بودن يا نبودن، آيا واقعا مساله اين است؟
كاوه حبعلي
يوزپلنگ آسيايي يكي از هشت گربهسان زيستا در ايران، متاسفانه در خطر انقراض جدي قرار دارد. براساس شواهد
تاييد شده تنها افرادي از اين گونه در پهنه وسيع فلات ايران زندگي ميكنند. به نظر ميرسد نادانستهها درباره اكولوژي اين گونه به قدري زياد بوده كه تمام تلاشها براي حفاظت را بيحاصل نشان ميدهد. تلاشهاي بيوقفهاي كه بيشتر متمركز بر حفاظت از زيستگاه صورت گرفته و سعي شده تا شرايط كلي را براي يوزپلنگها فراهم كند اما توجه كمتري به نيازهاي جزيي اين گربهسان شده است. البته استفاده از تنها ابزار در دسترس براي بررسي وضعيت اين گونه، حداقل اطلاعات را در اختيار مديران و
تصميم گيرندگان گذاشته است كه با بررسي شرايط امروز اينگونه در مييابيم كه شناخت حداقلي از گونهاي حساس نه تنها كمكي به روند بازيابي جمعيت نكرده بلكه سرعت انقراض را افزايش داده است.
در حال حاضر مديران و محققين در نقطه بسيار حساسي در حفاظت از يوزپلنگ آسيايي قرار دارند. اتخاذ تصميمي درست شايد سرعت انقراض را كاهش دهد اما پافشاري بر اشتباهات گذشته يا حداقل اصرار بر ادامه مسير گذشته ميتواند تنها افراد باقي مانده را هم به سمت نابودي هدايت كند.
امروزه بشر با دستكاريهاي خواسته و ناخواسته چرخههاي طبيعت را با مشكلات زيادي روبهرو كرده است. برداشت بيش از حد از منابع طبيعي، احداث جادهها، شكار بيرويه و انتقال حيوانات اهلي به زيستگاههاي طبيعي روند انقراض را بهشدت سرعت ميبخشد. به نظر ميرسد تنها راه جلوگيري از انقراض يوزپلنگ مداخله 100درصد در روند طبيعي اين گونه باشد. زندهگيري و حفظ معدود افراد باقي مانده در طبيعت تنها راه كاهش سرعت انقراض خواهد بود اما اين كار اصلا ساده نخواهد بود. درواقع پازلي از چند گروه بايد در كنار هم تلاش كنند تا شايد آيندگان هم به داشتن يوزپلنگ ايراني افتخار كنند. مديران و تصميمسازان، حفاظتگران و دامپزشكان و افكار عمومي از اعضاي اين پازل حساس و مهم خواهند بود.
مديران و تصميمسازان با به كارگيري و حمايت از متخصصين واقعي نقش بسيار پررنگ و حساسي خواهند داشت. اگر اين ضلع پازل مسووليت خود را به نحو احسن انجام ندهد تقريبا ميتوان گفت انقراض حتمي خواهد بود.
حفاظتگران و دامپزشكها با همكاري، همفكري و استفاده از خرد جمعي هم كار بسيار حساسي خواهند داشت. اين گروه با زندهگيري افراد باقيمانده در طبيعت و فراهم كردن شرايط مناسب تكثير شانس ابقاي اين گربهسان را در طبيعت افزايش خواهند داد. البته ذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه كار با حيات وحش بسيار پرريسك است و افراد دخيل در اين پروسه بايد علاوه بر امكانات به روز از تخصص و تجربه كافي برخوردار باشند.
امروزه كمتر كسي قدرت افكار عمومي را ميتواند انكار كند. افرادي كه با علم و سواد محدود اما احساسات قدرتمند باعث توقف يا آغاز پروژهاي ملي و مهم ميشوند. به نظر ميرسد اين افراد 2 راه بيشتر براي مواجهه با اين آخرين راه حفظ يوزپلنگ در ايران ندارند. اول اينكه به مديران و متخصصان داخلي اعتماد كرده و با حمايت از آنها منتظر نتايج باشند يا اينكه همچنان با به كارگيري احساس و دوري از علم و تخصص سعي در ايجاد اخلال در روند كنند.
در آخر توجه به اين نكته بسيار حايز اهميت است كه اگر حداقل اين 3 گروه همكاري لازم را با هم نداشته باشند نبايد اميدوار بود. فرهنگسازي و انتخاب افراد مناسب ميتواند اعتماد لازم براي اجراي چنين راهكاري را به دست آورد و اميد را در دل دوستداران حيات وحش زنده كند.