پيچيده مثل تكديگري
حسن خليلآبادي
تكديگري از آن دست موضوعات پيچيدهاي است كه سالهاست شهرهاي بزرگ ما از جمله تهران با آن دست به گريبان است. از متكدياني كه برخي از آنها از سالهاست از كودكي به عنوان متكدي در خيابانها و معابر كار كردهاند و حتي تا ميانسالي و پيري نيز به اين كار مشغولند تا متكدياني كه به صورت سازمانيافته در سطح شهر كار ميكنند يا متكدياني كه از شهرها و روستاها و حتي كشورهاي مختلف حاشيه ما، راهي تهران و شهرهاي بزرگ ميشوند و سعي ميكنند با جلب ترحم شهروندان كسب درآمد كنند. اما از آنجا كه تكديگري فعاليتي مخالف با موازين قانوني است، قانون نيز راهكارهايي را براي جمعآوري و اصلاح آن در نظر گرفته است. براساس قانون بهزيستي، نيروي انتظامي و شهرداري اصليترين نهادهاي متولي ساماندهي تكديگري هستند. در مورد شهرداري نيز براساس ماده 55 قانون شهرداريها، وظايف محوله به شهرداري در اين زمينه كاملا مشخص شده است. بر همين مبنا وظيفه مديريت شهري اين است كه اين متكديان را با كمك پليس جمعآوري كند و پيش قاضي ببرد تا او در مورد آنها تصميمگيري كند. بعد از صدور حكم توسط قاضي، متكديان به سامان دو سراي شهرداري ويژه بانوان و آقايان در اسلامشهر منتقل ميشوند تا طبق حكمي كه قاضي داده، در آنجا از آنها نگهداري شود. تا اينجاي كار همهچيز حساب شده و اصولي است اما مشكل از جايي شروع ميشود كه اينها وارد سامانسراهاي شهرداري ميشوند. بسياري از اين افراد نه شناسنامه دارند و نه هيچ گونه برگه هويتي ديگر. از سويي معمولا تعدادي از آنها نيز از بيماريهاي مختلفي رنج ميبرند. براي همين شهرداري مجبور است با صرف هزينههاي سنگين آنها را درمان و نگهداري كند چرا كه هزينههاي پزشك و دارو؛ براي آنها به صورت آزاد محاسبه ميشود.
اين متكديان معمولا تا حدود 3 ماه - بسته به حكم قاضي - در سامانسراهاي شهرداري ميمانند و از آنها نگهداري ميشود. مشكل بعدي نيز از جايي شروع ميشود كه مدت نگهداري آنها تمام ميشود و بايد فكري براي آنها كرد اما از آنجاييكه بسياري از خانوادههاي اين متكديان رغبتي براي نگهداري از آنها ندارند، معمولا بسياري از آنها دوباره به شهر و خيابانها بازميگردند و دوباره روز از نو و روزي از نو.... بنابراين به نظر ميرسد اين سيكل چندان براي ساماندهي متكديان كارايي ندارد و نميتواند كمكي به كم شدن تعداد آنها بكند. واقعيت اين است تا زمانيكه شاهد مشكلات روز افزون اقتصادي در كشور باشيم و تا زمانيكه روزبهروز بيماريهاي رواني در سطح جامعه افزايش پيدا ميكند يا تا وقتي كه شهروندان به اين افراد كمك ميكنند نميتوان به كم شدن اين متكديان اميدوار بود. شايد كارآمدترين روش در اين مسير، در كنار همكاري بيشتر سازمانهاي متولي، فرهنگسازي و آگاهسازي جامعه در اين خصوص باشد. يعني جامعه بايد به اين يقين برسد كه بسياري از اين متكديان به هيچ عنوان محتاج واقعي نيستند و بايد از كمك كردن به آنها پرهيز كرد وگرنه بايد همچنان منتظر شنيدن آمارهاي كمكهاي ميلياردي شهروندان به اين قشر باشيم. درست مثل آمار 1.5 ميليارد توماني كمكهاي روزانه شهروندان به متكديان كه سازمان بهزيستي آن را اعلام كرده است.