميشه هست اما اين خيلي خوب است كه ناشران به اين اپها اعتماد دارند و كار را درست ثبت ميكنند. البته خوانندگان حرفهاي هم ارزش كتابي كه به شكل قانوني در دستشان است، متوجه ميشوند.»
هر چند با اتفاقاتي كه طي اين سالها افتاده، طهرانيان حوزه كتابهاي الكترونيك و صوتي را بيشتر به رسميت ميشناسد اما معتقد نيست كه اينها سبب كنار رفتن نسخههاي چاپي ميشوند چون همچنان، حتي براي جوانترها، ارتباط فيزيكي با كتاب اهميت دارد: «خودم هنوز ترجيح ميدهم به شكل سنتي كتاب بخوانم. حتي در نظرسنجيهاي اينستاگرام هم ديدهام كه افراد بدون نگاه نوستالژيك آن ارتباط فيزيكي با كتاب را بيشتر ميپسندند و دوست دارند كتاب را به اين شكل مال خود كنند. بالاخره ما كپيرايت را در ايران رعايت نميكنيم ولي در اين جزيرهاي كه براي خود ساختهايم و ايدهها را ميگيريم و از آن خود ميكنيم، روند خوبي در حال پيشروي است.»
كتاب الكترونيك رقيب كتاب چاپي نيست
فرهاد حيدري گوران؛ نويسندهاي كه او را با آثاري چون «كوچ شامار» و «نفستنگي» ميشناسيم، ارزيابياش از حضور و نقش ايبوكها در بازار كتاب ايران را اينگونه ارايه ميدهد: «كتاب الكترونيك پديدهاي نو است و طبيعي است كه تا تكوين ذهنيت معطوف به آن در جامعه فاصلهاي بلندمدت در پيش است. كتاب الكترونيكي هنوز به صورت جدي در اذهان عمومي شكل نگرفته است. يك دليل آن نوستالژي كتاب چاپي و عادت به كاغذ و تورق و موجوديت كتابخانه به عنوان يك عادتواره (هابيتوس به قول پير بورديو) است. كتابهاي الكترونيك البته به طرز غير قابل پيشبينياي رو به گسترش است و سامانههاي توليد و پخش كتابهاي الكترونيك نيز مخاطبان گستردهاي در همه جاي جهان دارد و ميتوانند فضاي كتابخواني را دگرگون كنند. امروز كمتر كتابخواني ميبينيم كه روي گوشي هوشمندش يكي از اين سامانهها را نداشته باشد؛ خواه نمونههاي فارسي يا به زبانهاي ديگر.»
او درباره اينكه كتابهاي الكترونيك رقيب نسخههاي چاپي هستند و ميتوانند به از بين رفتن آنها بينجامند يا خير، معتقد است: «به نظر من نهتنها رقيب كتاب چاپي نيستند كه ميتوانند به عنوان مكمل عمل كنند. امروزه با توجه به محدوديتهاي محيط زيستي توليد كاغذ خود يك فرآيند ضد اكوسيستم است. به تعبير يك نويسنده فرانسوي اعلام وجود هر كتاب چاپي در واقع اعلام مرگ يك درخت يا گياه مورد بهرهبرداري در كارخانههاي توليد كاغذ است. حقيقت اين است كه جهان ديري است از عصر گوتنبرگ گذر كرده است. امروزه نهتنها ماديت كتاب حالت موزهاي يافته، بلكه ساختهاي نوشتاري هم متاثر از فضاي مجازي و نظريه ابرمتن متحول شده است؛ به سخن ديگر نوع ادبي (ژانر) نويني به وجود آمده به عنوان ادبيات ابرمتني (Hypertextual literature) كه فرم و ماديت كتاب در شكل كلاسيك و سنتي آن را به چالش كشيده است.» نقش كتابهاي صوتي در اين ميان چيست؟ آيا آن را نيز ميتوان نوعي از كتاب خواندن دانست؟ گوران در پاسخ به اين سوالات ميگويد: «صورت شنيداري كتاب از زمان ابداع راديو و همهگيري آن وجود داشته اما آن هم به دليل نوپديدياش هنوز مانده كه فراگير شود. من خودم در نوجواني سه نوار كاست شنيدم از شاهنامه فردوسي و متون يارسان كه در واقع صداي زندهياد پدرم بود و همان صداي حسي و دروني مرا به سمت آن آثار بزرگ كشاند. كتاب صوتي اگر به صورت يك نياز درآيد چه بسا تاثيري بيشتر از كتاب الكترونيكي و چاپي داشته باشد.»
كتاب ميماند؛ مانند چرخ
مهم نيست مخالف اين دسته از كتابها باشيم و علاقه قلبيمان به حس كردن كاغذ زير انگشتان در زمان مطالعه باعث شود نتوانيم به اين حوزه به شكلي جدي نگاه كنيم، مهم اين است كه دنيا مسير خود را ميرود؛ مسيري كه براي خود برتر ميپندارد. نسخه الكترونيك كتابها روز به روز جاي بيشتري در فضاي گوشي افراد كتابخوان براي خود باز ميكند و نسخههاي صوتي نيز با پشت سر گذاشتن آزمون و خطاهايي كه نفس و ماهيت هر رخدادي است، به جايگاهي كه واقعا لايق آن است ميرسد. در كتاب «از كتاب رهايي نداريم» با اين اعتقاد مواجه ميشويم كه: «يا كتاب همچنان وسيله خواندن باقي ميماند، يا وسيله ديگري وجود خواهد داشت شبيه به آنچيزي كه كتاب هميشه، حتي پيش از اختراع صنعت چاپ، بوده است. از بيش از پانصد سال پيش تاكنون، تغييرات پديدآمده در توليد كتاب، به مثابه شيء، نه كاركرد آن را تغيير داده و نه ساختار نحوي آن را. كتاب هم چيزي مانند قاشق، چكش، چرخ يا قيچي است. اينها را پس از آنكه اختراع كرديد، ديگر نميتوانيد به صورت بهتري درآوريد.»
مساله گستردگي استفاده از كتابهاي الكترونيك با همه فراز و نشيبهايي كه طي اين سالها در جهان داشته است، آنقدر موضوع مهمي بوده كه امبرتو اكو و ژان كلود كرير در كتاب «از كتاب رهايي نداريم» به بحث درباره آن بپردازند. اين روزها بيشتر افراد به اينترنت و گوشيهاي هوشمند دسترسي دارند و با قيمتي پايينتر ميتوانند كتابهايي را كه ميخواهند روي تلفن همراه خود داشته باشند.
در كتاب «از كتاب رهايي نداريم» با اين اعتقاد مواجه ميشويم كه: «يا كتاب همچنان وسيله خواندن باقي ميماند، يا وسيله ديگري وجود خواهد داشت شبيه به آنچيزي كه كتاب هميشه، حتي پيش از اختراع صنعت چاپ، بوده است. از بيش از پانصد سال پيش تاكنون، تغييرات پديدآمده در توليد كتاب، به مثابه شيء، نه كاركرد آن را تغيير داده و نه ساختار نحوي آن را. كتاب هم چيزي مانند قاشق، چكش، چرخ يا قيچي است. اينها را پس از آنكه اختراع كرديد، ديگر نميتوانيد به صورت بهتري درآوريد.»