سيارهاي شدن مخاطرات رسانهاي
حجتالله عباسي
طلوع فناوريهاي جديد، انرژيهاي بسيار متراكمي را در زمينه رسانههاي جمعي رها كرده، همهچيز را در نورديده و پيامد آن عدم قطعيتهايي است كه محيط زندگي را ناامن و بيثبات كرده است. درست مانند يك فنر ضخيم كه وقتي فشرده ميشود، نيروي زيادي متراكم شده و هنگام رهايي، قدرت كشاني آن همهچيز را از سر راه خود برميدارد.
جامعه اطلاعاتي تضعيف وفاداري به سنتها و فرسايش اعتماد به ساختارهاي اجتماعي را در پي داشته و همه مناسبات اجتماعي را دچار تغييرات گسترده كرده است. در عصر جامعه صنعتي محدوديت دسترسي به رسانه، رنجدهنده و فريادها را به آسمان برده و صداهاي خاموش را به سوي رهايي از قيد و بند رسانههاي سنتي سوق ميداد. فناوري اطلاعات با استانداردزدايي از كار و تخصصزدايي از مشاغل، موجب شده تا فرآيند و شيوههاي كار تغيير كرده و ابزار توليد و انتشار اطلاعات در اختيار شهروندان قرار گيرد. شهرونداني كه در آزادي بهار انقلاب فناوري اطلاعات علاقه دارند بدون توجه به خطوط قرمز، خطرگاهها و پرتگاهها درباره همهچيز به شكل عريان، اطلاعات توليد و منتشر كنند.
شهروندان عصر فناوري اطلاعات، جامعهاي را جستوجو ميكنند كه درهاي آن روي دموكراسي، حقوق شهروندي، آزادي بيان و قيد و بندهاي كنترلي رها باشند و البته خوشامدگويي به چنين جامعهاي و بيتوجهي به مخاطرات آن، ضايعات جبرانناپذيري را بر آنان تحميل ميكند.
در جامعه صنعتي اغلب مخاطرات ناشي از رسانهها، محدود به محيط و موضوع خاصي و البته قابل كنترل بود. ولي در دوران فراصنعتي و ظهور فناوريهاي نوين و نوپديد، با رها شدن شهروندان از ساختارهاي جامعه سنتي و ورود به جامعه شبكهاي، مخاطرات رسانهاي به سرزميني بدون مرز ورود كرده و غيرقابل كنترل شده است.
دگرگون شدن سبك زندگي، تضعيف شديد نهاد خانواده، رنگ باختن باورهاي سنتي، سست شدن عواطف و احساسات انساني، تضعيف پيوندهاي اجتماعي، دگرگون شدن هويتها و تزلزل در لنگرگاههاي ثبات و سر برآوردن صدها خطر ريز و درشت، سربرآوردن آسيبهاي جديد اجتماعي، شگردهاي نوين رسوايي و كلاهبرداري خانمانسوز، ظهور معلولهاي بيعلت از تبعات جامعه اطلاعاتي است.
به گفته اولريش بك (Ulrich Beck) نظريهپرداز بلندآوازه آلمانيتبار، در عصر مدرنيسم زيانها از نوع طبيعي بود ولي در جامعه كنوني زيانها از نوع انساني است و توسط آنان خلق شدهاند. او ميگويد: «در جوامع مدرن دعوا بر سر تقسيم ثروت و درآمد و امتيازات و بهطور كلي «خوبيها»، «خيرها» و «چيزهاي مثبت» بود، ولي در جامعه مخاطرهآميز، مساله به صورت توزيع «امور منفي» درآمده است».
الزامات ورود به جامعه شبكهاي، آشنايي با سواد رسانهاي، سواد ديجيتال، شناخت كاركردها و نقشهاي رسانههاي اجتماعي، تاكتيكها و تكنيكهاي رسانهاي و تفكر انتقادي را ضروري ساخته است. اين الزامات يك وظيفه سنگين را بر كاربران فضاي مجازي ديكته ميكند و آن «آموزش و يادگيري مستمر» است.
در عصر فناوري اطلاعات، كاركردهاي رسانهها توسعهيافته است و ديگر محدود به آن مواردي نيست كه در ادبيات كلاسيك آموزش داده ميشود. رسانه به عنوان بخشي از سازوكار پيشبرنده هر هماورد و آوردگاه از جمله جنگ و ترور و هر گونه جنبه قهرآميز عمل ميكند. رسانه تنها وسيله ارتباطي نيست بلكه كاركردهاي مديريتي دارد و از طريق آن ميتوان سازماندهي، ارتباطات، هماهنگي، برنامهريزي عمليات و اجرا، آموزش و تبليغات، نظارت و ارزيابي و مهندسي اجتماعي را به سرانجام رساند.
فضاي دوم، مظهر خشم و اميد است و به همان ميزان كه بسيار اميدزاست، كرانهاي خطر را از يك جغرافياي محدود به اندازه سياره زمين افزايش داده و در واقع بيكرانگي مخاطره را ايجاد كرده است.
در اين فضا با كسب خودمختاري رسانهاي و با توجه به تضعيف قدرت نهادها و ساختارهاي اجتماعي، «خودمديريتي» شهروندان بيش از پيش ضروري است؛ از اينرو بايد «خودارزيابي»، «خودنظارتي»، «خودكنترلي» و«خودآموزي مستمر» بهشدت مورد توجه كاربران جامعه شبكهاي قرار گيرد تا ناخواسته خود را در مسير تندباد حوادث و گزندهاي رسانههاي اجتماعي قرار ندهند.