آنچه فيلم «بهارستان خانه ملت» را به اثري ديدني تبديل ميكند، استفاده از لحني ساده اما جذاب است براي نشان دادن تاريخ 150 ساله ميدان بهارستان و شرح وقايع مهم سياسي اجتماعي كه در اين جغرافيا بر مردم ايران گذشته است. در واقع در اين فيلم تاريخ جغرافياي سياسي منطقه بهارستان كه شامل باغ بهارستان و باغ نگارستان و باغ نظميه و عمارت مسعوديه و مسجد و ساختمان سپهسالار و ساختمان مليجك، بخش اصلي وقايع ميدان بهارستان است را پيش روي مخاطب قرار ميدهد. اسناد تصويري رخدادهاي سياسي كشور كه در اين فيلم گردآوري شده از دوران قاجار تا شروع انقلاب اسلامي ويژگي مثبت و مهم اين فيلم به شمار ميرود.
تنديس سيمرغ بهترين فيلم مستند جشنواره فجر، بهترين مستند آكادمي سينما سينما، تنديس بهترين فيلم هنر و تجربه جشنواره سينما حقيقت، تنديس اراده ملي جشنواره فيلم فجر، تنديس بهترين پژوهش از جشنواره شهر، ديپلم افتخار بهترين فيلم مستند جشن مستقل سينماي مستند و... جوايزي هستند كه اين فيلم كسب كرده است و هماكنون هم در گروه سينمايي هنر و تجربه نمايش دارد. به بهانه اكران اين فيلم با بابك بهداد، كارگردان آن گفتوگويي انجام داديم كه از نظر ميگذرانيد.
اساسا پرداخت و ساخت فيلمهاي تاريخي نيازمند پژوهش و مطالعات گسترده تاريخ است و بر اساس پروسه كارشناسي شدهاي پيش ميرود و بعد از ساخت هم چنين فيلمهايي با اما و اگرهاي زيادي همراه است و كار را براي فيلمساز سخت ميكند. ميخواهم بدانم به ساخت چنين فيلمي علاقهمند بوديد يا پيشنهاد ساخت آن به شما داده شد؟
من علاقه به تاريخ دارم و هميشه فكر ميكنم، تاريخ نكات زيادي براي گفتن به ما دارد. پيش از اين فيلم، مستندي درباره چگونگي ورود جريان برق به ايران و واكنش حكومت و مردم به اين مساله ساخته بودم با نام «چراغي كه روشن شد» كه در زمره فيلمهاي تاريخي به حساب ميآيد. اين اولين فيلم تاريخي من بود ولي بيشتر فيلمهايي كه تاكنون كار كردم راجع به اقوام و آيينها، فرهنگ و هنر ايراني بوده است. با اين مقدمه كه گفتم؛ طرحي داشتم راجع به آقاي تهامي، عكاس دوره پهلوي اول كه ايشان از عكاسان قديمي ايران هستند. آقاي تهامي به سال 1310 عكاسي را در ميدان بهارستان راهاندازي كرده بودند و وقتي فوت ميكنند، پسرشان آن عكاسي را اداره ميكند، دلم ميخواست تاريخ اين عكاسي را به صورت فيلم روايت كنم. اين طرح را به مركز گسترش دادم. آن موقع آقاي ارد عطارپور در مركز گسترش بود و طرحها را مصوب ميكرد. ايشان با من تماس گرفت كه موضوع فيلمت خيلي خوب است ولي اگر طرح فيلمت را به ميدان بهارستان بسطدهي پربارتر هم ميشود. من از همان موقع شروع به تحقيق كردم و دريافتم علاوه بر ميدان بهارستان؛ باغ بهارستان، باغ نگارستان، مجلس، مسجد سپهسالار، عمارت مسعوديه و خيابانهاي اطراف ميدان هم براي روايت جالب است و هم پر از اتفاقات سياسي و اجتماعي است كه قابليت باروري در يك فيلم مستند را دارد. از همان زمان بود كه تا 3 ماه تحقيقاتم را انجام دادم و به يك طرح منسجم رسيدم.
چه سالي؟
7 سال پيش. سال 91 بود. طرح را به مركز گسترش فرستادم و مصوب شد ولي در آن زمان مديريت مركز گسترش تغيير كرد و ما در يك دستانداز مالي قرار گرفتيم و هزينههاي ساخت فيلم دير به ما پرداخت شد با اين حال من كار تحقيقاتي خودم را شروع كردم و تيمي تشكيل دادم و با هم شروع به بررسي پيدايش ميدان بهارستان كرديم. روزنامههاي دوره قاجار را بررسي كرديم و تمام اتفاقات و روزنامههاي پهلوي اول و دوم در ارتباط با منطقه و لوكيشن ميدان بهارستان را مطالعه كرديم. همزمان تحقيق كتابخانهاي را شروع كرديم و يك سري كتابها را خوانديم و همه اتفاقات را از زمان جنبش مشروطه تا سال 56 بر اساس سال و روز تقسيم كرديم و همه حوادث كنار هم چيده شد. نزديك به دو سال تحقيقات اين فيلم طول كشيد.
همانطور كه اشاره كرديد، اتفاقات در اين فيلم بر اساس روز و سال كنار هم قرار ميگيرد. آيا طي فرآيند تحقيقات روي نگارش فيلمنامه هم متمركز بوديد؟
بعد از تحقيقات به اتفاق همكارم رضا نوري روي نگارش فيلمنامه وقت گذاشتيم كه حالا بعد از ورود به تاريخ، حوادث را چطور پشت سر هم نشان دهيم به صورت موازي يا زمان را بشكنيم، بحث ميكرديم.
پس مشاور هم در خلال كار داشتيد؟
رضا نوري بيشتر روي نگارش فيلمنامه و قرار دادن بعضي از حوادث و لحن فيلمنامه به من كمك زيادي كرد.
در مرحله بعد با چه هدفي و چارچوبي ساختار فيلم را بنا كرديد؟
خيلي دوست داشتم اين تاريخ 150 ساله را براي مخاطب جذاب و خلاقانه و در عين حال با لحني ساده تعريف كنم. هدفم از ساخت اين فيلم جنبه آگاهيبخشي بود كه به مخاطبم بگويم در 150 سال پيش در اين جغرافيا اين اتفاقات مهم روي داده. به نظر من ميدان بهارستان جزو مناطق حساس و مهم ايران است كه سرنوشت و تاريخ ايران در اين منطقه رخ داده است. از تشكيل مجلس گرفته تا به توب بستن مجلس، فتح تهران، مصوبات مجلس و خيلي از قراردادها يا حادثه 30 تير و كودتاي 28 مرداد و... براي من جذاب بود همه اين اتفاقات سياسي انگار با هم ارتباط داشته و در هم تنيده بودند. من با اين هدف جلو رفتم كه اين محيط را به مخاطبم معرفي كنم.
همين شد كه فيلمنامه را به صورت خطي نوشتيد؟
آنچه برايم مهم بود اين بود كه سعي كردم، مخاطب گيج نشود. به آقاي نوري ميگفتم يك جوري فيلمنامه را بنويسيم كه وقتي كسي فيلمنامه را ميخواند، لذت ببرد. فيلمهاي تاريخي ديگري را كه ديده بودم، روايت تاريخ در آن سردرگم بود و زمان مدام عقب و جلو ميرفت و ما را گيج ميكرد. ما تصميم گرفتيم اين گونه فيلمنامه را ننويسيم.
«بهارستان خانه ملت» فيلمي است كه به تصوير وابستگي زيادي دارد و جذابيت عمده فيلم به كنار هم قرار دادن عكسها مطابق با همان برهه تاريخي به خصوص است. با توجه به ضعفي كه در استفاده از منابع تاريخي داريم چطور به اين حجم از عكسهاي ديده نشده، رسيديد؟
باور كنيد از زمان نگارش فيلمنامه نگران بودم كه چطور من بايد اين تصاوير را پيدا كنم. از همان موقع تيم پژوهش را براي پيدا كردن تصاوير با كيفيت خوب مامور كردم. هر جايي كه منابع تصويري بود، سر زديم. از فيلمخانه ملي بگير تا كاخ گلستان تا مركز اسناد؛ بخشهاي خصوصي تا خانه مشروطه تبريز. ليستي بلند بالا تهيه كردم. در نهايت بخشي از فيلمهاي 16 و 35 ميليمتري از فيلمخانه ملي به دستمان رسيد كه اين فيلمها را تبديل به ديجيتال كرديم. عكسهاي بخش احمد شاه و بخشي از عكسها را از خارج ايران با دو شبكه خارجي وارد گفتوگو شدم و تامين كرديم.
بسياري از عكسهاي فيلم ترميم شده و حتي رنگآميزي شده بودند. اين نكته با شخصيتپردازي و فضاسازي رابطهاي داشت؟
دقيقا همين طور است. خيلي به اين فكر كردم كه شخصيتهاي مهم در يك عكس را چگونه نشان دهم. اتودهاي مختلفي زدم. روشهاي ديگر تجربه شده نظير حركتهاي كامپيوتري يا برش و برجستهتر كردن عكس را بررسي كردم كه با سليقه من جور درنميآمد. تمام عكسها را با يك تيم دوباره مطالعه كرديم. مطابق با همان رنگها و رنگآميزي دوره قاجار و اصلي ما عكسها را دوباره با كامپيوتر ترميم و روتوش كرديم. بعضي از عكسها هم كيفيت خوبي داشتند. از جنبه ديگر به نظرم آمد كه اين رنگآميزي دوباره عكسها با تحليل شخصيت و فضاسازي و شخصيتپردازي جور درميايد. از نظر حسي اين برداشت را داشتم كه اين نوع رنگآميزي از لحاظ بصري گذشته را به حال وصل ميكند و قصه وروايت ما براي مخاطب جذابتر ميشود.
در اين فيلم آنچه بيشتر نمود پيدا ميكند، تكيه بر تاريخ سياسي كشور است. آگاهانه روي تاريخ اجتماعي متمركز نشديد؟
يك جاهايي ميتوان تاريخ سياسي و اجتماعي را از هم تفكيك كرد ولي در اين فيلم به هم وصل ميشوند. فكر ميكنم بعد از پيروزي مشروطه و شكلگيري مجلس، جغرافياي ميدان بهارستان، شكل سياسي به خود گرفت. تمام مصوبات مجلس و اتفاقات داخل ميدان و اطراف آن همه يك جور تاريخ سياسي ايران را رقم ميزند. واقعيتش نميخواستم تفكيك كنم. شايد خود فيلم به سمت سياست گرايش بيشتري پيدا كرده است.
همان قدري كه بحث پژوهش در اين فيلم مشهود است به همان اندازه بحث فرم در اين فيلم كمرنگ است. انگار بابك بهداد خودش را در بحث كارگرداني كنار كشيده است. چرا؟ برخلاف خيلي از مستندسازان كه علاقهمند هستند خودشان را به نوعي در فيلم مطرح كنند.
فيلم از جنبش مشروطه شروع ميشود و بعد وقايع مطابق با زمان كنار هم قرار ميگيرد. من نميتوانستم به زمان حال بروم و در خلال فيلم به گذشته هم رجوع كنم. ميترسيدم مخاطب سردرگم شود. يعني اگر يك لحظه مخاطب حواسش پرت شود و زمان فيلم را از دست دهد دچار سردرگمي ميشود. به همين جهت از فيلمنامه خطي استفاده كردم. ولي با اين حال معتقدم فرم فيلم مستند بر اساس محتوا صورت ميگيرد. گرافيك، تدوين، فيلمنامه و صداگذاري همه به كارگرداني مربوط ميشود. چگونه قرار دادن حوادث كنار هم همه يك مدل كارگرداني براي فيلمهاي اينچنيني است. حتي براي گويش شخصيتها فكر شده و به نظرم بحث كارگرداني در اين فيلم ديده ميشود. به نظر من فيلم مستند بازسازي خلاقانه واقعيت است كه واقعيتي را ميداني حالا ميخواهي به تصوير بكشي بايد به اين فكر كنيم كه چطور ميتوان خلاقانه آن را نشان دهيم. از آنجايي كه سينما زبان تصوير است تا جايي كه توانستم با تصوير و تدوين و بعد با صدا هر جايي كه كم داشتم با نريشن و با شخصيتهايي كه در فيلم بود، كار را جلو بردم.
رشد تكنولوژي باعث شده با كارهاي كامپيوتري عجيب و غريب عكسها را كنار هم چيده و اسم چنين چيدماني را فيلم مستند ميگذارند. از اينكه چنين شائبهاي براي فيلم به وجود بيايد،نگران نبوديد؟
اتفاقا من عامدانه وآگاهانه از اين حركتهاي كامپيوتري بيجهت و ادا و اطوار مربوط به فرم دوري كردم. در واقع ما سعي كرديم، لباسي كه براي اين فيلم دوخته ميشود ساده و به درد بخور باشد. فيلمهاي تاريخي زيادي ديدم كه پر است از جلوههاي رايانهاي با حركتهاي بيخودي كه همخواني با فضاي فيلم ندارد. خيلي از عكسهاي من در فيلم ثابت است. عكسهاي دوره قاجار يك نوع ايستادگي و سادگي و بافتي دارد كه من نبايد به آن دست ميزدم اما با اين حال اعتقاد داشتم همه فضاي عكس بايد ديده شود. فقط رنگ نقطههايي را كه لازم داشتم، جلا دادم. اين فيلم احتياج به فضاي ساده اما پر پرداخت داشت كه سليقه من بود.
يك نكته ديگر استفاده از صداي فيلمسازان مستند است كه روي شخصيتهاي تاريخي قرار ميگيرد كه اين صداها براي هر كسي شناخته شده، نيست و فقط مخاطبان خاص اين صداها را ميشناسند.
بله. از محمدعلي شاه گرفته تا مصدق، مظفرالدين شاه، دكتر فاطمي، آيتالله كاشاني و... 25 شخصيت هستند كه صداي همه آنها توسط بچههاي مستندساز گفته شده است.
چرا از دوبلورهاي معروف استفاده نكرديد؟
برايم جذاب بود كه پيروز كلانتري جاي دكتر فاطمي در فيلم حرف بزند يا محمدرضا اصلاني فيلمساز و مستندساز معروف به جاي آيتالله كاشاني صحبت كند و... با شناختي كه از بچههاي مستندساز داشتم، فيلمنامه را براي آنها ميفرستم آنها ضمن اينكه نكات خود را مطرح ميكردند راجع به شخصيتها هم با من گفتوگو ميكردند اين پروسه همكاري خيلي برايم جذاب و دوستداشتني بود چون در فيلمهاي ديگري كه ساختم از دوبلورهاي توانايي همچون آقاي رسولزاده و پرويز بهرام استفاده كردم در اين فيلم خواستم با بچههاي مستندساز همكاري كنم. حتي راوي اصلي شهرام درخشان، مستندساز است. البته قرار بود آقاي هوشنگ آزاديور جاي بعضي كاراكترها در اين فيلم صحبت كند كه مريض بود دو، سه كاراكتر را برايمان گفت و بعد فوت كرد. يك نكتهاي كه لازم ميدانم اينجا بگويم در مقوله فيلمسازي برايم مهم است كه در درجه اول خودم از فيلمي كه ميسازم و پردازشي كه دارم، لذت ببرم بعد به مخاطبان فكر ميكنم. اين شايد كمي خودستايي باشد ولي بايد اول خودم از كارم لذت ببرم تا بعد ببينم نظر مخاطبان چه باشد.
ميتوانيم بگوييم شما برداشت آزادي از تاريخ 150 ساله ايران داشتيد؟
من قطعا دخل و تصرف در تاريخ نكردم ولي يكجورهايي در تاريخ دست بردم. مثلا بعضي از شخصيتها و بعضي وقايع را پررنگ كردم و بعضي را تعمدا حذف كردم. از بس ميزان اطلاعاتي كه در تحقيق و پژوهش به دست آورده بودم خيلي زياد بود، نميتوانستم از اين تصاوير دل بكنم. اين را بگويم فيلمنامهاي كه ما نوشتيم 300 صفحه بود و آن چيزي كه ساخته شد و در تدوين قرار گرفت 50 صفحه بود. ناچار شديم بعضي صحنهها را كه به سختي هم به دست آورده بوديم، حذف كنيم. خيلي از دوستانم كه فيلم را ديدند، گفتند اي كاش فيلم 120 دقيقه بود چون وقايع جذاب بود و خستهكننده نميشد. من ديگر آن زمان فيلم را بسته بودم و كاري نميتوانستم بكنم.
انتقادي كه به فيلم وارد است اين است كه حجم نريشن روي تصوير در بعضي صحنهها زياد ميشود و مجالي به مخاطب نميدهد كه فكر كند و خودش وقايع را از هم تمييز دهد. تا ميرسيم به آخر فيلم كه وقتي نريشن به يكباره براي چند دقيقه قطع ميشود كه به نظر ما با پايانبندي خوبي مواجه هستيم؛ نميشد حجم نريشنها كم شود؟
شما درست ميگوييد اگر ميتوانستم حجم نريشن در طول فيلم را كمتر ميكردم ولي با اين حال هم خيلي حجم نريشنها را كم كردم. با تدوينگر بعضي وقتها دعوا و بحث ميكرديم. (ميخندد) خيلي از سكانسهاي خوبي كه به سختي پيدا كرده بودم، درآورديم در اين مساله من دلبستگي خاصي به سكاسنها پيدا كرده بودم. چون خيلي از مخاطبان تاريخ را مو به مو نميدانند اين نريشنها و اطلاعات دقيق براي آن دسته از مخاطبان است. مثلا ممكن است بعضي ندانند، رضاخان درجه نظامي خود را در ميدان بهارستان زماني كه مجلس را به توب ميبستند، گرفته است. كساني كه تاريخ را مطالعه كردند اين نكات را ميدانند ولي همه اين مسائل را نميدانند. صحنههاي جذاب ديگري داشتيم از دكتر مصدق گرفته تا يك سري تجمعات كه همه را مجبور شديم، حذف كنيم.
جدا از بحث پژوهش و تحقيقات گسترده و اسنادي كه فيلم ارايه ميدهد، بخش تدوين در اين فيلم زياد به چشم ميآيد. به اندازه كارگرداني، بخش تدوين هم در اين فيلم مهم جلوه ميكند.
خيلي خوشحالم كه به اين نكته اشاره كرديد. تدوين فيلم كار به شدت سخت و پيچيدهاي براي من و همكارم خانم افتخاري بود. ما چند بار عكسها را ديديم، سكانسها را با عكسها تطبيق ميداديم. در مرحله بعد عكسها را كنار هم ميچيديم طوري كه با ريتم فيلم هماهنگ باشد. ميترسيدم نتيجه اين همه تلاش خوب از كار در نيايد و فيلم تاريخي خستهكنندهاي شود. به عبارتي فيلم متولد نشود. چون خيلي از فيلمهاي تاريخي با موضوعات مهم ديدم كه متاسفانه از نظر ساختاري شهيد شده. با اينكه فيلمها تفكر خوبي داشتند اما در تدوين خروجي خوبي را شاهد نبوديم. به همين جهت تلاش زيادي روي مونتاژ فيلم داشتيم.
چرا از مورخ استفاده نكرديد؟
هم ساختار فيلم اين را نميطلبيد كه ما از مورخ استفاده كنيم و هم اينكه ما از نظرات كارشناسان زيادي استفاده كرديم. آقاي دكتر تركمان نظرات جامع و خوبي به ما دادند همچنين از نظر كارسناسي چند مورخ كه مطالعات تاريخي زيادي داشتند، استفاده كردم. خيلي دلم ميخواست آقاي باستانيپاريزي در قيد حيات ميبودند و من از نظراتشان استفاده ميكردم اما متاسفانه حين تحقيقاتي كه انجام ميدادم ايشان فوت كردند. ولي ايشان كتابي دارند به اسم تلاش آزادي كه خيلي كتاب خوبي است. آن كتاب راهگشاي خوبي براي من بود.
فيلمنامهاي كه ما نوشتيم 300 صفحه بود و آن چيزي كه ساخته شد و در تدوين قرار گرفت 50 صفحه بود. ناچار شديم بعضي صحنهها را كه به سختي هم به دست آورده بوديم، حذف كنيم. خيلي از دوستانم كه فيلم را ديدند، گفتند اي كاش فيلم 120 دقيقه بود چون وقايع جذاب بود و خستهكننده نميشد.