اميد با پشتوانه منطقي معنادار است
مرتضي پورميرزايي
با شكلگيري پروژه بينالمللي حفاظت از يوزپلنگ آسيايي در سال ۱۳۸۰، اكنون دستكم ۱۸ سال از تلاش متمركز و برنامهمحور براي حفاظت از گونه يوزپلنگ آسيايي و زيستگاههايش در ايران ميگذرد. در اين مدت نه تنها سازمان حفاظت محيط زيست بلكه فعالان مستقل مدني، تشكلهاي مردمي و موسسات بينالمللي هر كدام به نوبه خود نقشي در حفظ اين گونه بازي كردهاند. منابع مالي و تجهيزات توسط پروژه حفاظت از يوزپلنگ آسيايي و تشكلهاي مردمي تامين شدند. محيطبانان جديدي براي زيستگاهها استخدام شدند و پژوهشهاي متنوع روي وضعيت جمعيت و اكولوژي گونه انجام شد.
از ابتداي دهه 90 براي نخستين بار تلاش براي ارايه برآورد جمعيت بر مبناي شواهد و متد مستدل و علمي توسط انجمن يوزپلنگ ايراني آغاز و در سال ۹۲ اعلام شد كه جمعيت يوزپلنگ در ايران قطعا كمتر از ۷۰ عدد است. اين در حالي بود كه پيش از آن ادعا ميشد بين ۷۰ تا ۱۲۰ فرد يوزپلنگ در كشور زيست ميكنند. در ادامه تلاشها براي برآورد دقيقتر از جمعيت توسط گروههاي مختلف آغاز شد. روشهاي متفاوت منجر به نتايج متفاوت ميشدند اما يك نكته توسط تمامي نتايج تاييد ميشد: «جمعيت به شدت در حال كاهش است.» پس از سال ۹۲ و با وجود اختلافنظر كارشناسان در نحوه برآورد جمعيت هيچگاه، هيچ گروهي، از جمعيت ۱۲۰ فرد گفتوگويي نميكرد.
نتايج در سالهاي بعدي نيز نگرانكنندهتر شدند. در سال ۹۵ انجمن يوزپلنگ ايراني در يك كنفرانس خبري اعلام كرد: «از تمامي يوزهاي شناسايي شده توسط انجمن در زيستگاههاي يوزپلنگ به استثناي ذخيرگاه زيستكره توران، تنها ۲ عدد ماده بودهاند و در صورتي كه تغييري در رويكرد ايجاد نكنيم، يوزپلنگ در دهه ۹۰ منقرض خواهد شد.» اكنون مقالات منتشر شده نشاندهنده حضور حداكثر ۴۰ فرد يوزپلنگ در طبيعت ايران است. اين در حالي است كه برخي كارشناسان اندازه واقعي جمعيت را به مراتب پايينتر از اين اعداد ميدانند. بدون شك رويكرد ۱۸ سال اخير در حفاظت از يوزپلنگ در ايران نه تنها از حفظ جمعيت اين گونه ناتوان بوده بلكه ميتوان ادعا كرد كه بر اساس اعداد مورد توافق عموم كارشناسان، يوزپلنگ آخرين نفسهاي خود را ميكشد. ميزان تراكم جمعيت در زيستگاه دستكم ۷ ميليون هكتاري يوزپلنگ در كشور به حدي رسيده است كه در صورت موفقيت افراد جمعيت در برونرفت از خطرات جادهها، شكارچي، قاچاقچي توله، سگ گله، رقباي گوشتخوار و… دسترسي ماده و نر عملا بسيار دشوار است. از سال ۹۱ زادآوري مستندي در زيستگاههاي استان اصفهان، يزد، كرمان و خراسان جنوبي مشاهده نشد و زنگ خطر انقراض يوز در ايران به صدا در آمد. يا اين وجود يك موضوع باعث شده بود كه برخي كارشناسان متوجه وخامت اوضاع نشوند.
اميد!
اميد بدون پشتوانه منطقي منجر شد تا بدون تغيير در برنامههاي حفاظتي، تنها منتظر يافتن فرد ماده جديد در زيستگاههاي جنوبي بمانيم. در اين مدت روشهاي جايگزين همچون تكثير در اسارت كه از نمونههاي موفق براي حفظ ديگر گوشتخواران در دنيا بودهاند، مغفول مانديم.
در مدتي كه برخي كارشناسان باور به وخامت اوضاع نداشتهاند ما يوزهاي متعددي را از دست دادهايم. فرصتهاي زيادي براي توليد مثل در اسارت از دست رفتهاند و اكثر يوزهاي شناخته شده در ايران يا در تصادفات يا به مرگ طبيعي مردهاند، ناپديد شدهاند يا سن بالايي دارند. در اين شرايط از دست دادن هر فرد به معناي از دست دادن بخشي از ژن يوزپلنگهايمان براي هميشه است. بدون تنوع ژني هيچ گونهاي قابل ماندگاري نخواهد بود. لذا حفظ ژن و افزايش توليدمثل بايد اولويت ما در روزها و ماههاي پيشرو باشد. بهرهگيري از تجارب ديگر كشورها در حفظ ژن و افزايش افراد جمعيت كليد نجات يوز در ايران است.
وقت آن رسيده است تا آستين بالا زده و واقعبيني را جايگزين اميد بيمنطق كنيم. در مرز انقراض ثانيهها ارزشمندند.