رفع ابهام، سپس تكثير در اسارت
فراهم احمدزاده
پروژه حفاظت از يوزپلنگ آسيايي، نماد حفاظت ملي و اولين تجربه بينالمللي ما در اين حوزه است. باور من اين است با وجود زحمتهاي زيادي كه براي آن كشيده شد، جاي تقدير دارد اما اين پروژه به لحاظ موضوعي موفق نبود، با اين حال جامعه محيط زيستي ما را با واژه حفاظت مانوستر كرد. گرچه ايده مترقي حفاظت، در مقايسه با كشورهاي منطقه خيلي وقت پيش در ايران شروع شده بود، اما معني و مفهوم واقعي آن به درستي جا نيفتاده بود. به زبان سادهتر، اين پروژه حفاظت را به متن جامعه آورد. با آغاز پروژه بينالمللي حفاظت از يوزپلنگ آسيايي، دغدغهمندان محيط زيست با نحوه حفاظت از گونهها و جمعيتهاي خاص به ويژه يوزپلنگ بيشتر آشنا شدند. آموزش و ايجاد علاقه در بين طيف وسيعي از جوانان با رشتههاي تحصيلي متفاوت و همچنين تشكيل و گسترش سازمانهاي مردمنهاد متعهد، از دستاوردهاي كليدي اين پروژه است. ارتباط با نهادهاي بينالمللي و تبيين اينكه تنوع زيستي، قائم به مرزهاي سياسي نيست و حفاظت از آن يك مسووليت جهاني است، نيز از ديگر دستاوردهاي مثبت و مهم اين پروژه تا به امروز بوده است.
اما در كنار اين موفقيتهاي جانبي، اين پروژه همچون بسياري از طرحها و پروژههاي اجرا شده در كشور، از عدم شفافيت رنج ميبرد. نقدهاي جدي از طرف متخصصان و دوستداران طبيعت به اين پروژه وارد است. هنوز سوالات و ابهامات زيادي در نحوه اجراي حفاظت زيستگاهي پروژه وجود دارد كه قبل از شروع تكثير در اسارت بايد به آنها پاسخ داده و رفع ابهام شود. اولين سوال اين است كه نتايج اين پروژه براي بهبود وضعيت يوز و زيستگاهش بعد از بيش از يك دهه فعاليت و اجرا چه بوده است؟ اين در حالي است كه هنوز هيچ گزارش و تخمين دقيقي از تعداد افراد باقيمانده يوزپلنگ در زيستگاهها وجود ندارد، اگر هم وجود دارد جهت آگاهي در دسترس عموم قرار نگرفته است. همچنين مرور فعاليتهاي اين پروژه نشان از غفلت مديران و دستاندركاران آن در استفاده از ظرفيتهاي علمي كشور به خصوص در حوزه اكولوژي دارد. لازم است اشاره كنم كه يكي از دلايل اصلي عدم موفقيت ميداني اين پروژه، آشنا نبودن مجريان پروژه با اكولوژي و نحوه زندگي گربهسانان بود. شايد اگر تنها به تجربه كارشناسان اين پروژه اتكا نميشد و در كنار پتانسيلهاي سازماني و بينالمللي، از همه ظرفيتهاي ملي و به ويژه دانشگاهي هم استفاده ميشد امروز شاهد نتايج و دستاوردهاي به مراتب بهتري بوديم. موفقيت ما در اين پروژه در مقايسه با هدف تعريف شده پروژه كه حفظ يوزپلنگ آسيايي در زيستگاه بود تقريبا ناچيز است. بايد قبول كنيم كه حفاظت غيرعلمي از مدتها پيش كنار گذاشته شده است. به اعتقاد من، قبل از آغاز تكثير در اسارت بايد دلايل شكست بخش حفاظت در زيستگاه يوز، آسيبشناسي شود. گزارشهاي هرچند غيررسمي موجود، حاكي از وضعيت نگرانكننده يوزپلنگ است. بهطوري كه شايد ما مجبور باشيم اقدام عاجلتر ديگري قبل از تكثير در اسارت مانند زندهگيري و انتقال تمام افراد باقيمانده به يك منطقه امن انجام دهيم. تكثير در اسارت، با وجود ايرادات اساسي كه دارد، ميتواند به امر حفاظت كمك كند اما فعلا به دلايل متعددي نميتواند در اولويت قرار گيرد. اول اينكه كدام افراد را ميخواهند تكثير كنند؟ آيا ميخواهند علاوه بر دو يوزپلنگ گرفتار در پرديسان، افراد ديگري را هم از طبيعت زندهگيري كنند؟ دوم اينكه هزينه اجراي آن بالاست و با توجه به محدوديتهاي مالي كه مسوولان سازمان حفاظت محيط زيست و مديران پروژه هميشه از آن گلهمند هستند، بودجهاي كه براي آن در نظر گرفته شده فعلا بهتر است در بخش حفاظت در زيستگاه هزينه شده يا براي اقدامات ضروري ديگري صرف شود. سوم اينكه آيا ما تجربه اين كار را داريم يا دوباره ميخواهيم آزمون و خطا انجام دهيم؟ آيا امكانات و تخصص اين تصميم را داريم؟ چه كساني يا چه گروهي در كدام محيط ميخواهند اين پروژه را انجام دهند؟ همه اين سوالات و ابهامات امكان انجام تكثير در اسارت را فعلا منتفي ميكند. آنچه مهم است، يوزپلنگ آسيايي همانطور كه قبلا هم ذكر شد يك ميراث جهاني است كه بايد حفظ شود. اما نبايد اين موضوع را هم فراموش كنيم كه اينگونه تنها دارايي ما نيست و كل تنوع زيستي سرزمين نياز به توجه دارد.
دانشيار گروه تنوع زيستي، پژوهشكده علوم محيطي، دانشگاه شهيد بهشتي