مثل كوروساوا باشيم
شادمهر راستين
آكيرا كوروساوا در كارنامه حرفهاي فعاليت خود، تجربه تدوينگري، كــارگــرداني، تـهيـهكـنندگي و فيلمنامهنويسي دارد.
با اين حال وقتي او فيلمنامهاي مينوشت، فكر نميكرد قرار است خودش اين فيلمنامه را كارگرداني كند، زماني هم كه كارگرداني يك اثر را به عهده داشت، نگران بود تدوينگرش كه كار را ميبيند، تصور نكند با فرد سهلانگاري طرف است، همچنين وقتي تهيهكنندگي فيلمي را عهدهدار ميشد، مدام به اين فكر ميكرد، فيلمي كه ميسازد در گيشه موفق باشد تا هم سودي به كمپاني برساند و هم كار هنري كارگردان خراب نشود.
اين ويژگي كوروساوا براي كشور ما بسيار مهم است، كمتر كسي است كه فكر كند ديگراني هستند كه بايد از فيلم و كارشان در سينما استفاده شود.
معمولا فيلم را كاردستي فردي ميبينند كه همه كارهايش را بايد انجام دهند و درنهايت همهچيز به اسم يك نفر تمام ميشود.
در ايران دو كارگردان سختگيريهايي را كه كوروساوا براي خودش داشت، رعايت كردهاند؛ عباس كيارستمي و بهرام بيضايي.
آنها فيلمنامه را بهگونهاي مينوشتند كه گويا فرد ديگري قرار است آن را كارگرداني كند و فيلم را طوري ميساختند كه گويا ديگري آن را تدوين ميكند.
مسيري كه كوروساوا رفت يك ديدگاه خاص نسبت به مفهوم سينما فراتر از صنعت و هنر سينماست كه به يك كار دستهجمعي نياز دارد.
در سينماي ايران كه عملا با كمترين پرسنل اثر توليد ميشود و گاه هزينه تجهيزات توليد بيش از دستمزدهاي افراد است، يادآوري مسير كوروساوا تذكري است كه بايد آن را در سينما به كار گرفت.
در ميان فيلمهاي اين كارگردان «هفت سامورايي» بيش از ساير آثارش، سينماگران را تحتتاثير قرار داده است اما اگر قرار باشد فيلمي را پيشنهاد كنم، فيلم «زيستن» است، ضمن اينكه فيلمي كه ميتواند شاهدي بر دغدغههاي پايان عمر اين كارگردان باشد «روياها» است.